اعوذ بالله من الشیطان الرجیم – بسم الله الرحمن الرحیم- الحمدالله و الصلاه علی رسول الله و السلام علی آله آل الله و اللعنُ الدّائمِ علی اعدائهم اعداءالله مِن الان الی یوم لقاء الله. قال اللهُ الحکم فی کتابهِ : اعوذ بالله مِنَ الشیطان الرحیم
«وَعَدَکُم اللهُ مغانم کییرهً تاخدونَها فَعجَّلَ لَکم هذِهِ وکفَّ ایدیَ الناس عنکُم ولتکونِ آیةً للمومنین و یهدیکم صراطاً مستقیماً و اخوی لَم تقَّدروا علیها قداحاطَ اللهُ بها و کانَ اللهُ ... کلَ شی ءٍ قدیراً وَلو قاتَلکمُ الذینَ کفروا لَوَلَّوا الادبار ثمَّ لا یجدونَ ولیّاً ولانصیراً سنةَ الله التی قدخَلَت مِن قبلُ وَلن تَجد لِسنةِ اللهِ تبدیلاً»
نثار ارواح شهدای اسلام علی الخصوص سه شهیدی که امروز تشییع شان کردیم صلوات ختم کنید. شهدای عزیزی که در کربلای خوزستان و عملیات فتح به شهادت رسیدند. این نبرد اخیر که بین قوای اسلام و قوای کفر که نتیجه آن به انهدام و به اسارت گرفته شدن قریب به 40 هزار نفر از لشکر صدام و پس گرفتن تمام تپه های اشغالی در منطقه شوش و دزفول که به عنوان قادصیه صدام نام گرفته بود نتیجه آن بود که عملیاتی شد که در لحظه لحظه آن خدا آشکار است. در ابتدای این که قرار بود شکل بگیرد این حملات، فرماندهان سپاه و ارتش رفتند خدمت امام که امام در رابطه با انجام گرفتن حمله یا نه استخاره کنند امام به آن ها فرمودند که تا توان فراهم آوردن زمینه های عینی حمله را دارید و فکراً و عقلاً می توانید بسنجید کم و کیف ماجرا را نیازی به این قضیه نیست برگردید و حساب شده تر در مورد قضیه عمل کنید و وقتی آن ها برگشتند به منطقه عمل دیدند که به هیچ طریقی نمی شود عقلاً قضیه را حل کرد باز هر چه فکر می شود به این رابطه، ضعف های ظاهری زیادی دیده می شود و حتی در بعضی از جریانات احتمال بیش از 50 درصد موفقیت را هم نمی شود داد. در یک این چنین موقعیتی بود که رو به قرآن آوردند و از آن استمداد طلبیدند آیاتی که آمد آیاتی بود که در صدر سخن قرائت کردم آیات صریحاً به این ها می گفت که خدا برای شما غنائم زیادی را در نظر گرفته و وعده داده که شما به دست می آورد و در این مورد خاصش عجله دارد. حتی شما در این جریان دست آن هایی که به کشور اسلامی هجوم آورده اند از سرشما کوتاه می شود و این یک آیه و نشانه است برای مومنان که قلب های آن ها در ایمان محکم تر شود و راهی است برای هدایت به صراط مستقیم و در دنباله این بود که «وَأُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا» غنایم فقط همین ها نیست یک چیزهای دیگری هم هست که فعلاً شما قدرت بر آن ندارید و خدا بر آن احاطه دارد و او بر هر کاری تواناست و با یک این چنین مسئله ای و این چنین حادثه ای و این چنین الهامی که از قرآن گرفته اند حمله را شروع کردند و در مراحل دوم و سوم این طرح باز این شک ها برطرف نبود. شنیدید از رادیو که در روز هفتم سال جدید چند تا از تپه های استراتژیک و مهمی از آن تپه ها از شوش و دزفول زیر آتش عراق بود که معروف به سایت و رادار هست و سومین قسمت طرح را تشکیل می داد. در این جا حتی وقتی می خواستند این مسئله را انجام دهند باز شک و تردید در رابطه با این که آیا با توجه به چند حمله ای که صورت گرفته باز قدرت هست یا نیست، وجود داشت به طوری که حتی در نیمه های شب قریب به ساعت های یک خواستند جلوی حمله را بگیرند و متوقف کنند طرح را زیرا حتی احتمال می دادند که با توجه به اخباری که آمده که چقدر نیروی رزمی عراق آورده، بعد از مراحل اول و دوم طرح احتمال پیروزی خیلی ضعیف است و حتی کم تر از 50 درصد. در یک چنین وضعی باز با راز و نیاز با خدای متعال که این به خصوص در فرماندهان بالا به خوبی پایدار بود. آن ها با اعلامیه و پیام هایشان به امام گفتند این فتح کار خدا بود. نه یک مسئله ای بود که لفظاً بر زبان جاری کنند نه واقعاً اعتقاد داشتند به یک چنین چیزی. این قسمت عملیات با کم ترین شهید و با بیش ترین اسیر و کشته از طرف نیروهای دشمن که واقعاً احتمال یک در هزار این چنین پیروزی و این چنین لشکر عظیمی از اسرا داده نمی شد حتی احتمال داده شد که قسمت سوم طرح، تمام آن چه که تابحال توانستند بگیرند از عراق دو مرتبه پس بگیرند ولی وقتی لشکریان اسلام رفتند به سمت نبرد و با یک لشکر از هم پاشیده که مثل تسبیح که نخ آن را پاره کنند و هر دانه آن یک طرف باشد با یک این چنین صحنه ها و این چنین جریانی روبرو شوند چنان رعب و وحشت بر لشکریان صدام افتاده بود که ده ها و صدها تانک و نفربر به راحتی خود را تسلیم می کردند و موارد زیادی بود که برادران می رفتند بدون اسلحه افرادی را دستگیر می کردند و می آوردند. یکی از بچه های شهر خودمان رفته بود بدون اسلحه 3 نفر را با کلاشینکف برداشته بود و آورده بود با یک این چنین وضعیتی این نبرد در طرح های بعدیش با موفقیت بیش از صددرصد حتی روبرو شد بطوری که در 80 و چند ساعت تمام تپه هایی که عراق در دست داشت پس گرفته شد. الان به جز یک یا چند دشت کوچک در بعضی جاها به عرض 5 کیلومتر و در بعضی جاها 2 کیلومتر بیش تر در اختیار او نیست و هیچ لزومی هم ندارد که این قسمت ها از او پس گرفته شود و حالا چرا در این نبرد این چنین آیات خدا تفسیر شد اگر هیچ چیز در این جنگ نبود الا با تصویر عینی و ملموسی این چنین آیاتی که در سوره انفال هست(تفسیر می شود) که «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى» یا «لَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ» اگر هیچ چیزی نداشت این نبرد الان تصویر عینی و ملموس این آیات آرامش و اطمینان به قلب آن هایی می دهد که با خدا بیعت کردند (بسته اند) کافی نیست چرا که نتیجه تمام این نبردها و همه این حرف ها، هدایت به مسیر توحید است و نه بیش تر از این و این یک حالت تسکینی است برای کسانی که شهید دادند که کوچ کترین شکی برای آن ها باقی نمی گذارد که بچه هایشان در راه خدا شهید شدند. بعضی از همین برادران شهر ما که شهید شدند در جبهه های شوش، شب قبل از شهادتشان کربلا را خواب دیده بودند. برای بچه ها تعریف می کردند که رفتیم به زیارت قبر امام حسین(ع) و فردای آن روز هم رفتند و شهید شدند و بچه های دیگری هم خواب دیده بودند که امام زمان(عج) آمده به آن ها گفته که شما امشب به نماز بایستید من هم در نمازتان شرکت می کنم و بعد از آن حمله را شروع کنید و چه جالب که این بچه ها آمده بودند قریب به یک ساعت منتظر بودند که امام زمان(عج) بیاید و در نمازشان