Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
سيدمحمدحسين علم الهدي
نام پدر :
سيدمرتضي
دانشگاه :
فردوسي مشهد
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
تاريخ
مكان تولد :
اهواز (خوزستان)
تاريخ تولد :
1337/07
تاريخ شهادت :
1359/10/16
مكان شهادت :
هويزه
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
خاطره از زمان دیدار شهید سید محمدحسین علم الهدی با امام خمینی
راوي :
اطرافيان شهيد
دیدار در قم
به قم كه رسيدند به اقامتگاه امام رفتند. انبوهي از مردم در خيابان منتهي به اقامتگاه تجمع كرده بودند كه با امام ديدار داشته باشند. حسين و دوستانش از دل جمعيت خود را به در ورودي رساندند. در دستشان يك كيف بزرگ حاوي اسناد تيمسار مدني بود. اجازۀ ورود گرفتند. چند پاسدار اطلاعات افراد را كنترل كردند. پس از بازرسي وارد حياطی شدند كه اتاق ملاقات با امام در آن بود. بين آنها جواني بود به نام احمد كه به اسناد مدني مسلط بود و حسين او را آماده كرده بود كه براي امام توضيح دهد. وارد اتاقي شدند كه براي حسين جالب بود. چند تخته فرش ماشيني كه دور تا دورش را پتو پهن كرده بودند با پردههايي از پارچه معمولي. در كنج اتاق چند كتاب به چشم ميخورد كه آنها را روي طاقچه كنار هم چيده بودند. انگار حسين فراموش كرده بود كه به چه منظوري نزد امام آمده است. اولين بار بود كه با امام ملاقات خصوصي داشت. زندگي امام، رفتارش و حتي طرز برخوردش با مراجعه كنندگان ميتوانست براي حسين الگو قرار گيرد.
ناگهان دري كه به اتاق ديگر راه داشت، باز شد و حضرت امام وارد شدند. حسين برخاست، جلو رفت تا مثل دوستان خود، دست ایشان را ببوسد. آرامشي در وجود امام بود كه دركش براي حسين سخت بود. «چگونه ميتوان با وجود اين همه مشغله چنين آرام بود؟»
امام با رويي گشاده از آنها استقبال كردند و بعد فرمودند: «گفتهاند كه شما گزارشهايي از خوزستان داريد، بفرماييد.»
احمد شروع كرد. امام سرش را پايين انداخت، سراپا گوش بود. بحث مربوط بود به تيمسار مدني و اوضاع متشنج خوزستان. حسين در حين گزارش احمد متوجۀ حركات امام بود كه دو دستش را در يكديگر قفل كرده و روي زانو گذاشته بود.
احمد سعي ميكرد خلاصه كند. حرفش كه تمام شد، شش نفري چشم به امام دوختند و منتظر ماندند. مالكي و يدالله نيز مجذوب رفتار امام شده بودند. امام كه سخن مي گفتند، آنها بيشتر مجذوبش ميشدند. كلام آخر امام چنين بود: «بهتر است اين گزارشها را به شوراي انقلاب بدهيد تا آنها رسيدگي كنند.»
حسين به فكر فرو رفت. تصورش از امام در مورد رعايت سلسله مراتب تا اين حد نبود. امام با آن همه قدرت با تأمل در مورد مسائل جامعه قضاوت ميكرد و جايگاه دستگاههايي را كه خود دستور تشكيلشان را داده بود، رعايت ميكرد. امام برخاست. هنگام خداحافظي يك بار ديگر فرصتي براي حسين پيش آمد كه از نزديك امام را لمس كند و در همان لحظه هم متوجه شد كه به اين راحتي نميتواند از اسرار دروني شخصيت بزرگي مثل امام سر در بياورد. قطره اشكي از گوشه چشمش بيرون زد اما نگذاشت امام متوجه شود. با غم و اندوه بسيار بيت امام را ترك كرد و در ميان خيل عظيم جمعيت كه در انتظار ديدار با امام بودند، ناپديد شد.
دیدار در جماران
حسين در برنامه ريزى و اجراى ديدار عشاير با امام امت، بسيار تلاش كرد. عشاير غيور با يك قطار اختصاصى به قم آمدند و پس از زيارت حضرت معصومه (س) به تهران عزيمت نمودند. اسكان، پذيرايى و نقل و انتقال هزار نفر ميهمان با چندين دستگاه اتوبوس از راه آهن تهران به هتل و سپس به جماران و ... همه با همت دوستان و مديريت حسين انجام شد.
اما وقتى عشایر در حسينيه جماران حضور يافتند، حسين به يكى از برادران مأموريت داد كه در محضر حضرت امام خمينى (ره)، چند كلمهاى صحبت كند و وفادارى عشاير را اعلام نمايد. حسين هنگام فيلمبردارى از جمعيت، پشت ستون بود تا در صفحه تلويزيون ديده نشود. بعد از مراسم، يكى از دوستان از حسين سؤال كرد: چرا خودت در محضر امام (ره) صحبت نكردى؟!
حسين گفت: ارزش كار به اخلاص است، نمىخواستم خودم را مطرح كنم.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
31 فروردين 1403 / 10 شوال 1445 / 2024-Apr-19
شهدای امروز
سيدجلال (ابومسلم) حبيب الله پور
اميرمحسن ناظم زادگان
علی اکبر (امیر) قوام پور
مرتضي جلاليان
مجيد اخوان نيلچي
محمود بديعي
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll