Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
غلامعلي پيچك
نام پدر :
اسماعيل
دانشگاه :
دانشكده انرژي اتمي
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
انرژي اتمي
مكان تولد :
تهران (تهران بزرگ)
تاريخ تولد :
1338/07/08
تاريخ شهادت :
1360/09/20
سمت :
فرمانده
مكان شهادت :
قاسم آباد- كرمانشاه
عمليات :
مطلع الفجر
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
مصاحبه با همرزم شهید غلامعلی پیچک(آقای مجتبی فراهانی)
راوي :
همرزم شهيد
1. چه زماني ، چگونه و كجا (محل، جبهه، مسجد، يگان، لشكر..) با شهيد آشنا شديد؟
به سال 54 برمیگردد. زمانی که ایشان نوجوان بودند. ایشان ذهنیت مذهبی داشتند. من اولین بار در مسجد ایشان را دیدم.
2. چه نوع شخصيتهايي براي او جذابت بيشتري داشتند؟ ميتوانيد نمونههايي را مثال بزنيد؟
مسجد جاوید در خیابان شریعتی، جلسات آقای مطهری را میرفتند.
3. آيا روحيات خاصي داشت كه توجه شما را جلب كند؟
همیشه یک تبسم روی لب داشت. خیلی سول داشت، اوایل که آمده بود، بیشتر جستجوگر بود. سختگیر نبود. بیشتر کوتاه میآمد، کرنش میکرد نسبت به همترازهای خودش و همسن و سالهای خودش و در عین حال اهل شوخی کردن بود.
4. نوع ارتباط شما با هم چگونه بود؟
خیلی ارتباطمان زیاد بود. کوه میرفتیم. فوتبال بازی میکردیم.شبهای جمعه جلوی مزار رضا شاه لعنت میکردیم. فوتبال هم بازی میکردیم و میآمدیم چشمه علی (ابن بابویه)، آسیاب بازی میکردیم و یک هندوانهای میخوردیم.
5. چه فعاليتهاي عبادي و مذهبي داشت؟
بچهها کمتر اهل غیبت و تهمت و گناه بودند. یک ارتباط برادری بین بچهها بود.
6. آيا مواردي وجود داشت كه شاهد تصميم گيري و مديريت ايشان در بحران بوده باشيد؟
اقتضای سنی ایشان ایجاب نمیکرد که مدیریتی بکنند. این پتانسیلی که داشتند بالقوه بود که بعد از انقلاب بروز کرد.
7. هنگام عصبانيت چه ميكرد؟
شوخیهای بدی داشت، مثلا محکم میزد پشت یکی. هیکل پری داشت. دستش هم سنگین بود. عصبانی هم میشد جدی برخورد میکرد.
8. در كارهاي جمعي چگونه عمل ميكرد؟
داشتیم یک بخش مسجد را بازسازی میکردیم. خود آقای روشن هم شروع به کار میکردند. ما جهاد سازندگی را قبل انقلاب در مسجد داشتیم. خودمان بازسازی کردیم. غلام هم حضور داشت.
9. كداميك از خصوصيات شهيد براي شما جذابيت بيشتري داشت؟ چرا؟
برخوردهای صمیمی ایشان، لبخندهایی که همیشه داشت. شوخیهایی که میکرد باعث ناراحتی کسی نمیشد.
10. از خاطرات با شهيد بفرمائيد.
- اوایل که وارد مسجد شد، برادرهایش را هم با خودش میآرود.
- اهل مطالعه بود، جزوات، کتابهای امام، مطالعه راجع به شریعتی، مسائل سیاسی اجتماعی جامعه.
- یک بار خواب دیدم یک جایی مثل حسینیه است، یک جمعی هم هست. شهید پیچک وارد شد. من دیدمش، تعجب کردم. به مردم میگفتم این شهید پیچک است مگر ایشان را نمیشناسید.
- یک بار هم آقای اکبر همدانی من را دعوت کرد که بروم مدرسه برایشان صحبت کنم، قبلش به من گفت: غلام را خواب دیده است. به او گفتم: غلام من یک جلسه دارم. میدانستم شهید شده، بهش گفتم: تو باید بیایی برای بچهها حرف بزنی. آخرش گفت: باشه اگر من نیامدم یکی را میفرستم. بعد از سخنرانی این خواب را برایم تعریف کرد.
- میدانستم که غلام شهید میشود. جسارتها، تواناییها، استعداد، خلاقیت و شجاعتی که داشت. و زندگیاش را برای این کار گذاشت، هیچ چیزی به جز شهادت، برازندهی ایشان نبود.
* ويژه يادداشت خاطرات پراكنده
- سال 56 یک سری میخواستیم دیپلم بگیریم، همه هم خرداد قبول شدند. بعضیها هم دانشگاه قبول شدند.
- شهید پیچک آدم بسته و دگمی نبود.
- امام میفرمودند: اختلاف نکنید و با وجود اینکه مشکلات شریعتی را میدانستیم، ولی به گفتهی امام همه فقط یک دشمن مشترک داشتیم، آن هم شاه و نظام پهلوی است و باید همه به فکر از بین بردن آن باشیم.
- شهید پیچک دوران نوجوانی عضو گروه سرود مسجد بود.
- یک مدتی غلامعلی در مدرسهای که ما بودیم درس میدادند و کار آموزشی آنجام میدادند. جنگ که شروع شد ایشان وارد فضای نظامی شدند.
- عید سال 60 ما به همراه برادر و غلامعلی و همدانی و ... اول تعطیلات غلامعلی ما را برد سر پل ذهاب. محسن وزوایی یکی از فرماندهای گردانِ غلام مود. محسن را من در پادگان ابوذر دیدم. من را فرستاد گشت شناسایی در منطقه، چون من دورهی سربازی رفته بودم. غلامعلی یک سیمرغ آورده بود، با آن ما را برد منطقه. برگشتنمان هم با ابوشریف برگشتیم.
- بعد از انقلاب که بچهها دور هم جمع میشدیم، هیئت داشتیم، آمادگی جسمانی و آموزش اسلحه داشتیم. بچهها داشتند تمرین میکردند که یک دستی اسلحهای که سنگین بود را مسلح کنند. هیچ کس نتوانست ولی خودش یک دستی مسلح کرد.
- من یک کتاب نظامی داشتم که در مورد اسلحههای مختلف بود. اوایل انقلاب دست من بود. از این کتاب خوشش آمد و از من گرفت و دیگر بهم پس نداد.
- من مدیر مدرسه بودم. معلمها هم همه خانم بودند. محبوبه کربلایی نوری همسر ایشان بود، در مدرسهی ملی. پسرهایی هم که معلم بودند در مدرسهی ما بودند، زمینهی ازدواج اینها را فراهم کردیم. مثل آقای حسین خالقی، همسر ایشان هم معلم مدرسهی ما بودند.
- خیلی ساده زیست بود، به خودش خیلی سختی میداد.
- خیلی صمیمی بود، اصلا خودش را نمیگرفت.
- لباسهای معمولی، شاید گاهی هم مندرس بود که تنشان میکردند.
- در مسجد الحسین جوانان و نوجوانهای زیادی جمع شده بودند. متولی مسجد انسان مومن و آگاهی بودند آقای مهذب، کاظمی و ... اساتید آنجا بودند. آقای روشن پیشنماز مسجد بود.
- تا قبل از 54 خیلی دوست داشتیم وارد سازمان مجاهدین اسلام بشویم. ولی از بعد از 54 که مشکلاتی در اعتقادات آن بچهها پیش آمد، دیگر فاصله گرفتیم.
- محیط مسجد مکانی بود برای روشنگری بچهها. کلاسهای قرآنی، دعای کمیل و ... . شبهای جمعه، مراسم داشتیم. بچهها با مبانی اسلامی و اقتصاد اسلامی، با توجه به تفکراتی که کمونیستها وارد کشور کردند، آشنا میشدند. این توسط آقای روشن انجام میشد.
- غلامعلی خیلی سوال داشت. خیلی دوست داشت من برایش آیه بخوانم. "ما هیچ قومی را عوض نمیکنیم مگر اینکه مردم آن قوم عوض شوند" ، "آیا خداوند این دنیا را عبس آفریده... فکر میکنند به سوی ما برنمیگردند."، ما همیشه با این آیات سر و کار داشتیم.
- کتاب جهاد اکبر امام را میخواندم.
- شهید پیچک خیلی نسبت به بچههای دیگر سرتر بود و نسبت به خود من.
توانایی بالایی در این زمینهها داشت. جلسات شبهای جمعه شرکت میکرد. با تفسیر قرآن و قرآن آشنا شد.
- یک جمع حدود 20 نفری بودیم که همسن بودیم. دبیرستانی و دانشگاهی بودیم.
- گاهی شبهای جمعه توچال میرفتیم که هم تفریح باشد و هم روحیهی مقاومت بچهها برای مبارزه بالا برود.
- گاهی جلسات آقای مکارم را میرفتیم. نماز جماعت میخواندند بعد هم کلاس داشتند. گاهی هم آقای سبحانی، در حسینیهی فاطمیه، که بعد از آن هم آقایان شروع میکردند.
- غلامعلی به جز مسجد الحسین در محافل دیگر هم شرکت میکردند.
- کتاب ولایت فقیه امام چاپ شد، بین ما پخش شد. خیلی دوست داشتیم.
- در همان مسجد اعلامیههای امام به دست ما میرسید و کتابهای امام دست به دست میچرخید.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
01 ارديبهشت 1403 / 11 شوال 1445 / 2024-Apr-20
شهدای امروز
سيدحسين ديباج
شهاب الدين اربابي
غلامرضا داورزني مقدم
سيدحميدرضا فراشباشي آستانه
بهزاد چشمي
حميد رباني نوغاني
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll