بهنام يوسفي اردبيلي
نام پدر : حسنعلي
دانشگاه : آزاد اسلامي واحد اردبيل
مقطع تحصيلي : كارداني
رشته تحصيلي : فرهنگ و معارف اسلامي
مكان تولد : اردبيل (اردبيل)
تاريخ تولد : 1345/06/15
تاريخ شهادت : 1365/12/05
مكان شهادت : شلمچه
عمليات : كربلاي 5

تابستان سال 1345 روزهای آخر خود را سپری می کرد ، تعطیلات تابستانی رو به پایان بود و دانش آموزان و معلمان خود را برای یک سال تحصیلی دیگر آماده می کردند . اما برای حسنعلی یوسفی اردبیلی که به شغل شریف معلمی مشغول بود این تابستان با تابستانهای سالهای قبل فرق می کرد او و خانمش پوراندخت خانم در روزهای آخر تابستان منتظر به دنیا آمدن اولین میوه زندگی شان بودند و برای او قبل از اینکه به دنیا بیاید آرزوهای زیادی در دل می پروراندند . سرانجام نه ماه انتظار به پایان رسید و در پانزدهم شهریور ماه اولین نورچشم این خانواده چشم به جهان گشود.مادرش پور اندخت رجبی که اولین فرزندش بود به یاد آورد حضرت زهرا(س) را در خواب دیده بود که هنگام تولد فرزندش بر بالین او حاضر میشود وی را کمک می کند و راستی نیز چنین شد و زایمان برای این مادر مؤمن و معتقد و مأنوس به اهل بیت عصمت و طهارت بسیار آسان انجام پذیرفت. اسم نوزاد را بهنام گذاشتند

خانواده ی یوسفی در کوچه عباسیه در شهرستان اردبیل در خانه اجاره ای زندگی می کردند و بهنام نیز زمانی که در آن خانه بود متولد شد.پدر بهنام می گوید :«من در آن زمانها تازه از خانواده خود جدا شده بودم و می خواستیم به صورت مستقل زندگی کنیم ولی در آمد معلمی کفاف دخل و خرجمان را نمی داد و با 30 تومان نتوانستیم یک خانه اجاره کنیم .مادر شهیدتربیت و نگهداری وی رادر خانه به عهده داشت و سعی می کرد که فرزندی خوب و نمونه تحویل جامعه اسلامی دهد و همانگونه نیز شد .

بهنام دوره ی خردسالی خود را در خانه های اجاره ای می گذراند و در هر محلی که ساکن می شدند دوستان زیادی پیدا می کرد و با آنها همبازی می شد تا اینکه سرانجام در محله ی کرد احمد ساکن شدند . در سال 1352 و روز اول مهر ماه بهنام سر از پا نمی شناخت ، چون که هفت ساله شده بود و می خواست که به مدرسه برود در اولین روز به همراه پدر به مدرسه ی سنایی رفتند که پدرش نیز در همان مدرسه معلم بود.وی به درس خواندن علاقه داشت وتکالیفش را بعد از برگشت از مدرسه در اول وقت انجام می داد بهنام در مدرسه با حمید رضا زاده بود و مهران رجبی دوست شده بود ، دوستان وی ساکن کوچه ی زینال بودند ولی دوستی آنها به خاطر این بود که خانه ی پدر بزرگ بهنام نیزدر همان کوچه بود و به آنجا زیاد رفت و آمد می کرد و دوستانش را در آنجا می دید .

دوره ی ابتدایی مثل برق و باد برای بهنام گذشت و وی با موفقیت مقطع ابتدایی را طی کرد و برای دوره ی راهنمایی در مدرسه اندرز گو شهرستان اردبیل ثبت نام کرد ، وضعیت تحصیلی او در دوره ی راهنمایی مانند سابق خوب بود و با اشتیاق درس می خوانند .

بهنام از کودکی زیر دست پدر و مادری مذهبی و متدین و با سواد تربیت می شد ، با سن کم خود به مسائل دینی بسیار اهمیت می داد ، دراوقات فراغت خود به ورزش تکواندو می پرداخت و علاوه بر آن به همراه دوستانش در پایگاه زینال فعالیت داشت آنها در همان محل کرداحمد ساکن بودند و وضعیت اقتصادی شان نسبتاً متوسط بود ولی از نظر بعد اجتماعی از احترامات زیادی برخوردار بودند .

بهنام نسبت به والدینش تعلق خاطر زیادی داشت وهمیشه برای آنها آرزوی سلامتی می کرد . به خواهر کوچکش هم علاقه ی زیادی داشت ، وی به خاطر اخلاق خوب و مهربانانه ای که داشت با همه ی اقوام و همسایگان با ملاطفت رفتار می کرد و به آنها احترام می گذاشت و آنها نیز دوستش داشتند . بهرام رجبی و آقای مهدی زاده (که آنها نیز به مقام رفیع شهادت نائل شده اند ) و حمید رضا رضا زاده دوستان دوران جوانی بهنام بودند که در بیشتر اوقات پیش هم بودند و با هم به باشگاه و پایگاه می رفتند .

بهنام که از اول به درس خواندن علاقه ی زیادی داشت و آرزو داشت که در آینده استاد دانشگاه شود از دانشگاه تربیت معلم تبریز قبول شد و رفت تا در آنجا درس بخواند و مانند پدرش که معلم نمونه ای بود به عنوان معلم وظیفه ی خود را نسبت به وطن ادا کند و با تدریس خود دانش آموزان زیادی را که همچون خودش در آینده فرد مفیدی شوند تحویل جامعه دهد . وی در دوران دانشجویی خود در مورد معاد مطالعه و تحقیق می کرد و زمانی که برایش سوالی پیش می آمد از آیت اله جعفری کمک می گرفت .

بهنام زمانی که مشکلی برایش پیش می آمد با کمک و مشورت مادرش گرفتاریهایش را حل می کرد آقای حسنعلی یوسفی پدر بهنام می گوید : « بهنام وقتی که بچه بود می گفت اگر درس بخوانم و در آینده صاحب شغلی شوم با اولین حقوقم یک موتور می خرم

دوران جوانی بهنام همزمان بود با دوران انقلاب ، انقلابی که با سعی و تلاش و البته ریخته شدن خون مردمان بیگناه و با رهبری امام خمینی (ره) سرانجام به پیروزی رسد.مردم ایران تازه کشور را از دست رژیم پهلوی نجات داده بودند و داشتند نفس راحتی می کشیدند که رژیم بعثی عراق به خاک ایران تجاوز کرد و وضعیت کشور باز هم بحرانی شد .

بهنام در دانشگاه تربیت معلم تبریز مشغول به تحصیل بود ، وقتی جنایات رژیم بعثی عراق را دید نتوانست تحمل کند و تصمیم گرفت که برای حفظ وطن و ادای دین به جبهه برود ، وی جنگ تحمیلی را تجاوز آشکار دشمنان اسلام به ایران می دانست تا اینکه از طریق سپاه پاسداران ل 31 عاشورا واحد بسیج اردبیل به جبهه اعزام شد و به عنوان آر.پی.جی خدمت می کرد . بهنام در جبهه های نبرد حق علیه باطل برای به پیروزی رسیدن ایران با دشمنان اسلام می جنگید و پدر و مادرش نیز در خانه دست به دعا برداشته و برای سلامتی وی و دیگر رزمندگان دعا می کردند ولی بهنام آرزوی شهادت داشت و این رفتار بیانگر این حس اوست که در موقع اعزام به جبهه با همه ی خانواده روبوسی و از همه حلالیت خواسته بود .

تا اینکه شهید بهنام یوسفی اردبیلی در تاریخ 65/12/5 در حین درگیری با نیروهای بعثی عراق در اثر اصابت ترکش به صورت و سرو شکم و پا در منطقه شلمچه از توابع شهرستان خرمشهر در استان خوزستان به مقام رفیع شهادت نائل شد.

آقای حسنعلی یوسفی پدر شهید می گوید : وقتی خبر شهادت بهنام را به ما دادند همه ناراحت شدیم و دوستان دانشکده ای شهید هم خیلی ناراحت و متاثر شدند وهمگی در مراسم تشییع پیکر شهید شرکت کردند حتی یکی از همرزمانش به نام شمس الدین دنیالی از کرمانشاه آمده بود و دوستان وی نیز صبر و بردباری و اعتقادات قوی به اسلام را از خصویات بارز او می دانستند .پیکر شهید در گلزار شهدای غریبان در شهرستان اردبیل به خاک سپرده شده است.




نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.