Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
سيداحمد رحيمي
نام پدر :
محمدرضا
دانشگاه :
علوم پزشكي تهران
مقطع تحصيلي :
دكترا
رشته تحصيلي :
پزشكي
مكان تولد :
بيرجند (خراسان جنوبي)
تاريخ تولد :
1338/01/03
تاريخ شهادت :
1362/01/24
مكان شهادت :
شرهاني
عمليات :
والفجر 1
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
مصاحبه با همرزم شهيد سيد احمد رحيمي(حجت الاسلام محمد پور)
راوي :
همرزم شهيد
بسم الله الرحمن الرحیم
* راجع به سردار شهید دکتر سید احمد رحیمی از زمان اول انقلاب تا زمان جنگ برایمان صحبت کنید؟
- نحوه آشنایی بنده با شهید بزرگوار سردار دکتر سید احمد رحیمی به صورت آشنایی اولیه، برمی گردد به قبل از پیروزی انقلاب، زمانی که بنده در بیرجند مشغول تحصیل شدم و ایشان هم دانش آموزی بودند در دبیرستان تحصیل می کردند، دورادور آشنائی هایی این چنینی بود، تا این که انقلاب اسلامی ما به رهبری حضرت امام (ره) در نیمه دوم سال پنجاه و شش بعد از شهادت مرحوم آیت الله حاج مصطفی مرحله جدیدی را آغاز کرد و نیروهای جوان حوزه و دانشگاه دست به دست هم دادند و منویات و اندیشه های حضرت امام را در جامعه گسترش دادند و تبلیغ کردند.
در آن مقطع بنده به عنوان یک طلبه و ایشان هم به عنوان یک دانشجو با هم آشنایی نزدیک تری پیدا کردیم و ارتباط بیشتری داشتیم. مراحل قبل از پیروزی به واقع در مسیر مبارزه با رژیم ننگین شاهنشاهی منجر شد به پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی قرار به روابط نزدیکتر و صمیمانه تری شد تا این که ایشان از سنگر دانشگاه و از سنگر تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به عنوان یکی از دانش جویان پیرو خط امام حضور در سنگر مقدس سپاه را ترجیح داد بر هر جایگاه دیگری و مشتاقانه به خدمت در سپاه شتافت و فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیرجند را برعهده گرفت.
اوج آشنایی بنده با ایشان در این مقطع بود. مثلا در سفرهای تبلیغی که به بیرجند و اطراف می آمدیم. بعد از پیروزی انقلاب و بعدا هم بنده در شورای جهادسازندگی شهرستان بیرجند بودم، در زمان فرماندهی ایشان روابط نزدیکی داشتیم و بعد ایشان برادرمان آقای موهبی مسئولیت سپاه را گرفته و بعد از آقای موهبی تکلیف برای بنده شد که بیام در مسئولیت سپاه بیرجند انجام وظیفه کنم.
این شهید بزرگوار سردار رحیمی در آن مقطع به عنوان مسئول واحد اطلاعات منطقه ۴ خراسان که آن روز هنوز وزارت اطلاعات تشکیل نشده بود و کارهای بسیار حساس اطلاعاتی کشور محول به سپاه بود بار سنگین مبارزه با منافقین که اعلام جنگ مسلحانه کرده بودند با انقلاب اسلامی به واقع برعهده سپاه بود، مقدار کمی هم برعهده کمیته انقلاب اسلامی ما بود و شهید رحیمی موفق شد در مسئولیت واحد اطلاعات منطقه چهار نقش بسیار مهمی را ایفا کند در ریشه کن کردن منافقین. اجمالا آشنایی ما به این نحو بود تا لحظه شهادت ایشان.
* بفرمایید که در خصوص نقش شهید رحیمی در مبارزه با منافقین خصوصا در دورانی که اشاره فرمودید که معاونت واحد اطلاعات منطقه چهار در آن شرایط در گناباد و در شهرهای مختلف درگیریهای مختلفی با منافقین اتفاق افتاد مسائلی که نقش شهید را روشن تر کند بفرمایید؟
- اساسا با انتقال شهید رحیمی به منطقه شارب در واقع می شود گفت که واحد اطلاعات سپاه منطقه چهار شکل جدیدی به خودش گرفت و می توان گفت که شهید رحیمی مستحکم کننده واحد اطلاعات منطقه چهار در مبارزه با منافقین بود. در نقاط مختلف خراسان حرکت هایی بعد از اعلام جنگ مسلحانه منافقین علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی در ارتباط با دیگر استان های مازندران، سمنان، و استان های همجوار با استان خراسان وجود داشت که شهید رحیمی علاوه بر استان خراسان به عنوان یک مبتکر و تحلیل گر موجودیت منافقین در سطح استان های همجوار خراسان هم مطرح بود و در مقطع مسئولیت ایشان بود که سنگین ترین ضربات بر پیکر منافقین بوسیله سربازان برومند امام زمان ارواحنا فدا که آن روز در سنگر واحد اطلاعات سپاه انجام وظیفه می کردند، خورد و نقش بارزی داشتند ایشان در همه عرصه ها.
البته شهید رحیمی، یکی از خصوصیات ایشان این بود که به اقتضای مسئولیت قید و بندی نداشت که در چه لباسی در بیاید، لباس کارگری باشد، لباس کشاورز باشد، لباس دامدار باشد. در قضیه کاخک هم ایشان چون چنین بود بنابراین نمیخواست که اعمال خودشان را برای دیگران بیان کند از خود ایشان می شنیدیم لکن من از دوستان دیگر هم این معنی را شنیدم که ایشان در قضیه کاخک برای این که بتواند ماهیت نفاق را اولا تشخیص بدهد و بشناسد، ایشان در هر عملیاتی قبل از اجرای عملیات شناخت و به اصطلاح نظامی اطلاعات عملیات داشت.
ایشان شخصا خودش در این جریان ها و این گونه جریان ها و خصوصا قضیه کاخک شناخت دقیق پیدا کرد و شناخت اطلاعات و عملیات است و ایشان در موضع مسئول واحد اطلاعات خودش ریز می شد و می رفت در معرکه و حضور پیدا می کرد.
* شما در جریان مبارزه با منافقین و دفتر همکاری با رئیس جمهور در بیرجند مسائلی که بزرگوار حضور داشتند اگر به خاطر دارید بیان بفرمائید؟
- برای پاسخ این سوال باید برگردیم و یک مقداری به استعدادهای علمی و فکری این بزرگوار اشاره کنیم. شهید رحیمی به اعتقاد بنده تنها یک سردار نظامی نبود، تنها یک دانشجوی رشته پزشکی هم نبود بلکه یک انسان با استعداد چند بعدی بود که در عین حال که یک دانشجوی پزشکی بود یک عنصر نظامی بود، یک فرمانده بود یک معلم و یک مربی و یک انسان فرهنگ ساز بود.
به واقع علاوه بر این که فرهنگی بود، فرهنگ ساز بود. در حد خودش جوان بسیار مستعدی بود. در قضیه دفتر هماهنگی بنی صدر که در بیرجند و دیگر شهرستان ها تاسیس شده بود و منظور آن دفتر در قالب این دفتر ها، دفتر همکاری مردم با ریاست جمهوری به واقع تضعیف خط ولایت بود، خط رهبری بود، خط امامت بود.
شهید رحیمی به عنوان یک عنصر فرهنگی و تحلیل گر توانست با بیدارگری ها و سخنرانی های پرمحتوا و پرجاذبه ای که خصوصا در میان نسل جوان دانش آموزان و دانشجویان آن روز داشت، پشت پرده این دفتر که به واقع نفاق بود و برملا کند و با همکاری دیگر دوستان و همسنگران در این مسیر به نحوی که آن دفتر نتوانست در بیرجند مقاومت کند و خودش را جمع کرد و دیگر از این جا رفت.
شهید رحیمی نقش بارزی در این قضیه داشت. اجمالا باید گفت در بعد فرهنگی هم شهید رحیمی به واقع پاسدار ارزش های فرهنگی مسیر امامت و ولایت است. در عین حالی که انسان آزاد اندیشی بود استعداد داشت مبتکر بود، صاحب نظر بود در عین حال به ولایت که می رسید تسلیم محض بود. اهل چون و چرا نبود و همواره دوستان جوان و دانشجو و دانش آموز را توصیه به همین می کرد. وصیت نامه هایی که از ایشان هم هست و من یک نسخه هم دارم که الان پیشم نیست، نشان دهنده این معنی است که تاکید دارد بر این که ما هر چه داریم از رهبری داریم و محور این نظام رهبری است و آن هم رهبری بر مبنای ولایت مطلق حق.
* حاج آقا محمدپور بفرمائید که با توجه به این که در زمانی که ایشان فرمانده سپاه بودند و جنابعالی در شورای جهادسازندگی شهرستان بیرجند مشغول بودید، علی القاعده ایشان با برادران جهادگر و با خود مجموعه جهاد که یک نهاد انقلابی بود و روستائیان که صاحبان اصلی انقلاب بودند برخوردهای خواستی، خاطراتی اگر به خاطر دارید برای ما بیان بفرمائید؟
- عرض کنم که جهاد سازندگی چون عرصه تلاش و فعالیتش روستاها بود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم بدنه اصلی او بسیج بود، سپاه و جهاد، بنابراین یک عرصه مشترک داشتند و آن حضور در میان مردم بود و مردمی زندگی کردن و با مردم بودند.
ایشان در میان مردم بسیار صمیمی و در عین حال متین، برای من یک نکته اخلاقی برجسته که در ایشان وجود داشت در عین تقوا و تواضع و فروتنی یک متانت و وقار مومنانه ای داشت که ما در روایات داریم که خداوند به برکت تقوا و اخلاص به مومن یک وقار می دهد یک سکینه و آرامش می دهد که قرآن هم می فرماید که "هُوَ الَّذي أَنزَلَ السَّكينَةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ" شهید رحیمی در عین جوانی دارای این ویژگی های اخلاقی بود. با مردم بسیار صمیمی، بسیار مهربان، بسیار متواضع و افتاده و در عین حال یک متانت و وقاری در ایشان مشاهده می شد.
* در خصوص برخوردش با خوانین که آن روزها برادران جهاد برای مأموریت می رفتند به روستا پیش می آمد از ایشان اگر مواردی به خاطر دارید برای ما بیان بفرمایید؟
- البته این را من باید عرض کنم که در شهرستان بیرجند که یک شهرستان خان زده بود و خان گزیده بود و سال ها این جا استبداد خانی وجود داشته، جوان های که به دنبال امام حرکت کردند، انقلاب را پیروز کردند و در این تلاش و فعالیت کردند، روحیه خان ستیزی در آن ها وجود داشت که شهید در رأس این جوان ها بود.
از قبل از پیروزی انقلاب تا بعد از پیروزی انقلاب و شاید بتوانیم بگوییم که شهید رحیمی نقش هدایت گر را در میان جوانان داشت. این جا قضایای زیادی هست که اگر برگردم به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و اینا ممکن است طولانی بشود. لکن اجمالا این را عرض می کنم که شهید بزرگوار رحیمی همان گونه که حضرت امام فرمود به واقع الگو این ها خود حضرت امام بود. رهبر انقلاب که فرمود من یک مو شما کوخ نشینان را به همه کاخ های کاخ نشینان نمی دهم این روحیه قهرمانامه در جوان های انقلابی و مومن ما و پیرو خط امام ما دیده شد.
آن روزها عرض کنم که اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان، مسئولیت این اتحادیه را ایشان برعهده داشت و نقش بسیار حساسی در تربیت و هدایت جوان ها در این مسیر داشت و همین جا باید عرض کنیم که شهید رحیمی و حضور ایشان در سپاه بیرجند موجب شد که سپاه بیرجند بتواند از میان فارغ التحصیلان دبیرستان ها بالاترین معدل ها را جذب سپاه کند. در میان سپاه های منطقه چهار شاید در سطح کل کشور یکی از معدود سپاهی هایی بود که سطح تحصیلات پاسداران او برجستگی خاص داشت. به هر حال ما دیدیم آن عزیزانی که به شهادت رسیدند که خب به فیض عظیم نائل شدند که خب بعدها هم نشان دادند که برادران از استعدادهای بالایی برخوردارند.
* حاج آقا از اخلاقیات شهید بفرمائید؟
- در خصوص ویژگی های اخلاقی شهید یکی احساس مسئولیت ایشان بود. شهید رحیمی به لحاظ استعداد عرض کردم انسان فوق متوسطی بود ما مبالغه نمی کنیم. بنده معتقد هستم و از همان آغاز آشنایی با ایشان اعتقادم این بود که شهید رحیمی به لحاظ توانمندی های مختلف انسان فوق متوسط بود. یعنی برجستگی داشت. قطعا استعداد مدیریتی ایشان هم با همین معیار برجستگی داشت.
شهید رحیمی در بعد مدیریتی انسانی بود که همیشه اندیشه کارسازی و تربیت نیرو در مدیریتش موج می زد. یعنی حالت توقف و ایستادگی را در مدیریت به هیچ وجه قائل نبود. آینده نگری در مدیریت او به وضوح دیده می شد. شهید رحیمی انسانی بود که همواره در سخنرانی های ایشان شاید شنیده باشید که برادران را برای ده ها سال آینده انقلاب آماده می کرد نه برای یک سال و دو سال و زمان های معمولی برای ده ها سال آینده انقلاب. اندیشه مدیریتی ایشان این چنین اندیشه ای بود.
انسان توانمندی بود در جذب استعدادها. یک مدیر می تواند به شیوه های مختلف نیرو جذب بکند خصوصا سال های اول انقلاب. شهید رحیمی با استعداد علمی خودش، فرهنگی خودش، اخلاق جاذبه دار خودش، مدیری بود که عرض کردم توانست از بهترین جوان های این شهر برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیرو جمع بکند و بنده معتقد هستم که شهید رحیمی در آن زمان با توجه به سن و سالی که آن موقع ایشان داشت یکی از استعدادهایی بود که می توانست اگر این روزها برای ما حضور داشت برای ما یکی از اسطوره های محوری و سرنوشت ساز باشد.
* از روحیه خدمت گذاری و اطاعت از فرماندهی و رعایت سلسله مراتب، شهید بفرمایید؟
- ایشان در عین آزاد منشی و بزرگی فکر و اندیشه انسانی بسیار منطقی بود چون تحلیلش و باورش این بود که نظام ولایی است و سلسله مراتب در این نظام مشروعیت دارد و اطاعت از سلسله مراتب در نظام مشروع ولایی واجب بود. این ها را از زبان ایشان شنیدیم در جلساتی که داشتیم و صحبت می کردیم، شنیدیم از شهید رحیمی. عرض کردم گاهی انسان نظری دارد و فکری دارد به سلسله مراتب که می رسد تسلیم محض است.
نمونه بارزش این بود که ایشان بعد از آن فضایی که ما آن روزها در کشور و در استان خراسان و در شهرستان هم به تبع استان و کشور داشتیم ایشان از سپاه بیرجند منتقل شدند به منطقه چهار، مسئولیت های مختلفی به ایشان پیشنهاد شد. ریاست ستاد منطقه چهار. ایشان عرض کردم انسان راز نگهدار و امین بود و در عین حال کسی نبود که خودش به سراغ مسئولیت برود، صبر می کرد تا تکلیف و با مسئولیت بیاید و روی شانه او قرار بگیرد. این خودش یک اخلاص می خواهد، بعضی ها دنبال پست حرکت می کنند، دنبال مقام می روند با یک نگاه های مادی سبک، سمت ها و پست ها می گیرند.
شهید رحیمی در عین حالی که استعداد بالاترین مسئولیت ها را داشت، خودش انسانی نبود که خودش را عرض بکند. دوستان و کسانی که او را می شناختند او را معرفی می کردند و می گفتند ایشان استعداد دارد و این مسئولیت را به او بدهید. منطقه چهار هم که رفتند مسئولیت های متعدد به ایشان پیشنهاد شد که در نهایت مسئولیت واحد اطلاعات را پذیرفتند.
بعد از مسئولیت واحد اطلاعات، ایشان صحبت می کرد، می گفت: من دیگر به نظرم می رسد که دیگر تکلیف من در مسئولیت پذیری های رسمی تمام شده، دیگر فرماندهی کردیم، فرماندهی سپاه را در شهرستان بیرجند و آمدیم مسئول واحد اطلاعات منطقه چهار را، عضو شورای فرماندهی منطقه شدیم. می بینید که این انسان خیلی خود ساخته است تعبیرش این بود که دیگر مسئولیت پذیری های سمت های رسمی بس است دیگر می خواهم بسیجی بشوم.
لذا بعد از مسئولیت واحد اطلاعات منطقه چهار هر چه اصرار کردند که به ایشان مسئولیت رسمی سپره شود علی رغم اطاعت پذیری محض او در راه سلسله مراتب عذر آورد و گفت مرا بگذارید یک مقداری به خودم برسم. تحلیلش این بود که گاهی آدم در سمت های رسمی از خودش فراموش می کند، نمی تواند به خودسازی بپردازد. ایشان می گفت بگذارید ما به خودمان هم برسیم که ایشان در این خواسته خودش موفق هم شد و در نهایت شما ببینید کسی که این استعداد و توانمندی را دارد و این مراحل را طی کرده و همه زمینه ها هم برای طی کردن پلکان بعدی مسئولیت های رسمی فراهم است در قالب یک بسیجی و رزمنده می رود زیر دست برادرانی خدمت می کند در عملیات که همه آن ها را به عنوان استاد خودشان و معلم و مربی خودشان قبول داشتند. این اوج تقوا و اخلاص ایشان را می رساند.
* در خصوص کنترل و نظارت بر مجموعه های قسمت امرشان در زمان فرماندهی سپاه و همچنین مسئولیت اطلاعات منطقه اگر خاطره ای در این زمینه دارید برای ما بیان کنید؟
- شیوه مدیریت و فرماندهی ایشان، مشاوره ای بود که نظام مدیریتی اسلام هم همین است که پیامبر می فرماید که "شاوِرهُم الأمرِ فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی الله ".
شهید رحیمی اهل مشاوره بود و با دوستان مشاوره می کرد، اما در تصمیم گیری و در جمع بندی نظرات قاطع بود، بسیار قاطع بود. موقعی که نظرات را جمع می کرد و می گرفت، تصمیم که می گرفت کسی به سادگی نمی توانست او را تصمیمش برگرداند. این دو حالت خیلی مهم است که شورایی مدیریت کردن را با قاطعیت مدیریت کردن، کسی بتواند با هم جمع بکنند. بعضی ها شورایی مدیریت کردن را مساوی با عدم قاطعیت می دانند، بعضی ها قاطعیت را عدم مشاوره می دانند. ایشان مدیریتش، مدیریتی بود که هر دو بعد را با هم جمع کرده بود و این به واقع مدیریت اسلامی است.
* از مواردی که ایشان بالاخره نیروهای تحت امرشان یا انسان های دیگری را که فکر می کردند تقصیری داشتند، فرق می گذاشتند یا نسبت به خطاهایشان اغماض داشتند چیزی به خاطر دارید؟ - - ایشان به لحاظ اخلاقی آدم وسیعی بود. اهل تغافل بود. یکی از اصول مدیریتی و اخلاق اسلامی تغافل است. تغافل یعنی این که پدر یا مدیر یا فرمانده می بیند که فرزند او یا زیر دست او خطایی می کند اما این پدر یا معلم یا فرمانده خودش را به غفلت می زند، یعنی می گوید من نمی دانم. این را می گوییم تغافل. این یکی از اصول اخلاقی مدیریت اسلامی است و این روزه هم مدیریت علما هم این تغافل را توصیه می کنند.
شهید رحیمی این خصلت را داشت و این نشان دهنده کرامت و بزرگواری نفس یک مدیر، یک معلم است که در عین این که خطای فرد و زیر مجموعه خودش را ببیند با بزرگ منشی خودش را به تغافل بزند و به شیوه غیر مستقیم با او برخورد کند. مرحوم شهید رحیمی این جور برخوردهایی داشت، برخورد مستقیم نداشت.
* بفرمائید که در خصوص مراعات هدایت و تشویق و تنبیه پرسنل چه سیاستی این بزرگوار داشت؟ - البته در آن موقع و در آن مقطع، سپاه مثل امروز یک نهاد صددرصد نظامی شکل گرفته نبود و علائم و درجات نظامی وجود نداشت. اقتضای سپاه هم در آن روز در همین معنی بود. لکن در عین حال ایشان با روحیه ای که خودش داشت و روحا انسان منظمی بود، انسانی منضبط و مرتب، با کمک دیگر برادرانی که ما در شورای فرماندهی سپاه بیرجند داشتیم مقایسه که می کردیم سپاه بیرجند را در فرماندهی ایشان سپاه منظمی بود و این نظم هم نظمی بود که به واقع بیش از اینکه انضباط ظاهری حاکم باشد، انضباط معنوی حاکم بود. آن چیزی که امروز ما در آیین نامه انضباطی داریم و باور و ایمان قلبی نیروهای مسلح را بعد معنوی انضباط شکل می دهد. گر چه انضباط سوری به معنی که ما امروز داریم در سپاه و در یک یگان های نظامی آن روز معلوم و مرسوم نبود اما انضباط معنوی به صورت جدی حاکم بود.
* بفرمائید که درباره معنویات پرسنل سپاه، شهید رحیمی چه تدابیری را داشتند؟
- ایشان آن چه که به دیگران می خواهد بگوید خودش قبلا عامل بود. یعنی انسانی بود که رسیده بود به آن جایی که آن چه می خواهم به دیگران بگویم خودم باید عمل کرده باشم. لذا ایشان مظهر اخلاق عملی برای مجموعه سپاه بود.
کسی که خودش را الگو می کند و مظهر و اسوه نیازی نخواهد داشت که خیلی در قالب کلیشه ها و الفاظ و این ها از زیر مجموعه خودش معنویات را بخواهد. لذا حضور ایشان با توجه به آن بعد اخلاقی که عرض کردیم داشت خودش اسوه بود.
سپاه مقید بود، سپاه بیرجند در مقطع فرماندهی ایشان و بعدها هم همین سنگ که بنا ریخته شد، مثلا دائم الوضو بودن پاسداران، مثلا ترک مکروهات کردن، حالا محرمات که هیچ سر جای خودش بماند، مکروهات را ترک کردن و مستحبات را انجام دادن. ایشان خودش عامل به این مسائل معنوی بود. قرائت قرآن، توسلات و توجهات، توجه به ادعیه معصومه از ائمه علیه السلام.
فضای سپاه در آن شرایط فضایی بود که اکثر بچه های کادر سپاه مجذوب فضایش می شدند که حتی به ندرت دیده می شد که این ها به خانه بروند. به حدی فضا معنویت داشت که این ها هفته ای یک بار هم گاهی به خانه سر نمی زدند که بعضی از این ها از این طرف افراط می کردند که گاهی تذکر به ایشان داده می شد که بروید به منزل سر بزنید.
به واقع فضای سپاه یک فضای مقدس و آمیخته به معنویت بود. اصلا مسائل و دغدغه های مادی در شرایط آن روز، ما در سپاه اصلا نمی دیدیم و نداشتیم. من یادم هست که حالا مسئولیت بنده بعد از شهید رحیمی بود اما هنوز این آثار وجود داشت. موقعی که سر ماه می شد آخر برج بچه ها برای گرفتن حقوق می خواستند به کارگزینی بروند، فضا فضایی بود که شرمنده می شدند. موقعی که می رفتند دم در کارگزینی برای گرفتن حقوق که آن را بخواهند، انگار می خواهند یک کار خلافی انجام بدهند، همچنین حالتی بود.
این ها همه من اعتقادم این است که بر گرفته و نشأت گرفته از حضور معنوی شهید رحیمی و مجموعه برادران بود. البته عرض کردم که ایشان در مسئولیت فرماندهی، اسوه اخلاقی بود برای این ها، در آن شرایط که ممکن بود به دلایل مختلفی مثلا غیبت بشود و ایشان تأکید داشت در سپاه اصلا غیبت نکنید، می گفت و یادآوری می کرد. در مجموع نقش اساسی و محوری داشت در معنویت بخشیدن به پرسنل و تک تک نهاد پرسنل و در فضای عمومی سپاه نقش محوری و اساسی داشت.
شهید رحیمی آدمی نبود که انسان بتواند او را به سادگی بشناسد چون یک انسانی بود که کتمان می کرد حقیقت وجودی خودش را، دوست هم نداشت که کسی حقیقت وجودی او را بشناسد و این از ویژگی بندگان خالص خداست. آن ها هرگز دوست ندارند که معروف بشوند و شناخته بشوند.
شهید رحیمی همواره تلاش می کرد که ناشناخته بماند، معروف نشود. بسیار مقید بود و اهل تهجد بود، انس او با قرآن بسیار شدید بود. در هر فرصتی که ایشان گیرش می آمد چه در محل کار، چه در غیر از محل کار با قرآن انس داشت. قرائت قرآن خیلی خوبی به صورت ترتیل داشت که ممکن است بعضی از نوارها از ایشان را دوستان و خانواده شان داشته باشند. من خودم یکی دو مرحله بصورت سر زده بر ایشان وارد شدم و دیدم با قرآن نجوا دارد، با قرآن انس دارد. حال داشت، اهل حال بود. خلوت که می کرد، اهل حال بود، اهل اشک و آه بود، اهل برقراری ارتباط با خدا بود. همواره خودش را در محضر خدا می دانست، یک آن از این که در محضر خدا هست غفلت نداشت.
آخرین سفری که ایشان آمد بیرجند ما اعزام داشتیم، اعزام نیرو داشتیم. خب موقعی که اعزام نیرو بود یکی از مسئولین صحبت می کرد، سخنرانی می کرد و مردم هم رزمندگان را مشایعت می کردند. ما از روز قبل با ایشان صحبت کردیم که فردا که اعزام هست یک چند دقیقه شما بیایید صحبت بکنید.
ایشان دیگر رزمنده ای بود که بعد از مسئولیت منطقه چهار رفته بود جبهه و لباس رزمندگی و این ها و لباس بسیجی آمده در شهر بود. دیگر لباس رسمی سپاه نداشت، لباس بسیجی داشت. خیلی من اصرار کردم که آقا شما فردا ده دقیقه بیا سخنرانی بکن، قبول نکرد و نمی پذیرفت. من خیلی از ایشان خواهش کردم خیلی اصرار کردم که حالا پنج دقیقه، هفت دقیقه بالاخره شما یک چند جمله ای را صحبت داشته باشید. عرض کردم به دلیل آن شرایطی که بود، شرایط برای هر انسانی خیلی سخت بود و شرایط سختی داشت انصافا، ایشان از بنده خواستند که ایشان را معذور بدارم که صحبت نکنند و در نهایت هم ایشان نپذیرفت که صحبت بکند.
مقصود ما از بیان این خاطره این جاست که ایشان فرمود نمی توانم قصد اخلاص بکنم، فلانی هر چه من فکر کردم نمی توانم در صحبتی که از من می خواهی فردا صحبت کنم، قصد اخلاص نمی توانم بکنم چون نمی توانم قصد اخلاص بکنم، صحبت نمی کنم. این نکته خیلی مهم بود.
** شنیدم که سرلشکر رضایی قصد داشت که ایشان را فرمانده دانشگاه امام حسین یا مسئول عقیدتی سیاسی سپاه آن جا درست هست؟
- البته من شنیدم از دوستان دیگر که در لانه جاسوسی که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام آن جا را فتح کردند و گرفتند شهید رحیمی در آن جا اخلاق بارزی در میان دانشجویان داشته و به عنوان معلم اخلاق همه دانشجویان ایشان را قبول داشتند.
مسئولیت هایی که اشاره کردید، بنده مسئولیتی که شهید حاج همت به ایشان پیشنهاد کرده بود، این را من شنیدم اما مسئولیتی دیگری که پیشنهاد شده باشد من قطعی نشنیدم یعنی بنده چیزی که یقین ندارم نمی توانم بگویم بوده یا نبوده، نفی هم نمی کنم چون پیشنهاد حاج همت را قطعی می دانم که به ایشان چنین پیشنهادی شده بود و استعداد این فرد در حدی بود که همین مسئولیت هایی که شما اشاره کردید و بالاتر از این ها را ما امروز وزرایی که داریم خب بعضی از این ها همان دانشجویان پیرو خط امام هستند و شهید رحیمی با بعضی از آن ها هم معاشراتی داشتند و غیر خود و خدا به لحاظ توانمندی ها من شهید رحیمی را از خیلی از آن ها قوی تر می دانم.
* بفرمائید که در خصوص استعدادهای ویژه ای که شهید رحیمی داشت در خصوص مسائل علمی و فرهنگی ایشان در همین دو کلمه بگویید در خصوص استعدادهای جسمی و هوشی و روحی ایشان اگر مطلب خاصی خاطر شما هست بفرمائید؟
- به لحاظ جسمی انسان توانمندی بود. از استقامت جسمی خوبی برخوردار بود البته آموزش های به اصطلاح ما بگوئیم فلان دوره ورزشی، رزمی را ایشان دیده بود من خبر ندارم، که آیا دیده بودند یا نه؟ ولی اجمالا جوان ورزیده ای بود.
ایشان از سلامت فکری برخوردار بود و از ظرافت روحی بسیار وسیعی برخوردار بود و خیلی صبور بود. یک جوان نوعا احساسی می شود ولی شهید رحیمی بسیار صبور بود، خصوصا در مشکلات ایشان به اندازه ای صبور بود که صبر ایشان موجب می شد که دیگر دوستانی که گاهی می خواستند احساسی بشونند با صبر او آرامش پیدا می کردند.
طبیعت جوان بودن احساسی بودن است، لکن ایشان صبر که یکی از ویژگی های مهم اخلاقی هست خصوصا در بحران ها. مدیریت و فرماندهی در بحران اگر صبر بعنوان پشتوانه او نباشد می تواند زود شکست بخورد، زود از پا در بیاید، خیلی صبور و بردبار بود ایشان و خودش را در معضلات و مشکلات نمی باخت.
* از این مأموریت پذیری ها در مأموریت های مشکل که در شرایط حاد پیش می آید، گر چه آن زمان مجموعا این طوری بود ولی باز نمونه هایی از برجسته ترینش را بفرمایید؟
- در مرحله نخست که خب ایشان واحد اطلاعات آن روز خیلی مسئولیت سختی داشت. پذیرش آن مسئولیت در آن شرایط دلیل بسیار بارزی در مسئولیت پذیری ایشان بود و دلیل دیگر این بود که من صحبت می کردم با ایشان گاهی، خب ایشان دانشجو پزشکی بود گاهی بعضی از دوستان می گفتند: ما برویم رشته خودمان ادامه تحصیل بدهیم، ایشان همواره به کسانی که دانشجو بودند، می گفت: در شرایط فعلی سنگر مسئولیت رها کردن و رفتن دنبال کارهای خود خلاف وجدان اخلاقی یک پاسدار انقلاب است.
همواره دعوت می کرد برادران را به مسئولیت پذیری و همین معنی موجب شد که ما در سپاه بیرجند و حتی در سپاه خراسان هم که ایشان رفته بود، دانش جویان زیادی داشتیم که در سنگر مسئولیت بودند و انجام وظیفه می کردند.
نمونه دیگر پس از این که رفتند و در جبهه حضور پیدا کردند مسئولیت رسمی نپذیرفت. به عنوان یک رزمنده هر دستوری که فرمانده گردان در گردان می داد مثلا شما آقا آر پی جی زن هستید، شما مثلا پشت مسلسل قرار بگیرید، این نشانه مسئولیت پذیری بود.
ایشان طوری ذوب در خدمت به اسلام و انقلاب شده بود که هر مسئولیتی به او محول می کردند. منتهی یک شرط داشت و از آن اجتناب داشت این که من را از شهرت برحذر دارید و مشاغلی که شهرت آور بود ایشان نمی پذیرفت. به همین دلیل بود که آن مسئولیت هایی که در منطقه ۴ پیشنهاد شد را نپذیرفت و واحد اطلاعات را پذیرفت که شهرت در آن نبود و گمنامی بود.
در جبهه هم سمت های مختلفی به ایشان پیشنهاد شد، مسئول ستاد لشکر بود، مسئول دیگر بود و یک پیشنهاد حاج همت بود که به ایشان کرده بود حالا دیگر خبر ندارم ایشان نپذیرفت، گفت: من می خواهم رزمنده باشم برای این که در این جا نامی در بی نشانی است می خواهم به خودم برسم، در عین جوانی، آدم جا افتاده و خودساخته ای بود شهید رحیمی.
* نقش شهید در کادر سازی تربیت و راهنمایی و آموزش پاسداران و بسیجی ها چه بود؟
- ایشان اساسا یک عنصر علمی و آموزشی بود. روحیه دانش پژوهی و دانشجویی و این ها داشت و همواره فضای تحت مدیریت ایشان فضای آموزشی بود. عرض کردم در مرحله قبل، ایشان در باورسازی طوری مبنی بر باورسازی را طراحی می کرد که ده ها سال آینده را پیش بینی می کرد. همواره بعضی از دوستان اصرار داشتند، [خب بچه ها با استعداد بودند این جا که همه در بیرجند باشند] شهید رحیمی می گفت آقا شماها باید برای انقلاب تربیت بشوید نه برای بیرجند تنها. اگر اقتضا کرد بیرجند اگر نه خراسان و اگر نه استانی غیر از استان خراسان.
آموزش دادن ایشان به نیروهای زیر مجموعه به معنی وسیع باورسازی برای انقلاب بود، یعنی نیرو را از این که من در شهر خودم در استان خودم خدمت کنم یا در نمی دانم نزدیکی های محل سکونتم خدمت بکنم، در روش باورسازی ایشان نیرو را از این ها بر حذر می داشت.
* حاج آقای محمدی در خصوص روحیه شهادت طلبی این شهید بزرگوار و نحوه شهادت ایشان، حالاتی که ایشان در آخرین روزهایی که در جبهه تشریف داشتند و هر گونه اطلاعی که در این خصوص دارید بفرمائید؟
عرض کنم در مرحله قبل در آن اعزامی که ما داشتیم و در آخرین سفری که ما داشتیم و ایشان تشریف آورده بودند بیرجند که با اصرار ما حتی ایشان حاضر نشدند که پنج دقیقه، ده دقیقه سخنرانی بکنند به دلیل این که گفتند نمی توانم قصد اخلاص بکنم. ایشان همواره آرزوی شهادت می کرد یعنی معتقد بود و از خدا می خواست در نیایش های خودش و در دعاهایی که در پایان سخنرانی های ایشان خودش دعا می کرد و مرگ خودش را می خواست از خدا که شهادت در راه خودش قرار بدهد.
در وصیت نامه اش هم طوری که در ذهن من است از خداوند تبارک و تعالی مسئلت می کنن که خدایا شهادت را در حالی نصیبم کن که جز من و تو کسی مرا نبیند و به واقع همین طور هم شد، ایشان در حالی به شهادت رسید که جز خدا و خودش هیچکس نبود. به همین دلیل پس از شهادت جنازه ایشان ناشناخته ماند یعنی مشکلی که بعد از شهادت پیش آمد پیدا کردن پیکر پاک ایشان بود که به دلیل این که بدن در یک محیط که تنها خود ایشان بودند، سوخته شده بود، فقط پای راست بود نمی دانم یا پای چپ که از مچ به پائین یک مقدار پا سالم مانده بود که بعد والدین ایشان و اخوی ایشان رفت تبریز و جنازه ایشان روی همان قسمت پا که سالم مانده بود، پدر و مادر ایشان شناختی داشته بودند روی علائم آن پا جنازه را شناسایی کردند و جنازه به بیرجند منتقل شد.
من به یاد ندارم که در بیرجند ما تشییع جنازه ای داشته باشیم که همه مردم، همه طبقات مختلف، پیر، جوان زن و مرد، دانشگاهی و فرهنگی و اداری، همه در این مراسم بسیج شده بودند. منطقه چهار استان خراسان آن هایی که شناخت نسبت به ایشان داشتند، آن ها هم حضور پیدا کردند. دانشجویان خط امام که همسنگران ایشان هم بودند از تهران و در سمت ها و مسئولیت هایی که بودند حضور پیدا کردند.
اجمالا ایشان عاشق شهادت بود خیلی، ما گاهی دوستانه البته ایشان عرض کردیم که آدم خیلی راز داری بود و تمایلی نداشت مسائلش را برای کسی بیان کند اما گاهی اوقات در مجالس چند نفره دوستانه که می نشستیم صحبت می کردیم ایشان می گفت که بعضی ها به من می گویند که شما حیف هستید شما می توانید یک پزشک فوق تخصص برای مملکت شوی، برو دانشگاه و رشته پزشکی ات را ادامه بده و یک پزشک ماهر و خبره برای مملکت بشو. شهید رحیمی می فرمود [یعنی این را ما از ایشان شنیده بودیم] می فرمود: با این لباس پاسداری که به تن کردم با امام زمانم عهد بستم که تا آخرین لحظه عمرم این لباس نوکری امام زمان را در این سنگر از تن بیرون نکنم بنابراین من حضور در این سنگر را در مسئولیت پاسداری و سرباز امام زمان بودن در این لباس را از هر مقام و مسئولیت دیگری بالاتر می دانم.
خیلی راحت بود برای ایشان که خب از مسئولیت منطقه چهار می رفت، یک دانشجو بود. می گفت: خب من می خواهم بروم سپاه بیرجند را سامان دادم، اطلاعات خراسان را شکل دادم، منسجمش کردم، حالا می خواهم بروم دانشگاه! دانشجو پزشکی هستم و رشته تحصیلی ام را ادامه بدهم که می خواهم یک پزشک شوم! کسی هم نبود که با او بگوید نه آقا!
این خیلی اخلاص می خواهد که سر این دو راهی ها ایشان همواره سر دوراهی ها آن راهی را انتخاب می کرد که اخلاص در آن باشد. همواره سر دو راهی ها ایشان دنبال این بود که در این راه که من می روم آیا اخلاص هست یا نیست؟ آیا خدا راضی هست یا نیست؟ آری ایشان همواره آرزویش بود و همواره می خواست که یک جایی به شهادت برسد که کسی جز خدا ناظر بر شهادت او نباشد و همین طور هم شد و غریبانه و مظلومانه در جایی که هیچ کس نبود به شهادت رسید. ان شاء الله که روحش را خداوند با سایر شهیدان و آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام مشحور بفرمایند.
* حاج آقا محمدپور در مورد حال و هوای روز تشییع توضیح می فرمایید؟؟
- عرض کنم که شهادت شهید رحیمی یک موجی در شهر ایجاد کرد و به محض این که خبر شهادت ایشان رسید، موجی در شهر ایجاد شد که موج هایی که برای شهادت شهدا ایجاد می شد به واقع موج های دشمن برانداز بود، دشمن شکن بود.
ما شبی که بنا بود فردای آن روز پیکر پاک ایشان تشییع بشود، دو جلسه داشتیم. یک جلسه در شعبه سپاه داشتیم و یک جلسه هم در شورای شهر داشتیم و محور جلسات همین بود که در این موجی که با شهادت شهید رحیمی ایجاد شده به گونه ای منسجم بشود که دشمن نتواند از این موج سوء استفاده بکند، چون ما همواره این تجربه را داریم و امروز هم هست و بایست مراقب باشیم که هر جائی که موجی از عشق به اسلام و انقلاب حضور پیدا می کنند دشمن هم می خواهد در همین جاها خودش را مخفی بکند و در همان موج ضربه خودش را بزند.
ما در این دو جلسه که داشتیم یک جلسه شورای فرماندهی سپاه بود و یک جلسه هم در شورای تامین شهرستان بود. محور این بود که در این شهر یک جمعیتی را خواهیم داشت که ممکن است که تحقیقا تا کنون چنین جمعیتی نداشتیم، این موج باید هدایت شود و کنترل بشود که خب به فضل الهی و اخلاصی که خود روح آن شهید بزرگوار داشت، همین طور هم شد.
پیکر پاک ایشان به سپاه منتقل شد و دوستان در سپاه شب را با پیکر ایشان درد دل کردند و وداع کردند و خداحافظی کردند. صبح ساعت مقرری که اعلام شده بود، خیابان های مقابل سپاه را و خیابان هایی که متصل به این خیابان ها می شود پر از جمعیت شد. پیکر ایشان مانند گلی بود در بالای دست های مردم عاشق انقلاب و عاشق اسلام و عاشق ارزش های انقلاب و اسلام و عاشق امام و عاشق پاسداران ارزش های اسلامی که شهید رحیمی در رأس پاسداران این شهر بود. این پیکر پاک از سپاه تا گلزار شهدا با یک جمعیت متراکم که من دقیقا یادم نیست ولی فکر کنم از صبح که پیکر برداشته شد نزدیکی های ظهر که ما به گلزار رسیدیم، نزدیک اذان ظهر به خاک سپرده شد.
برای بیرجند این بی سابقه بود و واقعا هم همین طور پیش بینی می شد. شهادت شهید رحیمی یک موجی ایجاد کرد که موج وحدت بود. ما دوستانی داشتیم که قبل از شهادت شهید رحیمی بعضی خب سلایق و دیدگاه ها و نظرات فرق داشت اما خب با شهادت ایشان ملاحظه کردیم که بعضی از آن ها رفتند در جبهه حضور پیدا کردند و بعضی از آن ها به شهادت رسیدند.
شهید رحیمی چون اخلاص داشتند هم زندگی اش متحول کننده و تربیت کننده و باورساز بود و هم مرگ و شهادتش در راه خدا بود و با اخلاص بود و موج انسان سازی و باورسازی داشت و عرض کنم که وحدت در مسیر خدمت به انقلاب را ایشان کرد.
* در خصوص اخلاص عجیبی که ایشان نسبت به ولایت فقیه و به حضرت امام داشتند بفرمایید؟
- همین گونه که جنابعالی اشاره فرمودید شهید رحیمی همواره در سخنرانی هایش و موضع گیری هایش و نوشته هایش چون صاحب فکر بود، جوانی بود صاحب فکر و اندیشه ناب را با تفکر انتخاب می کرد، در همه این موضع گیری ها ما شاهد این هستیم که ایشان محوریت حکومت اسلامی را حضور روحانیت می داند، حضور مرجعیت شیعه می داند و مشروعیت نظام را علی رغم تحلیل هایی که بعضی ها حالا می کنند که مشروعیت با مقبولیت گاهی فرق می کند، مشروعیت را فقط و فقط با حضور فقیه جامع الشرایط که ما از او به عنوان ولی فقیه نام می بریم می داند، این مهم است شهید رحیمی و نوع کسانی که این موضوع را داشتند در رأس مثلا استاد مطهری.
من اگر بخواهم شهید رحیمی را یک تعریف اجمالی بکنم، فکر می کنم شهید رحیمی یک اثر پذیر و اثر گرفته بسیار جالب و زیبایی است از جهان بینی که شهید مطهری گفته بود، آن جهان بینی است. توجه فرمودید و این جهان بینی عرض کنم که تفکر و تفسیر از حتی دین را محور حیات بشر می داند. دین در اثر حضور معصوم دارای متولی معصوم است که پیغمبر و امام معصوم علیه السلام هستند. در عصر غیبت معصوم، پرچمدار دین ولی فقیه جامع الشرایط هست، لذا شهید رحیمی در عین آزاد اندیشی همواره تاکید داشت که محوریت با ولی فقیه است این نظریه همواره و نظر خود امام در بالا امام بنیانگذار انقلاب که انقلاب اسلامی بر مبنای نظر فقاهتی امام که فقیه در عصر غیبت ولایت مطلقه دارد این انقلاب اسلامی شکل گرفت.
نظر امام یک نظری است که در عین آزاد منشی تقید به شرع را با محوریت ولایت فقیه تعیین می کند. یعنی اگر ولی فقیه از عرصه حکومت و نظام اجتماعی اسلام برود کنار، این نظام اولا نظامی اسلامی نمی تواند باشد، اسلامیت نظام با حضور ولایت فقیه است. اگر ما یک نظام اجتماعی به صورت تصور یا به صورت تصدیق یا در عالم ذهن یا در عالم خارج داشته باشیم اسمش هم نظام اسلامی باشد اما ما حضور ولی فقیه را، حضور معنی دار او را که نظر او خطوط کلی نظام را بیان بکند نداشته باشیم، این نظام اسلامی نیست ولو ما اسمش را بگذاریم اسلام.
توجه فرمودید، شهید رحیمی همواره با دو تفکر عرض کنم که غرب زدگی که ضد حضور مذهب در نظام اسلامی و اجتماعی بود و الان هم هست و این تفکر وجود دارد و تفکر متهجرانه ای که مذهب رو در کنج خزیده می داند و می گوید ما مذهب را با سیاست قاطی نمی کنیم و خودمان در یک گوشه ای هستیم به نام مذهب زندگی می کنیم، شهید رحیمی در استعداد خودش با این دو تفکر زندگی می کرد. در حد استعداد خودش در حد بالا عرض کردیم حضرت امام و بعد از امام علامه شهید آیت الله مطهری، شهید بهشتی شخصیت های دیگری مثل مقام معظم رهبری و شخصیت هایی از این دست در حد بالا و جوانانی امثال شهید رحیمی که گیرندهایی بالا داشتند و این درس را خوب از امام گرفته بودند.
شما هیچ سخنرانی را از شهید رحیمی گوش نمی کنید الی این که محوری که این سخنرانی بر اساس او اقامه شده، محور حضور حکومت اسلامی و حضور حکومت اسلامی مبتنی بر حضور ولی فقیه است. این را من ادعا نمی کنم، حالا نوارهای شهید رحیمی را اگر کسی گوش بکند این محور در همه سخنرانی های او یا به صراحت یا در ضمن وجود دارد.
شهید رحیمی از جوان هایی بود که با این اندیشه اسلام ناب ساخته شد. شهید رحیمی تمام کتاب های استاد مطهری را به دقت مطالعه کرده بود و نوع سخنرانی ها و موضع گیری هایش مبتنی بر اندیشه آیت الله شهید مطهری بود. خب در محیط ها و جاهای مختلفی ما داشتیم، الان هم داریم! حضرت امام در منشور روحانیت از دست این دو دیدگاه دلش به تعبیر خودشان خون بود. توجه فرمودید در محیط های کوچک تر این چنین هم خب اگر انسانی با این تفکر باشد مظلوم واقع می شود. شهید رحیمی به واقع اینجور شد.
بنده موقعی که آمدم این جا در واقع خودم فکر کردم که یک مقدار دفاع باید بکنم و به قصد این که برای خدا نوعی وصاتت بکنیم بین برادران عزیز جوانی که آن روز در نهادهای انقلاب بودند، سپاه و جهاد و دیگر نهادهایی که از انقلاب شکل گرفته بود و دوستان دیگری که در مقابل این ها بودند یکدیگر را درک نمی کردند به معنی واقعی کلمه، البته شهید رحیمی من اعتقادم این است که درک می کرد. مرد وسیع الفکری بود و می توانست درک بکند و دوستان دیگر گاهی درک نمی کردند اساسا مردان بزرگ برای انسان های معمولی یا ناشناخته می مانند یا عرض کنم تمام شخصیت آن ها شناخته نمی شود، وضعیت ایشان این بود. تفکرات محدود و منجمدی گاهی یک حرکت بلند و یک آزادمنشی فکری و یک آینده نگری فکری و یک ارائه فکر بزرگ برای آینده را مساوی با این دانست که این مثلا با روحانیت مخالف است.
این مرد بزرگ و بزرگوار به کسانی که او را مورد بی مهری قرار می دادند احترام خاص می گذاشت. احترام فوق العاده می گذاشت که حتی همان احترام فوق العاده ایشان را هم باز تعریف می کردند و می گفتند: این هم سیاست است! می گفت: نه آقا! این اگر معتمد نباشیم این کار را نمی کند! که این عدم درک است، توجه کردید! این عدم درک شخصیت یک انسان است و ما اگر به این معنی، با این معنی نگاه کنیم کسانی که امروز اندیشه حضرت امام را زیر سوال می برند به همین دلیل است که امام را درک نمی کنند.
گاهی ما دشمن شناخته شده داریم که روبروی ماست و می دانیم دشمن است که آن حسابش جداست. دشمن کارش دشمنی کردن است و اگر دوستی بکند جای تعجب دارد. اما بحث در خودی هاست که خودی ها چه مقداری یکدیگر را باید درک بکنند. اسلام مکتب بزرگی است در عین این که مکتب عاشقان است در عین حال مکتب تفکر و اندیشه بسیار وسیع است ما نمی توانیم به بهانه تعبد، تفکر و اندیشه را تعطیل کنیم. توجه فرمودید که نوعی روحیه اخباری گری به تعبیر علمی در فکرمان باشد با نمونه اخباری گری که نمی شود اسلام حکومتی درست کرد و اسلام حکومتی را تبیین کرد و اسلام حکومتی را عرض کنم که در عرصه مقابله با اندیشه های الحادی و مادی به معرکه آورد.
این جا از شهید رحیمی نمی خواهم تعریف بکنیم که شخص شهید رحیمی مظلوم شد و فلان شخص ظالم شد و این مظلوم شد، نه خیر! نه این نیست! قضیه فراتر از این است. هر اندیشه بزرگی به وسیله اندیشه های کوچکی که نمی توانند او را درک بکنند ممکن است ناشناخته بماند و این نوعی ظلم بر او است. عرض کردم حضرت امام در حد خودشان، علامه شهید آیت الله مطهری، شهید دکتر بهشتی شاهد بودیم در این مملکت مرد بزرگ چقدر مظلوم واقع شد و امروز هم واقف هستیم که اندیشه امام و منویات و تدابیر مقام معظم رهبری گاهی مظلوم واقع می شود که این به دلیل چی هست؟ به دلیل این است که درک نمی کند آن طرف مقابل نمی تواند عظمت این اندیشه را درک بکند و خودش را راحت می کند.
اندیشه بزرگ مسئولیت پذیری است یا به واقع می فهمد که اگر اندیشه را بزرگ کرد، مسئولیت سنگینی روی شانه اش است و تا پای شهادت باید برود. خیلی خوب برای این که ما راحت باشیم یک گوشه ای می نشینیم که سنگینی روی شانه هایمان نیاید یا می فهمد خودش را به تغافل می زند و یا نفهمیدن. اجمالا شرایط بسیار سختی بود که حالا من نمی خواهم نام خاصی و تیتر خاصی خوبی را به این اندیشه ها بدهم اما در آن شرایط، خیلی سخت و سنگین بود. از یک طرف انسان انگ بخورد و از یک طرف خون برای انقلاب بدهد. خیلی سخت بود. شهید رحیمی در چنین شرایطی بود.
* هر خاطره ای که در خصوص شهید بزرگوار که ما احیانا در لابلای سوالات نتوانستیم که از خدمت شما استفاده کنیم و یا مطلبی که لازم می دانید بفرمایید؟
البته خاطرات که زیاد است لکن یک خاطره ای که دلیل بر ساده زیستی شهید رحیمی می شود عرض می کنم و توصیه می کنم خودم را و دوستان را که ماها که مدعی هستیم که وارثان خون این شهدا هستیم و ادامه دهندگان راه آن ها، گذشت زمان ما را نفریبد و این ساده زیستی که لازمه انقلابی بودن است از ما نگیرد.
خب بعضی از مواقع جلساتی هم در منزل می گرفتیم، منزل ما یا بعضی از اعضاء می گرفتیم. در یکی از جلساتی که بنابر این بود که منزل ما گرفته بشود، دوستان گفتند: خب نهار هم پیش فلانی هستیم، نهار بود یا شام من دقیقا یادم نیست. اتفاقا از شهید رحیمی هم دعوت کرده بودیم و آمده بود. گفتیم ایشان هم در این جلسه باشد. من به رفقا گفتم: اگر می خواهید منزل ما بروید، بالاخره عرض کنیم ما نان و تخم مرغ داریم، غذا تخم مرغ است! بعضی از دوستان گفتند: آقای رحیمی میهمان است! بالاخره شهید رحیمی گفت: آقا اگر به خاطر من هست من همان تخم مرغ را هم نمی خواهم من فقط نان و پنیر!
خب شوخی می کردند اهل مزاح هم بودند. مزاح های مومنانه که یک نشاطی هم در جلسه بیاورد. ما هم پنیر گذاشتیم و هم تخم مرغ درست کردیم سر ظهری دور هم و اعضای شورای فرماندهی سپاه که بعضی از آن ها شهید شدند مثل شهید صمدیان که در جای خودش او را می شناسیم.
وقتی که از مسئولیت سپاه رفتند و اینها نقل اخلاص ایشان و ساده زیستی ایشان بود، با آن شرایطی که برای ایشان وجود داشت که هر لحظه اراده می کرد می رفت توی یک فضای دیگری غیر از فضای که در سپاه وجود داشت. این ساده زیستی از ایمان برمی خیزد، ساده زیستی مومنانه. هر چه مسئولیت برود بالا آن ساده زیستی بیشتر می شود. برعکس اندیشه های معمول که فرض کن حقوقش کم بوده وضع زندگی اش یک جور بود حالا حقوقش زیاد شده وضع زندگی اش یک جور شده یا به تعبیر ساده زندگی انسان های اینچنین زندگی علی وار است که حکومت و مسئولیت بر عرض و طول زندگی ایشان نمی افزاید. توجه فرمودید!
روحیه شهید رحیمی این بود. روحیه ساده زیستی بود. شهید رحیمی در حد خودش از نوع انسان های رجایی گونه بود. این چنین حالتی داشت. عرض و طول زندگی را مسئولیت نمی توانست بالا ببرد و من اعتقادم این است که اگر شهید رحیمی حالا هم می بود همان روحیه را داشت چون اون راه را انتخاب کرده بود و به او ایمان داشت. ممکن است کسانی تصور کنند که اگر شهید رحیمی امروز می بود ممکن بود که مثلا عرض و طول زندگیش اینقدر نشود، نه من اعتقادم این نیست! بنده حالا یا شناختم ناقص است یا درست در حد شناختی که من دارم از آقای رحیمی معتقد هستم، اگر شهید رحیمی امروز در حیات دنیایی می بود، زندگی اش همان سادگی گذشته را داشت و این یک درسی است برای همه ماها.
برای ماهایی که امروز دنبال رو راه آن ها هستیم و مدعی هم هستیم که در مسیری که آن ها علامت گذاری کردند با خونشان، مدعی هستیم در آن مسیر حرکت می کنیم، نکند این پست ها و مسئولیت ها عرض و طول زندگیمان و روحیاتمان را حذف بکنند.
* حاج آقا بفرمائید کدام مقطع از زندگی شهید رحیمی به نظر شما مهمتر است و لازم است که بیشتر مورد مطالعه قرار بگیرد؟
- همه زندگی شهید قابل توجه است. ما اگر خواسته باشیم سر انگشتی نام ببریم، ببینید انسان در سر دو راهی های زیادی در مسیر زندگی قرار می گیرد، در مقاطع قبل عرض کردیم که مبنای این شهید این بود که سر دو راهی ها می سنجید هر جایی که اخلاص وجود داشت همان را انتخاب می کرد. دنبال اخلاص بود و دنبال الهی شدن و الهی انجام دادن کارها بود. دنبال این نبود که در این مسیر نان و آب هست، مقام هست، مسئولیت و ریاست است! دنبال این ها نبود. دنبال این بود که کجا اخلاص است کجا برای خداست، همان بود.
این که یک دانشجوی پزشکی بیاد سپاه را و خدمت در سپاه را انتخاب بکند خب خیلی از پزشکان رو ما داشتیم که، خیلی داشتیم، پزشکی خودشان را ادامه دادند و پزشک هم شدند. آدم های خوبی هم هستند ما نمی گوئیم آدم های خوبی نیستند. ولی این راه، این راه ایثار است. این زیر بار مسئولیت است و این انتخابی است. این مسیر عرض کنم که فنا شدن در حق است.
یک کسی، به لحاظ استعداد هم آقای رحیمی استعداد فوق العاده ای داشت و اگر مسیر پزشکی را طی می کرد قهرا او یک پزشک فوق تخصص می شد، توجه فرمودید! سر دو راهی پزشک متخصص شدن و این که پاسدار انقلاب اسلامی قرار گرفتند و ایشون پاسداری را انتخاب کردن و تا آخر ماندن و این یک مقطع قابل توجه است اخلاص.
در سپاه که میاید در مسؤلیت پذیری ها مبنای پذیرش مسئولیت ها را با حفظ سلسله مراتب که عرض کردیم مقید بود با حفظ سلسله مراتب مبنی پذیرش مسئولیت ها در سپاه را باز اخلاص می گوید. حتی مبنی یک سخنرانی و عدم یک سخنرانی را اخلاص می دانست. این ها همش درس است و در نهایت ایشان به جایی می رسد که در حالی که به قول خودشان گفت که مسئولیت های رسمی من به نظر من به اتمام رسید خب اینجا باز یک دو راهی است یک راه این است که اصلا برود از کادر سپاه برود بیرون و تحصیل در دانشگاه و یک راه این است که در همین مسیر بماند و به واقع رشد بکند و تکامل و غرور و به ظاهر او فکر کند چون ما اگر یک آدم مثلا مدیر کل اطلاعات را بگذارند، مثلا یک منبر ساده اینجوری دیگر یک کسی تا دیروز مدیر کل اطلاعات اطلاعات استان خراسان بوده باشد از فردا بگوید جناب مدیر کل جنابعالی شما {...} ساده او با شوق و اشتیاق و نه با اکراه بپذیرد، این خیلی مهم است.
رحیمی عاشقانه یک بسیجی بودن و یک رزمنده ساده بودن را پذیرفت. من قبول ندارم که شهید رحیمی این راه را با اکراه پذیرفته چون مرد شجاعی بود. از خصلت های اخلاقی او در عین تواضع و فروتنی و متانت شجاعت بود و انسان شجاع می تواند تصمیم شجاعانه بگیرد. اگر راهی را معتقد نباشد می تواند فوری عنایت بکند و آن راه را نرود. پس شهید رحیمی شجاع، با تقوا و متواضع و با اخلاص این رزمندگی را بعد از عضو شورای فرماندهی منطقه چهار بودن عاشقانه می پذیرد و این درس بسیار بزرگی است.
این درس فنا در حق است و با همین عنایت است که قرآن می فرماید به شهدا مرده نگوئید "وَلا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لا تَشْعُرُونَ " ایشان مسیر را عاشقانه انتخاب کرده این ها همه درس است برای ما، درس ها، من این جمله آخر را هم عرض کنم یک موقعی با یکی از دوستانم صحبت می کردیم در همین شهر، بعد بحث این بود که مثلا جوان ها باید چه بکنند و چه نکنند و چه کار و این ها، در تلویزیون گفت در سال های ۶۲ من به ایشان عرض می کردم آقا جوان های ما امروز جوان های مستعد ما، تابلوشان باید این هایی که در دانشگاها هستند، تابلوشان شهید چمران باشد و بعد شهید رحیمی شده بود و می آمدم {...} می کردم.
در این عرض کنم اقتدا کردن به شهید چمران، شهید رحیمی را در بیرجند این سیر مسیر عاشقانه است، عشق است، عشق با محاسبات علمی اصلا قابل فهم نیست. عشق را باید با معیار خودش فهمید. اینها عاشق هستند و آگاهانه هم عاشق بودند. شهید رحیمی این گونه انسانی بود و همه مقاطع سه گانه زندگی ایشان که من عرض کردم می تواند برای ما درس باشد.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
09 فروردين 1403 / 18 رمضان 1445 / 2024-Mar-28
شهدای امروز
غلامرضا عبدالله زاده
مرتضي پاليزواني
علي اكبر جليلي بهابادي
رسول كاووسي
جعفر جعفري
مرتضي بيك محمدي
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll