كاميار(حسينعلي) طوافي
نام پدر : كيومرث
دانشگاه : علم و صنعت تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مواد و متالورژي
مكان تولد : همدان (همدان)
تاريخ تولد : 1343/6/3
تاريخ شهادت : 1365/2/1
مكان شهادت : فاو

حاج حسینعلی طوافی دانشجوی رشته متالورژی دانشگاه علم و صنعت ایران در سوم شهریور ماه سال 1343 در شهر همدان و در یک خانواده مذهبی و متدین چشم به جهان گشود پس از گذراندن دوران کودکی دوره دبستان را در مدرسه خورشید و پیمان و دوره راهنمایی را در مدرسه سجاد (جهان مهر) و در دوره دبیرستان را در مدرسه ارشاد (خوارزمی) گذراند و چون از طفولیت از هوش و استعداد خاصی برخوردار بود در مدرسه همیشه جزء بهترین شاگردان محسوب میشد و همیشه مورد تشویق و تقدیر اولیاء مدارس بود در سال چهارم نظری ابتدا در کنکور سراسری دانشگاه ها شرکت نموده و قبول شد و بعد از امتحانات نهائی قبول شد (علت تاخیر شرکت در امتحانات نهائی حضور در جبهه های حق علیه باطل بوده است) وی از همان آغاز کودکی عشق و علاقه اش به اسلام و رعایت مسائل مذهبی فراوان بود به طوری که فعالیت مذهبی خود را از همان دوران دبستان در مسجد ام حسن عسگری (ع) شروع نمود و پس از انقلاب اسلامی در این مسجد در امور فرهنگی و امور شهداء و امور مسجد وزنه ای بود که همه با اعتماد کامل اموراتی را به او واگذار می کردند به خصوص در مراسم شهداء و اعیاد و جشن ها وظائف محوله را با حوصله انجام می داد و از مراسم نیز فیلمبرداری و عکاسی می کرد و فیلم های مربوطه را به خانواده شهداء ارائه می داد و یا در منزلشان حضور یافته و برایشان به نمایش می گذاشت. ضمنا او در هنر خطاطی تبحر داشت و در اوقات بیکاری به کارهای دستی و فنی مشغول می شد آنقدر دقت و ظرافت به خرج می داد که انسان مبهوت می شد به خصوص در نوشتن خط و خطاطی حوصله ای فراوان داشت و مرتب تمرین می کرد او تشنه یادگیری بیشتر بود تا این که سال 1362 در دانشگاه علم و صنعت ایران قبول شد در همان سال ورود به دانشگاه در انتخابات شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان علم و صنعت شرکت نموده و به علت شناخت دانشگاهیان از ایمان و تقوا و فعالیت های او (قبل از دانشجویی و از زمان انقلاب فرهنگی با انجمن اسلامی دانشجویان همکاری می نمود ) و به عضویت شورای مرکزی انجمن انتخاب شد و دوران دانشجویی را همراه با فعالیت های اسلامی و انقلابی در دانشگاه شروع کرد و به دلیل شور و علاقه اش نسبت به مسائل انقلاب جزء یکی از فعال ترین اعضاء انجمن اسلامی به شمار می رفت و در این راه از هر گونه ایثاری دریغ نداشت به طوری که عدم شرکت و دخالت در برنامه و مبارزات دانشگاهی و مردمی را ضایعه ای بزرگ برای یک مسلمان می دانست حاج حسینعلی علاوه براین فعالیت ها به خاطر روح لطیف خود و علاقه ای که به بچه های کوچک و خردسال داشت مربی خوبی برای آن ها بوده و آن ها را دور خود جمع می کرد و با زبان دل با آنان صحبت می نمود و بچه ها شیفته اخلاق و و رفتار او می شدند و برنامه هایی از قبیل کوه وارد و برای آنان تنظیم می نمود و روزهای جمعه آنان را به نماز جمعه می برد و از کارش لذت فراوان می برد او علاوه بر تمام فعالیت ها که هم در دانشگاه و هم در کارهای مسجد داشت احساس می کرد که باید در مدارس نیز حضور فعال داشته و آنچه را اندوخته بود به این نونهالان و فرزندان اسلام بیاموزد و این یک مسئولیتی بود که سنگینی آن را بر دوش خود احساس می کرد، لذا تدریس علوم دینی در مدرسه راهنمایی شهید مطهری را به عهده گرفت و در این امر چنان اخلاق و رفتاری از خود نشان داد که بچه ها با این معلم بی ریا و خالص و مخلص دوست شده طوری که حضورش را در کلاس به شادی برگزار می کردند و با حداقل امکانی که در دسترس داشتند که همانا یادداشت ها را از زبان دانش آموزی به نام بابک رفیعی از کلاس دوم به اینجا می آوریم: "درود و سپاس بر دبیر گرامیم آقای طوافی

همچون شمع می سوزد تا ما را از

تاریکی بر روشنایی رساند"

از صفات اخلاقی بارز او می توان با ایمان و مذهبی و معتقد به اسلام بودن، پیرو خط امام بودن خوشرو و رئوف و مهربان بودن، پیرو خط امام بودن و قانع بودن صبور و پرهیگار و بی ریا بودن، سخت کوش و ایثار گر و با تقوا بودن و خلاصه در یک جمله بنده خالص و مخلص برای خدا بودن را برشمرد و او را در ۲۱ سال عمر پربرکتش ره صد ساله پیمود و با همه توانش به اسلام و مسلمین خدمت کرد و بی اغراق یکی از بازوان انقلاب اسلامی بود.

او از شب و روزش برای کسب علم و ایمان استفاده می کرد و شب ها نمی خوابید و دروسش را مطالعه می کرد و یا به امور شهداء مشغول بود و نماز شب او ترک نمی شد پیوسته با خدایش راز و نیاز داشت و به خصوص در دعای کمیل و توسل زمزمه به خصوصی داشت و گریه و لابه اش به درگاه خداوند محسوس بود اطاعت و عبادت او همه را به تعجب وامی داشت به طوری که هفته ای دو یا سه روز روزه داشت و به قول یکی از همرزمانش گویا که بدهی روزه های شهداء را تقبل و ادا می کرد عبادات و طهارتش به قدری بود که مورد تائید امام جماعت مسجد حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب حاج آقا مسافری قرار داشت طوری که به او اجازه داده بود در غیاب وی امام جماعت شود که می گفتند عده ای بارها در پشت سرش نماز گزارده اند و او پس از برادرش علی (کامران) طوافی که او هم خلق و خوی محمد(ص) و از پیروان حسین بن علی (ع) بود به فرموده امام عزیز که "هر پرچمی از دست سرداری می افتد سردار دیگری آن را برداشته و به راه او ادامه می دهد" وقتی که آن سردار رشید اسلام به شهادت رسید پرچم افتاده از دست او را به اهتراز در آورد و مدام در جبهه ها حضور بهم رسانید و هیچ چیز مانع او نبود و با تمام قدرت در برابر دشمن ایستادگی کرد او فرماندهی توانا و با قدرت بود در جبهه ها دوستان فراوان داشت که همه شیفته اخلاق و رفتار او بودند تا آنجا که در عملیات والفجر مقدماتی که با برادرش در جبهه فکه نبرد می کردند در تله انفجاری مجروح شد (از ناحیه معده و روده و ریه و دست و پا) و او را به بیمارستان قائم مشهد منتقل نمودند که با استقامت و پایداری و توسل به خدای یکتا و امام رضا (ع) شفا یافت و به منزل آمد و با آن وضع خودسازی را ادامه داده و مجددا به جبهه بازگشت و در آن موقع مسابقات دو با تجهیزات برگزار بود که در اهواز او هم شرکت نموده و با وجود ناتوانی نفر سوم گشت و جوایزی نیز دریافت نمود روح سلحشوری و ایمان و اعتقادش به خدا او را مصمم تر کرد که با وجود مقدار زیادی ترکش در بدنش ناراحتی ها را مردانه تحمل نموده و بدون اظهار خستگی و رنجوری فعالانه در جبهه ها خدمتگزار بود در این اوان مسافرت به حج قسمت ایشان شد و این سرباز راستین امام زمان (عج) که تقریبا همه اعمالش را بی کم و کاست انجام داده بود حالا نوبت این بود که با زیارت خانه خدا برود و نیرو و توان بیشتری برای مبارزه بگیرد که او این سفر را انجام داد و ضمن انجام اعمال سنگین حج از همسفران مسن کاروان دستگیری می کرد در آنجا که نور خدا دمیده بود روحش را سرشار از محیت نموده و در راهپیمایی های مکه و مدینه سقای کاروان شد و با کمال اخلاص و بدون کوچکترین غروری بازوبند به بازویش بست و سطلی آب به دست گرفت و تشنگان را سیراب نمود و در عرفات و منی و جمرات حامی پیرمردان و پیرزنان کاروان بود. و در دعای کمیلی که در مدینه طیبه در قبرستان بقیع تشکیل شده بود فعالانه شرکت کرده و با استغائه و خضوع از درگاه خداوند بزرگ پیروزی رزمندگان اسلام و طول عمر و سلامتی امام عزیز این اسطوره مقاومت را طلب نموده و اشک ریخت و ناله کرد و قبر رسول الله را بوسید و زیارت کرد و بعد سبکبال و طیب و ظاهر برگشت، بعد از برگشتن با توجه به شرایط زمانی و فرمان حرکت آفرین امام عزیزی که فرمودند: «همه باید به جبهه بروند.»

مجددا در اعزام شرکت نمود. و در جبهه فاو در ادامه عملیات والفجر ۸ شرکت کرد و پس از چهل روز چون روز ۲۳ فروردین سالگرد برادر شهیدش علی (کامران) بود مراجعت نموده و روز جمعه ۲۳ فروردین در سر خاک برادر شهیدش حاضر و دعای ندبه برگزار شد که نهایت ناله کرد و اشک ریخت و می گفت و زمزمه می کرد خدایا مخلصان و پاکان رفتند، عاشقان و عارفان رفتند و ما ماندیم. خدایا حیاتمان را سعادت و مرگمان را شهادت قرار ده و در همان روز پس از برگزاری مراسم سالگرد مجددا به جبهه برگشت و در خط مقدم فاو - ام القصر با دشمنان اسلام جنگید تا بالاخره در ساعت یک بعد از نیمه شب 65/1/31 شربت شهادت را که آرزوی دیرینش بود نوشید و به دیدار عاشقان راستین و به برادرش پیوست و او چون حضرت ابوالفضل العباس (ع) دست نداشت و نامه و یا وصیت نامه ای به جای نگذاشت (احتمالا وصیت نامه در جیب لباسش بوده و سوخته است) و به دیدار خداوند تبارک و تعالی شتافت و برای ما جز خاطرات شیرین الهی اش چیزی باقی نماند و او رویایی بود از خوبان خدا و نوری بود در جامعه اسلامی ما که می درخشید و همه محل و مسجد و خانه اش را روشن می کرد و فقدانش برای ما سنگین و تحملش طاقت فرساست اما راهی را که انتخاب کرده بود بر حق و رضا برضای خدا، و هر چه مشیت اوست باشد که رهروان علی و حسینعلی پرچم افتاده از دست این سرداران رشید اسلام را به اهتزاز در آورده و آن ها آرزوی این شهیدان را همانا پیروزی انقلاب اسلامی است جامه عمل بپوشانند.


نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.