داور محمد امینی در یازدهم آبان ماه سال 1345 شمسی هجری و در نیمه های شب در یکی از زایشگاه های جنوبی ترین نقطه ی شهر تهران چشم به این کره ی خاکی گشود. داور امروز و نوزاد تازه به دنیا آمده آن روز پس از چند ساعت به دنیا آمدن در آغوش مادر به منزل آورده شد و این فرزند بی نهایت زیبا و نورانی بود، به همین جهت پدر مواظبت و مراقبت از وی را سر لوحه کارهای خود قرار داد و در تعلیم و تربیت ایشان با تمام سختی ها و مشکلات کوشید و از همان اوان کودکی تا آخرین لحظه و ساعت آخرین اعزامش به جبهه جنگ حق علیه باطل گام به گام یار و یاورش بود و می دانست که وی با کمال خبوص و با تمام وجود عاشق و شیفته ی انقلاب اسلامی و فعالیت های مذهبی است و پیرو واقعی خط امام می باشد. خلاصه این که علاقه خیلی شدید خود را نسبت به امام خمینی و آیت الله طالقانی و دیگر روحانیون مبارز ایران ابراز می داشت و به راستی عاشق تمام عیار فعالیت های مذهبی و قرآن و مساجد و کمیته و سپاه و دیگر اماکن مقدس اسلامی شده بود و بی ریا و خالصانه در راهی که انتخاب کرده بود گام بر می داشت که پدر خود را تحت تاثیر اعمال و رفتار خداپسندانه ی خود قرار داده بود و در برابرش تسلیم شده بود و گاه گاهی آیه های قرآن را برایش تفسیر می کرد و آن چنان بیاناتش گیرا و جذاب بود که اثر آن ها تا مغز استخوانش رسوخ می کرد و در این راه آن قدر پیش رفت تا به سر حد کمال که همانا درجه رفیع شهادت بود رسید. به هیچ چیز غیر از خدا و آخرت و جبهه و جنگ حق علیه باطل و پیروزی انقلاب اسلامی و اجتماعی فکر نمی کرد، هنگام استراحت در رختخواب از تشک استفاده نمی نمود و در جواب سوال والدینش که سوال می کرد چرا روی تشت نمی خوابی می گفت: آخر در جبهه که تشک نیست من باید عادت کنم بدون تشک بخوابم و عادت کرده ام و روی تشک خوابم نمی برد. داور از ساده زندگی کردن لذت می برد و از کودکی علاقه ای به استفاده از لباس های نو و دیگر لوازم لوکس و تجملی نشان نمی داد. از پوشیدن لباس های نو که برایش تهیه می کردند خودداری می نمود و به مادیات و زندگی دنیوی دلبستگی چندانی نداشت و در مقابل به معنویات و زندگی اخروی اهمیت می داد، از بیکاری و ولگردی و خیابان گردی بی نهایت دوری می جست و در مقابل به مطالعه، کسب علم و دانش و شعر سرودن، انجام کارهای هنری و ورزشی اهمیت فوق العاده ای می داد و بیش تر اوقات بیکاری خود را به انجام این کارها می پرداخت. از گردش و بازدید وسایل و لوازم و اماکن طبیعی و غیر طبیعی و فرهنگی و صنعتی و آثار باستانی لذت می برد، اما حالا دیده و شنیده بود تمام آن آثار و علائم صنعتی و باستانی به دست صدام و صدامیان یه تدریج از بین می رود سخت رنج می برد و با نفرت و تنفر از آن مزدوران نام می برد و به همین انگیزه با خشم و غرور هر چه تمام تر رهسپار جبهه و جنگ با صدامیان شد تا بدین وسیله آتش خشم و نفرت خود را با ضربه زدن به آن خدا بی خبران فرو نشاند و در واقع تمام طول مدت تحصیلات دوره متوسطه را ضمن تحصیل در جبهه می گذراند. داور پس از اخذ دیپلم متوسطه در رشته علوم تجربی در کنکور تربیت معلم و کنکور سراسری دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی شرکت نمود که در نتیجه هم در کنکور تربیت معلم و هم در کنکور سراسری دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی قبول شد. لیکن به علت انگیزه و علاقه شدید به شغل معلمی در مرکز تربیت معلم شهید بهشتی تهران نام نویسی و مشغول تحصیل گردید که ضمن تحصیل در این مراکز مرتب به جبهه جنگ حق علیه باطل نیز می رفت و جز دانشجویان رزمنده این مرکز بود و آن چنان علاقه به حضور در جبهه را داشت که حاضر نشد ایام تعطیلات عید نوروز سال 1366 را در کنار سایر اعضای خانواده و خویشان بگذراند و مجددا رهسپار جبهه گردید تا در کنار سایر رزمندگان تعطیلات نورزوی را بگذراند. سر انجام در 66/1/24 در شلمچه به شهادت که آروزیش بود ، رسید.
11 آبان 1403 / 28 ربيعالثاني 1446 / 2024-Nov-01