هر وقت که تنها می شوم و سکوت سراسر وجودم را در بر می گیرد و احساس تنهایی و بی کسی می کنم و در خود فرو می روم احساس عجیبی به من دست می دهد و انگار به سویی جلب می شوم و آن سو، سوی خداست و در تنهایی و سکوت و در اعماق قلبم و وجودم با خدای خود به گفتگو می نشینم.
با یکی شدن و سرود «لا» بر لب داشتن و هدف را «الله» قرار دادن می شود که طلیعه فجر را انتظار کشید و مرغ سحر را به سرود خوانی در این گلزار آواز دادم.
اگر بدرستی پیرو مکتب اسلامیم و خود را مسلمان می دانیم؛
اگر بدرستی ما حافظ خون شهیدانیم!
پس چرا ساکت و بی پروا نشسته ایم و کاری نمی کنیم و از این نفس شیطانی دست برنمی داریم و به کمک حسین زمانمان نمی شتابیم.
اکنون که نظاره گر کوچ دیگرانی و با چشمانت آنان را بدرقه می کنی و شاهد بستن کوله بارشان هستی، سرانجام روزی می رسد که تو هم باید به خیل این کاروان متصل شوی ...
آیا باری که برداشتی از نیکی هاست یا از بدی ها ...
09 فروردين 1403 / 18 رمضان 1445 / 2024-Mar-28