Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
حميدرضا غفوري شعرباف
نام پدر :
محمدتقي
دانشگاه :
امام صادق عليه السلام تهران
مقطع تحصيلي :
------------------
رشته تحصيلي :
معارف اسلامي و اقتصاد
مكان تولد :
مشهد (خراسان رضوي)
تاريخ تولد :
1343/05/01
تاريخ شهادت :
1365/10/04
مكان شهادت :
شلمچه
عمليات :
كربلاي 4
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
مصاحبه با مادر شهيد حميدرضا غفوري
راوي :
مادر شهيد
1. شما ضمن معرفی خودتان یکی از خاطرات به یاد ماندنی از شهید را برای ما بیان کنید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من مادر شهید حمیدرضا غفوری هستم. خاطره ای که از او دارم از سال ۶۴ است که با هم اسم نوشته بودیم که برویم مکه. از دانشگاه گفته بودند که هر کسی که زبان عربی و انگلیسی اش خوب است را برای تبلیغ معرفی می کنیم به سازمان حج که شما را به مکه بفرستند. دیگه بردنش مکه و آن جا با خارجی ها صحبت می کرد و تبلیغ می کرد. سال بعد هم وسط سال که ما به تهران رفته بودیم آمد و گفت که اگر امسال هم بخواهم مکه بروم اعزامم می کنند برای تبلیغ. پدرش گفت که باشد و ۳۰ هزار تومان داد تا اسمش را بنویسد.
چهار پنج ماه بعد که رفتیم تهران آمد پهلوی من و ۳۰ هزار تومان را آورد و گفت: این پول مکه ای که اسم نوشته بودم. من و پدرش گفتیم که چرا نمی روی، بیا و برو! گفت: نه دیگه امسال نمی روم و سال دیگه می روم. سال دیگه هم تا تعطیل شد آمد و 3 - 2 روزی بیش تر نبود و دوستانش را آورد منزل مان برای زیارت امام رضا.
خواهرش از او پرسید: حمید جان حالا راستش را بگو چرا نرفتی مکه؟ گفت: راستش هر چه فکر کردم دیدم امسال جبهه کم تر می روند و مکه بیش تر. من گذاشتم آن هایی که می خواهند بروند مکه امسال بروند و ما را هم که سال بعد باز می برند سال دیگر برویم. دوستانش به شهرهای خودشان رفتند و ایشون هم رفتند جبهه و دو سه روز مانده بود که دانشگاه ها باز شود برگشتند و مثل این که کردستان عراق رفته بودند.
۲. گفتار و کردار شهید؟
از گفتار و کردار شهید هر چه بگویم کم گفته ام. از دوستان و همسایه ها بپرسید مشخص است که چه طور بود.
۳. از چه زمانی به مسائل اسلامی مثل روزه و نماز رو آوردند؟
این ها وقتی که بچه بودند با پدرشان می رفتند دوره قرآن. یک بار که کلاس اول دبستان بود ما رفته بودیم زیارت حضرت معصومه در قم، نشسته بود برای من از مفاتیح، دعای جامعه کبیره را می خواند. یک خانومی دیده بود که این بچه مفاتیح دستش است به من گفت که خانم این مفاتیح را از دست بچه ات بگیر. گفتم: این بچه داره برای من دعا می خواند که اون خانم خیلی تعجب کرد که چطور با این سن ایشان دعا می خواند که من گفتم که ایشان با پدرش دوره قرآن می رفته و آن جا یاد گرفته است.
۴. روحیه ایشان هنگامی که به جبهه می رفتند چطور بود؟
روحیه شان خوب بود و همیشه منتظر بود که خبر بدهند که برود جبهه. یک بار که مریض بودند و خبر دادن که برود جبهه وقتی که رفتند جبهه حال شان خوب شد.
۵. از جبهه برای شما چه خبر و پیامی می فرستادند؟
از جبهه که زنگ می زدند می گفتند که مادر وقتی حرم امام رضا (ع) می روید التماس دعا مخصوص دارم و هر چه می توانید ما را دعا کنید.
۶. زمان رفتنش به جبهه چه سفارشاتی به شما داشتند؟
سفارش می کردند که به جبهه ها کمک کنید.
۷. شهید چندمین فرزند شما بود؟
ششمین فرزند.
۸. آیا شهید به شما در امور زندگی کمک می کردند؟
بله تا وقتی که من می رفتم کاری کنم به من می گفت که مادر شما بنشینید من انجام می دهم و به پدرش هم کمک می کرد.
۹. این شهید تحصیلات خود را در چه سالی به پایان رساند؟
سال ۶۵ مشغول تحصیل بودند که شهید شدند. سال پنجم دانشگاه امام صادق بودند.
۱۰. ایشان تحصیلات خود را در چه مدارسی به پایان رساندند؟
ابتدایی در دبستان ابن سینا و راهنمایی در مدرسه مرتضوی و دوران متوسطه را در دبیرستان دانش و هنر و مقطع دانشگاهی را در دانشگاه امام صادق (ع) گذراندند.
۱۱. عملیاتی که شهید در آن به شهادت رسیدند و تاریخ و محل شهادت را بگویید؟
عملیات کربلای ۴ در جزیره ماهی و در سال ۰۴/۱۰/۶۵
۱۲. چه عاملی باعث شد که این شهید را به مبارزه وا دارد؟
همان طور که در وصیت نامه اش اشاره کرده است به خاطر ادای تکلیف شرعی و احساس مسئولیت به جبهه رفته است.
۱۳. سابقه مبارزاتی این شهید در دوران انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب را برای ما توضیح دهید؟
در دوران انقلاب ایشان ۱3 - ۱2 ساله بودند و در تظاهرات ها و مجالس مختلف شرکت می کرد. هر جایی که تظاهرات بود شرکت می کردند و حتی تا قوچان هم رفته بودند. ماشین ها را سنگ می زدند و هر جا تظاهرات بود می رفتند. ایشان بعد از انقلاب هم در بسیج و کانون اسلامی حسینی امام حسن مجتبی (ع) و همین طور در دوران دانشجویی در دانشگاه فعالیت داشتند.
۱۴. این شهید بیش تر به چه چیزی علاقه داشتند؟ کار، عبادت، فعالیت های سیاسی و اجتماعی؟
به مطالعه و عبادت علاقه مخصوصی داشت و فعالیت های اجتماعی و سیاسی ایشان در مشهد در حد کانون و حسینیه بود.
۱۵. آیا شهید در مراسم مذهبی هم شرکت می کرد؟
بله ایشان از کودکی جلسات قرآن شرکت می کرد و در جلسات مذهبی دیگر هم شرکت داشتند.
۱۵. نظر این شهید راجع به روحانیت و ولایت فقیه چه بود؟
پیرو خط امام بود و معتقد به این بودند که باید از روحانیت آگاه تبعیت کرد. در مورد ولایت فقیه هم عمیقا معتقد به پیروی از ولایت فقیه بود و سفارش هم می کرد که اگر امام فلان چیز را گفتند حتما مراعات کنید.
۱۶. این شهید با چه گروه و افراد و جمعیت هایی در ارتباط بودند؟
تا آن جا که مشهد بود با کانون اسلامی در ارتباط بود.
۱۷. آخرین اعزام این شهید از چه منطقه و با چه گروهی به جبهه رفتند؟
با همکلاسی های دانشگاهش هم قول شدند که اعزام به جبهه بشوند و از تهران اعزام شدند ولی ایشان رفتند در لشکر ۲۱ امام رضا (ع) که بچه های مشهد بودند و در گروه تخریب رفتند.
۱۸. چند بار به جبهه اعزام شدند؟
دقیقا یادم نیست ولی عملیات خیبر و بدر جبهه بودند. در تابستان ۶۵ رفتند و آخرین بار آبان ۶۵ بود.
۱۹. این شهید در کدام جبهه ها خدمت می کردند و نقشش در آن جا چه بوده است؟
در عملیات خیبر جزء رزمنده ها بودند و در تابستان سال ۶۵ که به جبهه اعزام شدند به جبهه غرب رفتند و در کردستان عراق در حدود ۲ ماه بودند. در آن جا شاید گاهی در حدود ۲۰ روز یک بار هم زنگ نمی زدند چون ۵ روز باید می رفتند در کوه ها تا به اون جایی که می خواستند می رسیدند و می گفت که در واحد اطلاعاتی کار می کردیم و در عملیات کربلای ۴ هم غواص بودند.
۲۰. آیا در طول خدمت مجروح هم شده بودند؟
بله در عملیات خیبر از ناحیه ریه به سختی مجروح شدند و یک مقداری هم از دست و پا مجروح شده بود.
۲۱. آیا این شهید خدمت سربازی خودش را انجام داده بود؟
نه چون دانشجو بودند سربازی نرفتند.
۲۲. شما خبر شهادت ایشان را چگونه دریافت کردید؟
ما دو تا از پسران در جبهه بودند که ایشان وقتی شهید شدند در حدود دو ماه و نیم مفقود بودند و ما از دوستانش شنیدیم خبر شهادت ایشان را. آن موقع برادرم مجید هم در جبهه بود و وقتی ما اطلاعی از حمید نداشتیم از او پرسیدم که حمید چه کار می کند؟ گفت: پیش من نیست و نگفت که مفقود شده است. یک هفته بعد هم خودش شهید شد و جنازه اش را آوردند و ما منتظر بودیم که حمید برای تشییع جنازه بیاید که نیامد و کم کم دوستانش به ما گفتند که خبری از ایشان نداریم و بعد گفتند که مفقود شده و بعد هم خبر شهادتش را به ما دادند و گفتن که چون در آب بوده هنوز نتوانستند جسدش را از آب بگیرند و بعد از دو ماه و نیم جسد را پیدا کردند و پیکر پاکش را آوردند برای تشییع.
۲۳. نظر بستگان و دوستان در مورد ایشان چه بود؟
همه از ایشان به عنوان یک فرد نمونه و کامل یاد می کنند.
۲۴. درباره چگونگی شهادت شان برای ما توضیح دهید؟
در تاریخ ۰۴/۱۰/۶۵ شب عملیات کربلای چهار ایشان با یک تیم غواصان می روند که مین و سیم های خاردار را برای بچه ها باز کنند. دوستانش گفتند که دو نفر جلو رفتند و مشغول کندن سیم های خاردار بودند که ایشان به فرمانده اش می گوید که من هم می روم کمک این ها. خلاصه جلو می رود و سه نفری مشغول بریدن سیم های خاردار توی آب بودند که راه را باز کنند که بقیه بروند که دشمن با گلوله های ضدهوایی هر سه را می زنند.
۲5. از خاطراتش بگویید؟
بعضی از اقوام که به ایشان می گفتند که شما چند بار رفتید جبهه و دیگر بس است می گفت: شما پسرتان را بفرستید جبهه که لازمه و اگر بروند ما نمی رویم! وقتی که نمی روند ما باید برویم دیگر!
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
22 مهر 1403 / 9 ربيعالثاني 1446 / 2024-Oct-13
شهدای امروز
مسعود فغفور مغربي
سيدكمال سيدحسيني
محمدجعفر ذاكر
كوروش پاك بين
فرزاد بخت قميصي
عبدالمهدي آلبوغبيش
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll