Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
سيدمرتضي فياض لاهيجاني
نام پدر :
سيدمحمدعلي
دانشگاه :
صنعتي خواجه نصير
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
مهندسي برق(مخابرات)
مكان تولد :
تهران (تهران بزرگ)
تاريخ تولد :
1339/09/04
تاريخ شهادت :
1361/02/17
مكان شهادت :
خرمشهر
عمليات :
آزادسازي خرمشهر(الي بيت المقدس)
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
مصاحبه با والدین شهید سیدمرتضی فیاض لاهیجانی
راوي :
والدين شهيد
دوره پيش از تولد و تولد شهيد:
1.چه خاطرات خاصي از دوران قبل از تولد شهيد داريد؟
همیشه نمازمو مرتب می خوندم.
2. وضعيت اقتصادي خانواده شما در آن زمان چگونه بود؟
متوسط بود (زمانی که ایشون به دنیا آمد بد بود)
3. خانواده تا چه اندازه به اعتقادات مذهبي پايبند بوده و هستند؟
در یک خانواده ی مذهبی بزرگ شدیم. پدر بزرگ سید مرتضی مجتهد بود(زمان رضا شاه)
4. به طور كلي جو سياسي حاكم بر خانواده در آن زمان چگونه بود؟ آيا اعضاي خانواده داراي گرايشات سياسي خاصي بودند؟
خودم با مرتضی در مسائل سیاسی بودیم.
دوره خردسالي(تولد تا 6 سالگي)
5.آيا بيش تر وقت ها در خانه بود يا در بيرون خانه؟ كجا؟
داخل خونه بود.
6. به چه نوع بازي هايي علاقه داشت؟
فوتبال خیلی دوست داشت.
7.با چه كسي ارتباط نزديك تري داشت (مادر، پدر، خواهر، برادر، عمو و ....)؟ چرا؟
با مادر بهتر بود.
8.در مقايسه با ديگر كودكان شما، كودك آرام و ساكتي بود يا پر جنب و جوش و فعال؟
بچه ی آرامی بود.
دوره كودكي (شش تا يازده سالگي – دوره ابتدايي)
9.آيا در همان خانه و محل قبلي زندگي مي كرديد؟ وضعيت اقتصادي شما چگونه بود؟ از لحاظ مذهبي و سياسي چطور؟
سر بهبودی و آزادی آمدیم . همان جا مدرسه رفت. متوسط بود.
10.مختصري درباره نحوه ورودش به مدرسه ابتدايي توضيح دهيد (علاقه به مدرسه، امتناع از رفتن به مدرسه و ...)؟
11. در چه مدرسه يا مدارسي تحصيل مي كرد؟ نام مدرسه: صدر شهرستان:.بهبودی (تهران)
12. در مورد انجام تكاليف درسي اش تا چه حد منظبط و دقيق بود؟ چه خاطرهاي به ياد داريد؟
اصلا اذیتم نکرد. خودش همه ی تکالیفشو انجام می داد.
13. چنانچه در دوره ابتدايي ترك تحصيل نموده يا محل تحصيل خود را تغيير داده است، علت را ذكر نماييد.
خیر
14.در آن سنين روابطش با كودكان ديگر، دوستان و همبازيهايش چگونه بود؟
دوست داشت ولی هیچ وقت خانه نمی آورد.
15.به لحاظ شخصيتي و رفتاري چه تفاوتي با ديگر كودكان شما داشت؟
خیلی فرق داشت. از مومنی، سواد، شعور، خیلی فرق داشت.
16.وضعيت تحصيلي و نمرات شهيد در دوران ابتدايي چگونه بود؟
عالی بود
17.علاقمندي شهيد نسبت به مسائل ديني و اعتقاديچگونه بود؟ آيا شهيد در اين دوران فعاليت هاي مذهبي ( اعم از حفظ و يا روخواني قرآن و ...) خاصي انجام مي دادند؟
ما هیچ کلاسیی او را نذاشتیم. وقتی انقلاب شد می رفت قیطریه کلاس قرآن. با رادیو قرآن گوش می داد.
دوران نوجواني (يازده تا هجده سالگي – دوره راهنمايي و دبيرستان)
18.آيا در همان خانه و محل قبلي زندگي مي كرديد؟ وضعيت اقتصادي شما چكونه بود؟
فقط دوران بچگی خیابان آزادی بودیم. بعد آمدیم در ستارخان.
19.در چه مدرسه (راهنمايي) يا دبيرستان تحصيل كرد؟
الف) نام مدرسه: اردشیر بابکان شهرستان/روستا: تهران
20. چنانچه در دوران راهنمايي و يا دبيرستان ترك تحصيل نموده يا محل تحصيل خود را تغيير داده، علت را ذكر نماييد.
خیر.
21. وضعيت درسي او چگونه بود؟
عالی بود، یک روز رفتم مدرسشون درسش را بپرسم ناظمش گفت: خانم شما افتخار نمی کنی به این بچه ات!
22. آيا شهيد در آن زمان شاغل بودند؟ آگر شاغل بودند عنوان شغلشان را ذكر بفرماييد.
خیر
23. در آن دوران اوقات فراغت خود را بيشتر به چه كاري مي گذراندند؟ ( ورزش، مسجد، سينما و ...)
فقط اهل مسجد رفتن بودن.
24.بيش تر چه نوع كتاب هايي را مطالعه مي كردند؟ (مذهبي، هنري، علمي، تاريخي و ...)
مطالب علمی می خواند.
25. ويژگي هاي بارز شخصيتي ايشان را در آن زمان نام ببريد.
آرام، فهمیده، یه کم دوران بچگی حساس بود، عصبی بود.
26. روابط او با افراد خانواده و اطرافيان از جمله دوستان و همسايگان چگونه بود؟ نظرشان راجع به شهيد چه بود؟ چه خاطره اي در اين خصوص به ياد داريد؟
باز هم بیش تر در خانه بود یک کتابی بود هفته ای یک بار چاپ می شد از من 5 تومن می گرفت می خرید.
27.با توجه به حساس بودن اين دوره، عامل نگران كننده اي در رفتار و منش ايشان به وجود نيامده بود كه در صدد اصلاح آن برآييد؟
اصلا نفهمیدیم که کی به دنیا آمد و کی رفت، عین یک پرنده!
28 بيشتر اوقات خود را در منزل مي گذراند يا خارج از منزل؟ اگر خارج از منزل در كجا و به چه كاري مشغول بودند؟
خانه بود .
29. از چه كساني خوشش نمي آمد و از آن ها دوري مي كرد؟ چرا؟
خیلی رک و صریح بود. اگر می فهمید که مادرش داره غیبت می کنه خیلی ناراحت می شد.
30.چه مواردي موجب عصبانيت وي مي گشت؟ در هنگام عصبايت چه عكس العملي از خود نشان مي داد؟
خیلی عصبی بود. کوچک ترین چیزی ناراحتش می کرد. دوران بچگی این طور بود بزرگ تر که شد خوب شد.
31. در انتخاب دوست چه معيار هايي را در نظر مي گرفت؟
بچه هایی که مثل خودش بودن. اگر مخالف بودن انتخابشون نمی کرد.
32. دوست و يا دوستان صميمي وي چه كساني بودند؟ وجوه مشترك آنها با شهيد چه بود؟
دوستان مسجدی ایشون هستند هنوز.
33. آنها الان كجا هستند و چه مي كنند؟ از آنها اطلاعي داريد؟ آيا پس از شهادت شهيد همچنان ابا شما در ارتباط هستند؟
در ارتباط هستند.
34.به چه شخصيت معروف مذهبي، علمي، فرهنگي و يا ورزشي علاقمند بود؟ چرا؟
بی نهایت به امام ارادت داشت تا جایی که پدر خطاب می کرد امام رو.
دوره جواني (18 سالگي تا ازدواج – ديپلم به بعد)
35. مشخصات دانشكده و دانشگاه محل تحصيل
دانشگاه محل تحصيل: . خواجه نصیر طوسی استان /شهر محل تحصيل : تهران
رشته تحصيلي: مخابرات
36:در صورتي كه در حين تحصيل شاغل بودند، عنوان شغل شان را ذكر نماييد.
بعد از انقلاب فرهنگی یه کم سر در گم بود. من(پدرش) یک هفته بردمش سر کار. خوشش نیومد دیگه نیومد.
37. فعاليت هاي ايشان در زمان تحصيل:
الف) فعاليت هاي اجتماعي: مسئول روابط عمومی مسجد بود خطش خوب بود. می رفتن دیوار ها رو می نوشتن.
دوره ازدواج و تشكيل خانواده
38.شهيد به ازدواج هم فكر مي كرد؟ ديدگاه او نسبت به ازدواج چه بود؟
یک دفعه آقای منتظری توی تلویزیون گفت: بچه هاتونو زن بدید. گفت: مادر با شماست! بعدا توی دفترچه خاطراتش خوندیم که یه خانمی بوده که دوسش داشته.
(ويژه يادداشت خاطرات پراكنده)
*اومد گفت: مامان دارم می رم خرمشهر. گفتم: آخه چیزی بلد نیستی. گفت: چرا. رفت مسجد منم راه افتادم دنبالش رفتم پدرش هم بلند شد و اومد. رفتم دیدم توی مسجد وایساده ما رو دید، اومد بیرون باهم نشستیم، من شروع کردم به گریه کردن. گفت: مادر چرا گریه می کنی؟ گفتم: آخه بابا آدم یه گلم داشته باشه بهش عادت می کنه. گفت: مادر مگه قبول نداری که هر وقت زمان مرگم برسه، می رم؟ پس ناراحت نباش.
*خطش خوب بود توی مسجد خط می نوشت. اعلامیه های امام می آورد خانه می نوشت. وقتی دانشگاه قبول شد همسایمون زنگ زد خبر دا.د خواستم به پدرش زنگ بزنم خبر بدم، گفت مادر مهم نیست نمی خواد زنگ بزنی، من این رشته را دوست ندارم، من فیزیک اتمی دوست دارم.
*دخترم که می خواست ازدواج کند، به مرتضی گفتم: من برم تعاونی مسجد وسایل بگیرم برای جهاز. وقتی شهید شد فهمیدم که مسئول بوده اون جا. در صورتی که خودش هیچی نگفت. به ما گفت: برید ثبت نام کنید.
*دوستشون تعریف می کرد، توی پخش اعلامیه، اگر کسی همکاری نمی کرد خودش می برد پخش می کرد با این که خودش رئیس روابط عمومی مسجد بود.
پدرشون: هر وقت خواب می دیدم انگار که هست. یه خانمی بود که می آمد خونمون غیبت می کرد به من می گفت دروباز نکن ببند دوست ندارم باهاش ارتباط بگیری.
*بی سیم چی بودن. بهش توصیه می کردیم که کلاه بپوش قبول نمی کرد. یک دفعه در میاره پرت می کنه می گه این نمی زاره من شهید بشم. تیر به سمت چپش می خوره و شهید می شه.
*دفعه آخر که رفت، شبش خواب دیدم که شهید شده و خاکش کردیم. دایی من گفت: بشین می خوام برات برگه هاشو بخونم. خانم صدیقه کبری برات تبریک فرستاده.
*دفعه آخر که رفت می دونستم که دیگه نمی بینمش. از حموم که اومد بیرون دوستاش اومدن دنبالش و رفتند.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
05 ارديبهشت 1403 / 15 شوال 1445 / 2024-Apr-24
شهدای امروز
علي رضا قلي پور
عليرضا(ابو سليمان) قبادي
مهدي صفاري تخته جان
غلامرضا كاشي پز قدس