شهيد اسماعيل جوکار فرزند مرخوم محمد در سال 1337 در روستاي محروم سنان از توابع شهرستان فسا در يک خانواده متدين و مذهبي با درآمد اقتصادي ناچيز ديده به عرصه گيتي گشود. وي تحصيلات ابتدائي خود را در دبستان عطار همان روستا با موفقيت به پايان رساند. شهيد اسماعيل از نظر اخلاق، تربيت و اعتقادات مذهبي و نظافت سرآمد همه همکلاسان و دانش آموزان زمان خود بود. بعد از دوران ابتدايي نوبت به دوره دبيرستان رسيد و اين دوره را با موفقيت تمام و کمال به اتمام رسانيد و در نتيجه سيکل را در آن مدرسه اخذ نمود. چون خانواده شهيد از نظر وضعيت اقتصادي در سطح پائيني بودند و درآمد کمي داشتند لذا شهيد جوکار با رضايت خود همزمان با تحصيل به کار مشغول بود و از اين راه هزينه معاش و تحصيلات خود را در کنار خانواده مهيا مي نمود و حال زمان آن رسيده بود که با پشتکار بيشتر وارد دبيرستان ذالقدر شهرستان فسا شده و ديپلم طبيعي خود را با معدل بالائي اخذ نمايد. تمامي همکلاسيان و دبيران اخلاق دوست داشتني و رفتار مهربانانه او را هرگز فراموش نخواهند کرد. در سال 1361 بود که به خدمت مقدس سربازي فرا خوانده شد و در پادگان آموزشي ژاندارمي شهرستان جهرم آموزش ديده و بعد از اتمام دوره آموزشي به منطقه عملياتي جزيزه مينو آبادان منتقل شده و يک سال را در اين لباس به اسلام و ميهن و مردم خدمت نمود و دوران سربازي را نيز پشت سرنهاد. اما چند ماه پس از خدمت مقدس سربازي بود که پدر بزرگوارشان حيات فاني را وداع کردند و در نتيجه مسئوليت و اداره زندگي خانواده بر دوشش گمارده شد و او نيز نگذاشت جاي خالي پدر احساس شود و پس از اتمام خدمت نظام وارد آموزش و پرورش زاهدشهر شده و با شغل شريف معلمي مشغول تدريس دروس قرآن و تعليمات ديني شد و به اين شغل افتخار مي کرد تا جائي که شاگردان رفتار پيامبر گونه اش را هميشه مدنظر دارند. بعد از مدتي در همان آموزش و پرروش با عنوان کادر دفتري انجام وظيفه مي نمود. وي از اين فرصت نيز استفاده بهينه نمود و در دانشگاه آزاد اسلامي فسا در رشته یدینیو عربی نيز ثبت نام نموده و چندين ترم را گذراند. در همين ايام بود که جنگ تحميلي عراق عليه کشورمان که با حمايت ابرقدرت ها نيز همراه بود بالا گرفت و عراق تجاوز به مرزهاي ما را ادامه داد و در اين راه بسياري از هموطنان بي گناه ما را به شهادت رسانيد. شهيد اسماعيل جوکار که هرگز تحمل چنين جسارت هايي را نداشت و حضرت امام خميني نيز دستور جهاد در راه خدا را صادر کرده بودند به خود اجازه پشت ميز نشستن را نداد و به خود و همکاران خود اعلام نمود که ديگر زمان نشستن نيست بايد برخاست و به جاي اسلحه قلم، اسلحه واقعي و به زمين افتاده شهيدان را برداشت و بر آن بوسه زد و به جنگ دشمنان خدا وارد شد و از اين طريق انتقام هموطنان و شهيدان بي گناه اين مرز و بوم را از آن ها گرفت. شهيد اسماعيل چندين ماه متوالي در جبهه بود و زمان آن رسيده بود که با يک مرخصي کوچک ديدارها را تازه نمايد. وي که اصلا طاقت در پشت جبهه ماندن را نداشت با مادر پيرش و برادران و دوستان و آشنايان خداحافظي نمود و انگار به او الهام شده بود که اين رفتن و اين عمليات وداع آخرش مي باشد، لذا با خوشحالي چندين برابر از زمان قبل به جبهه رفت و در همين موسم بود که عمليات کربلاي هشت در تاريخ 1366/01/18 در منطقه شلمچه آغاز گرديد و براي اسماعيل که آرزوي چنين روزي را داشت بهترين فرصت بود تا به معشوق خود بپيوندد و در اين منطقه در روز 1366/01/19 به شهادت رسید.
03 ارديبهشت 1400 / 11 رمضان 1442 / 2021-Apr-23