بسم الله الرحمن الرحيم
به حضور پسرعموي عزيزم جناي مستطاب آقاي محمد ورمزيار (دامت بركاته) رسيده و ملاحظه فرمايند.
پس از حمد و ثناي الهي و با آرزوي فرج آقا امام زمان(عج) و دعا به جان امام امت و پيروزي رزمندگان پرتوان و قدرتمند اسلام بر كفر و الحاد جهاني و با اهداي درودهاي فراوان بر ارواح طيبه شهداي گلگون كفن اسلام و قرآن، اميدوارم كه در سايه توجهات ايزدي صحيح و سلامت بوده باشيد و هميشه و در همه حال توفيق و موفقيت روزافزون شما عزيزان را در راه خدمت به اسلام و قرآن عزيز از درگاه باريتعالي خواهان و خواستارم.
محمد جان، بالاخره به آن جايي كه دلم مي خواست آمدم ولي اي كاش نمي آمدم چون با صحنه هایي روبرو شدم كه انتظار آن را نداشتم. من اشتباه بزرگي را در اين باره مرتكب شدم. شما و ديگر عزيزان و دوستان خيلي به من توصيه و نصيحت كرديد كه از جايم تكان نخورم ولي افسوس و هزار افسوس. حرف هاي گهربار شما را گوش ندادم. من در يك مخصمه بسيار بزرگي قرار گرفته ام كه رهائي از آن بي نهايت مشكل است. من در يك لجنزار و باتلاق بسيار عظيمي فرو رفته ام كه رهائي از آن از محالات است. مي ترسم برادران محترم اين جا با ما كنار نيايند و يا به اصطلاح ما را به راه ندهند. واحد بسيج لشكر مرا به مدت سه ماه به تيپ3 معرفي نموده است و بعد از اتمام اين سه ماه باز معلوم نيست كه چه خواهد شد. اميدوارم كه دعاهاي شما درباره شهادت بنده مورد قبول درگاه الهي واقع شده و در اين سه ماه مأموريت به پيشگاه حق تعالي مشرف شوم.
1366/10/19