شرکت کند. با این چنین دل های مصمم و قاطع یورش بر لشکر صدام بردند این یک چیز طبیعی است که یک این چنین انسان های لایقی که فیض خدا شامل آن ها شود و رحمت خدا آن ها را فرا بگیرد، هستند و بزرگ ترین رحمتی که شامل ایشان می شود شهادت در راه خداست. این جا می گوئیم این مائیم که باید وجود خودمان را پاک کنیم آن چنان که شایستگی تعلق رحمت الهی که عام است و همیشگی و دائم است را پیدا کنیم ما مثل حکم یک ظرف سربسته را داریم که در بیابانی که باران می بارد قرار دارد اگر این باران داخل این ظرف قرار نمی گیرد دلیل نبود باران نیست مشکل دلیل بستگی سرظرف است. اگر یک خانه تاریکی که اطرافش پرده های ضخیم سیاه قرار گرفته است و نور خورشید داخل خانه نمی گردد دلیل بر نبود نور نیست دلیل وجود این سیاه پرده ها در اطراف خانه است که هر چه این پرده ها زدوده شد کم به کم نور الهی به داخلش تابیده می شود. رزمندگان ما تمام مقدمات تعلق فیض و رحمت الهی و امدادهای غیبی را برخودشان فراهم آورده بودند ما یک زمانی به خاطرمان می آید که آن منافق فراری که زمانی که آن در راس قوای نظامی بود، کجا یک پاسدار با یک ارتشی می توانست با هم بنشینند و باهم درباره جنگ صحبت کنند؟ کجا پاسدار می توانست پایش را بگذارد توی اتاق جنگ؟ حالا فرمانده نیروی زمینی برادر جناب سرهنگ صیاد شیرازی می آمد می نشست توی اتاق جنگ با یک پاسدار معمولی و با یک جوان 20 ساله که بعضی به او می گویند بچه است او را می آورند توی اتاق جنگ و با او طرح جنگی می ریزند و آن چنان متواضعانه گوش می کند و بعضی جاها تسلیم نظرات آن پاسدار هم می شد و بعد از یک عمر تجربه نظامی حال این آمده نشسته این جا با هم در یک فضای مودت و دوستی (رحمت) در یک فضای اتحاد و یکپارچگی در یک فضایی که با دعای امام عصر شروع و دعای امام عصر خاتمه پیدا می کند می نشینند با هم طرح می ریزند و بعد می آیند نیروهای پیاده شان را با هم ادغام می کنند یعنی آن جا دیگر این جور نیست که یک تیپ این برای خود داشته باشد و یک تیپ آن برای خود داشته باشد با یک چنین وضعیتی وقتی می خواهد حمله را شروع کند به راز و نیاز می نشیند و يا مثل برادر محسن رضایی فرمانده کل سپاه توی این حملات آن قدر بیدار خوابی می کشد که در اثر بیدار خوابی و شدت گرسنگی بیهوش روی زمین می افتد و به او سرم وصل می کنند. این مواردی درباره فرمانده هایشان است و بیایند به خود رزمندگان این هایی که جریاناتی می بینم که جز در صدر اسلام نمونه هایش وجود ندارد. من خودم شاهد بودم که چطور دو نفر از این بچه ها داشتند نماز می خواندند در حوالی حمله یکی از این ها افتاده بود روی زمین و غش کرده بود و یکی از این ها در حال نماز اشک می بارید از چشمهایش. وقتی برمی گشتند یکی از بسیجیان شیراز که یک جوان 16 ساله و بنا بود و دو دستش تیرخورده و نشسته بود بعد من به او گفتم که تو خیلی توفیق پیدا کردی که در راه خدا مجروح شدی باید خیلی شکرگزار باشی. او می گفت که ما که کاری نکردیم. یکی از بچه ها مجروح شده بود و من رفتم بالای سرش سرش را تکان دادم و او گفت به من دست نزن که سرم روی بالین (دامن) حضرت است و بعد هم به آرامی شهید شد. ما با یک این چنین فضایی و یا یک این چنین انسان هایی که وقتی بچه اش شهید می شود و وقتی که می فهمد شهید شده سجده می کند خدا را و شکر می کند خدا را. خوب این ها لایق این هستند که نه این فتح ها بلکه فرمود مغانم دیگری هم در انتظار شماست. خود این آیاتی که در ابتدای نبرد آمده بود حاکی از این است که برادران محکم باید ایستاد با دلی محکم و قوی و با قلبی خالص و ایثار هر آن چه که داریم در راه خدا. این نبردها نبردهای آخر نیست و این غنیمت ها غنیمت آخر نیست و ان شاءالله غنیمت بعدی که خدا به رزمندگان وعده داده و می گوید فعلاً قدرت بر گرفتنش را ندارید ان شاءالله کربلاست. شما یک وعده ای به حسین بن علی داده اید روی این وعده باید مردانه بایستید شما یک عمر آمدید گفتید که ای کاش ما تو عاشورا با تو بودیم شهید می شدیم حالا هم بیش از 2 سال است که فریاد می کشید که پیش به سوی جبهه ها برای فتح کربلا. این یک چیز طبیعی است که حداقل خونبهای این خون های پاکی که ریخته شده آزادی کربلاست یعنی اگر بخواهد قضایا به این جا ختم شود که صدام برود آن ور مرز هم و یک وقت صبح پاشید و ببینید که یک اعلامیه ای داد آتش بس یک طرفه و بعد هم که ما جنگی نداریم با هم و بعد از این همه شهیدی که در خون غلطانیده بود و این انسان هایی که از عراق به کشتن و اسارت داده است، برود آن ور مرز و بگوید آقا جان قضیه تمام شد، این شکست ماست و به یک این چنین چیزی نباید همه وقت قانع شد. (تکبیر حضار)
این امدادهای غیبی الهی یک امر قطعی نیست بلکه خود قرآن می گوید که این سنت خداست قبل ها هم بوده و در این سنت تبدیل و تغییری هم نیست و تا هر وقت این اتحاد هست تعلق امدادهای غیبی به ما هست و این دعاها هم این طوری مستجاب می شود. تا وقتی این حالات هست چون کمک خدا به جبهه های حق علیه باطل است این امدادهای غیبی الهی هست چون یک سنت الهی است و نمونه های آن در صدر اسلام فراوان و امروز بعضاً تکرار همان امدادهاست. شما در جنگ بستان دیدید دیگه، همان نوع و تیپ امدادی که در جنگ بدر رسول اکرم(ص) را شامل شد در جنگ بستان رزمندگان ما را شامل شد آن روز هم یک باران بارید و زمین های شنی چاه بدر را سفت کرد و قدم های رزمندگان اسلام را در این زمین ها استوار کرد و به پیش رفتند و سران کفر را کشتند. سران بزرگ کفار را در آن جنگ کشتند و آن روز هم باران بود در آن رمل هایی که بعضی از برادران که رفتند در آن رمل ها و می گفتند از جمعی که رفته بودیم دو تا سه روزی بیش تر نمی توانستند این راه را ادامه دهند. رمل های آن چنانی با باران رحمت الهی بدل به یک زمین های سفت شده شد که به راحتی عبور کنند، متلاشی بکنند. در جبهه ها یک نمونه و دو نمونه و سه نمونه نیست والله که تمام فضای جبهه توحید است تمام فضای جبهه فریاد یا صاحب الزمان است نه در لطف بلکه قلب ها پیوند خورد و اما یک دوره خودسازی است به دور از جوهای شرک آلود، جوهای مفتضح، جوهای قدرت طلبانه و جوهای ریاست طلبانه خفاشانی که فردا نخواهند توانست جواب خدا را بدهند و در گوشه و کنار کشور چه در شهرها، چه به صورت جریان های کلی به فکر قدرت و چه به فکر پست و مقام و چه به فکر سفرهای کذایی و وای! جبهه ها در چه حالی و بعضی ها در چه حالی هستند و در یک این چنین موقعیتی که هر روز خون یک عده انسان غریب و گمنام و بی ادعایی ریخته می شود. واقعاً شهدای ما همان افراد مجهول در روی زمین و همان افراد معروف در پیش خدا هستند حتی وقتی جنازه هایشان هم به دست نمی آید. نمونه هایی داریم از بچه هایی که شهید شدند و جنازه هایشان هم به دست نیامد این ها این چنین مظلومانه و غریبانه می جنگند که تو ای خواهر و ای برادر فضای آزادی برای رشد خودت و برای بیرون کشیدن خود از لجن زار دنیا پیدا کنی. آن وقت وقتی یک خورده از دزفول می آیی این طور می بینی فضا یک فضای دیگری است اصلاً آدم ها یک آدم های دیگری هستند، جریانات یک جریان دیگری است، مسائل یک مسائل دیگری است. در یک این چنین موقعیتی یک عده ای را می بینی که سرکیسه ها را باز کردند و خون این محرومین را می مکند. قیمت طلا در حالی که تو دنیا 30 الی 40 درصد تنزل پیدا کرده توی این کشور، این کشور در حال جنگ، این کشور با چند میلیون آواره، این کشور با چند میلیون آواره افغانی، این کشور درگیر توطئه های استکبار جهانی، در ظرف 5/2 سال 7 برابر زیادشده این جنایت نیست؟ این مکیدن خون محرومین نیست؟ من این جا هشدار می دهم به شما که یک جریانی است در این مملکت که می توان از آن تعبیر کرد به لیبرالیسم مذهبی در تحت پوشش مذهب در تحت پوشش دفاع از اسلام. «ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ......»
یاران پیامبر و انقلاب توحیدی آن کسانی که در اطراف پیامبرند دارای این خصوصیات هستند در مقابل کفار در مقابل آن هایی که به نبرد با خدا و رسول خدا برخاسته اند شدید و محکم و قاطعند. کوچک ترین تزلزلی در نبرد با آن ها نیست و در مقابل آن هایی که ایمان آورده اند رحیمند با مودت و پیوندهای قلبی و این ها را در حال رکوع و سجود زیاد دیده اید از آن. انقلابیون دعا دیده فارغ و جدای از خدا نیستند و این ها رضایت خدا و رضای او را می طلبند. حال مثال این چنین افراد و این چنین کسانی حکم آن دانه ای را دارد که در زمین کاشته می شود در ابتدایی که می روید بسیار نازک و ضعیف است کم به کم آن قدر قوی می شود که روی ساق خود می ایستد و زارعین به تعجب می افتند از این دشتستان وسیعی که از این تنه های ضعیف و نازک که این چنین قوی و استوار روی پای خود ایستاده. مثال این ها دقیقاً این جوری است وقتی می خواهد کاشته شود و بذر انقلاب ریخته شود خیلی ضعیف است در سوره انفال هم اشاره شده است به مومنین. به یاد بیاورید آن زمانی را که به قدری ضعیف بود و می ترسیدید خدا شما را پناه داد، نصرت داد، قدرت داد شاید که شکرگزار باشید. یک انقلاب توحیدی هم این طوره اول که بذرش کاشته می شود، کم است اول یک فریادهای ضعیف تری، اول یک افراد ضعیف تر کنج قم، اول خون یک عده طلاب فداکاری را که خونشان بر روی سنگفرش ریخته می شود. اما کم کم این پرورده می شود و کم کم غنی می شود و کم کم به جایی می رسد که طاغوت را سرنگون می کند و بعد ابتدا در برابر توطئه های چپ و راست داخلی و خارجی ضعیف است اما کم کم رشد پیدا می کند، تجربه پیدا می کند در روند حرکت و رشد سریعی در او به وجود می آید و به جایی می رسد که چنان روی پای خود می ایستد که کفار را به وحشت می اندازد. آن چنان که امروز این چنین شده. الان مرحله انقلاب ما، همان مرحله ایست که نه تنها این جریاناتی که عرض کردم که در چنین موقعیت هایی سرکیسه ها را باز کرده اند و گاهی وقت ها چهره های مقدسی به خودشان گرفته اند. شما این پیام امام را دقت کنید، یکی دو روز مانده به سال جدید خیلی پیام جالبی بود و خیلی دردناک بود. اصلاً نمونه بود در پیام های امام. یک بار دیگر برگردید به این پیام امام توجه کنید این پیام یک بار دیگر از سوی امام بیان شده بود و آن در شهادت شهید مظلوم بهشتی بود آن جا امام مطرح کردند که در انقلاب ما دو خط بیش تر نیست یک خط، خط رفاه طلب است، مسلمان است، نماز خوان است خیلی هم مسلمان است اما رفاه طلب است. یک خط هم خط ایثار است خطی که از هر چیزی دارد مایه گذاشته برای انقلاب و اسلام و همه را قربانی کرده در پای اسلام و انقلاب. حالا این دو جریان که دو جریانند عمومی و نمودهای گوناگونی نیز دارند. خوب امام در این پیام اخیر باز گفتند که آقا چیه که شما چشم هایتان را بستید، دل هایتان را برای عقده ها باز کردید و انتقاد بیخود می کنید شما می خواهید که یک انقلاب مقدس مآب روی کار بیاید، شما یادتان رفته توی همین قم چه به سرتان می آورد آن حکومت پهلوی و الان این حکومت بدتر از حکومت شاه است! و رئیس جمهور آن بدتر از رئیس جمهور قبلی و دولت هم بدتر از دولت قبلی! و پاسدارش بدتر از قوای قبلی! شهربانی فعلی بدتر از شهربانی زمان شاه است چی تون است آقا؟ چرا ایثارها را نمی بینید؟ چرا تلاش ها را نمی بینید؟ چرا فداکاری ها را نمی بینید؟ چرا زحمات شبانه روزی و ایثارهای خالصانه و ... را نمی بینید؟ کل کشور این جوری است یک اشتباه کوچک را زیر ذره بین می کنید وآن را چطور بزرگ می کنید. من هشدار می دهم به شما برادرها این جریان های داخلی مسئله ای نیستند. روند انقلاب حق را از باطل جدا می کند اما هشدار می دهم به شما به این جریان چهارم این مملکت که انقلاب چهارم ما می خواهد و آن جریان لیبرالیسم مذهبی است و آن جریان رفاه طلبی که حاضر به مایه گذاری در انقلاب نیست و به تعبیر امام چشم ها را بسته اند، دل را باز کرده برای گشودن عقده ها و نمی بیند خلوص ها را و نمی بیند تلاش های دائم را، نمی بیند ایثارها را توی یک فضای دیگری زندگی می کند و اخیراً سخنرانی های برادرمان جناب آقای هاشمی رفسنجانی بحث هایی را در خطبه های اول در مورد اقتصاد شروع کرده اند و ایشان هم از این جریان می نالید می فرمود یک عده ای هستند در خطبه قبل که به فکر هیچ چیز نیستند جز دفاع از سرمایه داران بعد می بینید یک جریان خیلی محترمانه تر شروع به حمله می کند به آقای منتظری و آقای مشکینی در قم و با نغمه هایی که این ها فقیه نیستند و این ها نظراتی که درباره اقتصاد دارند از آسمان در نیاورده اند این ها به اسلام ربطی ندارد و از خودشان است و این ها کمونیستی است و این ها چنین و این ها چنان و اما من امیدوارم قبل از آن که مجلس، قبل از آن که دولت، قبل از آن که مراجع قانونی این کشور در مورد این قضایا آن برخوردی که به دنبال فرصتش هستند انجام بدهند این ها بهوش بیایند. این قدر با سرنوشت این خون ها بازی نکنند، این قدر چشم هایشان را نبندند. یک خورده دنبال مودت باشند، دنبال اصلاحشان باشند. آقا امام ما با آن عظمت به رجوی منافق و محارب و با آن کثافتش گفت اگر من یک بار احتمال اصلاح را می دادم و اگر احتمال یک در هزار اصلاح تو را می دادم من می آمدم به دیدن تو و تو را اصلاح می کردم و بنی صدر با آن همه کثافت کاری هایش که امام فرمود من یک سال است می دانستم که این چه معجونی است ولی به خاطر وحدت سکوت کردم. چقدر سعی کرد که این آدم توی چنگال گرگ ها به تعبیر امام نیفتد که توی خارج دهانشان را باز کرده بودند یک خورده بهم رحم کنید، یک خورده مودت با همدیگر کنید، یک خورده به فکر این خون ها باشید و عقده ها را خالی کنید، یک خورده خجالت بکشیم از آن خون ها. حالا من به فکر جیب خود هستم که پر کنم و آن یکی به فکر روزی که بیاید به مقامی برسد و آن یکی به مقام رسیده به فکر این است که مقامش را سفت بگیرد تا از دستش در نرود هرکس به نحوی و به شکلی و جوری. اما رشادت ها و ایثارهایی که این شهدا در جبهه ها آفریدند و این که با لشکر صدام کردند این ها به یاری خداست چون آن ها خالصند و فعلاً آن ها توی جبهه ها هستند و شما حامی آن ها و شما هم که حامی آن هائید خالصید. حضور شما در جلسات هر روزه نشان دهنده خلوص و وابستگی شما به اسلام و انقلاب است و چون این ملت خالص است و چون رزمندگان ملت خالصند تمام این جریانات انحرافی در شکل های گوناگون دفع خواهند شد و الان وضعیت به گونه ایست که آمریکا بر خودش می لرزد و توی همین حملات فتح رادیو آمریکا اعلام کرده بود که ایران 500000 نیرو در این حمله آورده. یک جریانی که خیلی خنده دار بود چون حقیقتاً پانصد هزار نفر نبود و آن قدر عظیم بوده این حملات و آن قدر عظیم بوده این شاهکاری که این بندگان خالص خدا آفریدند که آن ها برای خودشان تعبیر کرده اند به پانصد هزار نیرو. شما شک نداشته باشید خدا باشماست، خدا با انقلاب شماست. همان طور که در تمام گذرگاه ها، انقلاب را نجات داد در این پیچ و خم های آخر هم انقلاب را نجات می دهد و امیدواریم ملت عراق هم که نزدیک است استقرار حکومت اسلامی برای آن ها، این تجربه های تلخی را که ما در این انقلاب داشتیم این ها را بکار بگیرند و از نفوذ جریان های ملی گرایی و روشنفکر مخالف روحانیت و مخالف ولایت فقیه لیبرال به هر شکلش در دستگاه های حکومتی آینده جلوگیری کنند و این خون هایی را که شما در راه انقلاب داده اید راهی را بگشاید همان طور که تا به حال گشوده است.
خدایا به آبروی شهیدان غریب و گمنامت که همه چیزشان را در راه تو دادند یا جنازه هایشان زیر خمپاره ها تکه تکه شد و یا مفقود شد خدایا به عظمت آن ها قسمت می دهیم که فتح نهایي را برای لشکر اسلام برسان.
خدایا به شهیدان راهت قسمت می دهیم که به امت اسلامی توفیق حرکت مستمر و مداوم در راه انقلاب اسلامی عنایت بفرما.
خدایا به محمد و آل محمد قسمت می دهیم که به امام امت این عصاره تشیع در طول 14 قرن زجر و شکنجه، طول عمر و عافیت عنایت بفرما.
خدایا به خالصان درگاهت قسمت می دهیم که همه رزمندگان ما را به سلامتی به خانه شان برگردان.
خدایا تو را به حق خودت و انبیاء و شهدایت که ظهور ولی عصر را هر چه سریع تر برسان.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
31 فروردين 1403 / 10 شوال 1445 / 2024-Apr-19