شهيد جواد قهرماني در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال1387 مطابق با 1344 در یک خانواده مذهبی و مؤمن در تکاب دیده به جهان گشود. جواد با این که سن کمی داشت ولی در ماه مبارک رمضان همچون اهل خانواده خود روزه می گرفت به طوری که در ده سالگی به طور کامل، یک ماه مبارک را روزه گرفت.
جواد مانند دیگر اهل خانه در طول روز به انجام کارهای کشاورزی و باغداری مشغول بود و ایشان بعد از مراجعت مدرسه، علاوه بر حاضر نمودن دروس و انجام تکالیف، کمک شایانی به پدرش می نمود. جواد در دوران نوجوانی، در روزهای گرم و طاقت فرسای تابستان علی رغم این که همراه ما روزه می گرفت پا به پای خانواده در درو کردن گندم کوشش می کرد. وي در همه امور جدي بود و صادقانه عمل مي نمود. در گفتار تعمق مي نمود و در كلام او تملق ظهور نكرد.
جواد از اول جوانی برای هم سن و سالانش یک الگو و سرمشق بود، همه کسانی که او را می شناختند صداقت و پاکی او را می ستودند. جواد با این که در سال های56 و1357 سن کمی داشت در تظاهرات ضدرژیم طاغوت فعالانه شرکت می نمود. در پاییز سال1357 یک روز که مردم در تکاب برای تظاهرات تجمع کرده بودند و اکثریت اقشار مردم شرکت نموده بودند، من چشمم به چشم جواد افتاد و دیدم که گریه کرده. با عجله پیش او رفتم و علت را جویا شدم. او با کلامی لرزان گفت که اتفاقی نیفتاده است بلکه من از خوشحالی گریه می کنم و از این بابت خوشحالم شده ام که مردم این گونه پشتیبان همدیگر و در اصل طرفدار امام هستند. جواد بعد از انقلاب نیز به عنوان عضو فعال انجمن اسلامی و حزب جمهوری اسلامی شاخه شهرستان تکاب و جزو مؤسسین گروه بسیجیان دانش آموز این شهرستان بود و جواد برای مقابله با منافقین و دیگر گروهک ها حرف ها داشت، سؤالات او معنی دار بود و دل منافقین را به درد می آورد و آن ها در مقابل او حرفی برای گفتن نداشتند. جواد نمازش را در مسجد ولیعصر به جا می آورد. بعد از شهادت ایشان خادم مسجد ولیعصر به خانواده اش می گفت: من هر روز احساس می کنم که آقا جواد باز کتاب هایش را آن گوشه گذاشته و با ما به نماز ایستاده است.
جواد علاوه بر این که قد بلند و شانه های پهن و استواری داشت، صوت و آوای گیرای او در موقع قرائت قرآن عظمت وی را دو چندان می کرد، همیشه در مسابقات قرآن شرکت می نمود و مقام اول کسب می کرد.
جواد جهت بالا بردن توان رزمی خویش بدن خود را آماده می ساخت و در ورزش (دو میدانی) رشته مورد علاقه ایشان بود و چندین بار نیز مقام اول را در بین شرکت کنندگان به نام کسب نمود.
ایشان در خرداد ماه سال1364 ضمن اخذ مدرک دیپلم تجربی در شهرستان تکاب در رشته مورد علاقه خویش (دینی و عربی) در تربیت معلم شهید دکتر باهنر تهران پذیرفته و مشغول به تحصیل گردید.
ایشان اکثراً در حال مطالعه بود و اکثر کتب اساتیدی چون مشکیني، عمید زنجانی، قرائتی، شهید دکتر مطهری و شهید دستغیب و ... مطالعه نموده و از آن ها کسب فیض کرده بود.
جواد با علاقه ای که به جبهه داشت مشوق دوستان و آشنایان و عزیزان خود جهت شرکت در جبهه ها بود و حضور در جبهه را مقدم بر همه امور می دانست که انصافاً مقدم هم بود. او می دانست که چه می خواهد. او مخلص میز و جاه و مقام نبود، او بسیجی بود هر عملش به خاطر رضای خدا بود، جواد در دوران دانشجویی سه بار در جبهه های حق علیه باطل شرکت نمود.
جواد يار و ياور دوستانش بود به خصوص آن هايي كه از نعمت پدر بي بهره بودند. امكاناتش را از نظر مادي متعلق به همه دوستانش مي دانست. كتابخانه اش در اختيار همه دوستانش بود. او آرام حرف مي زد و افكار بلندي داشت.
سرانجام ایشان در تاریخ 1366/11/19 در منطقه شلمچه در عملیات کربلای هشت به شهادت رسید.
07 فروردين 1402 / 5 رمضان 1444 / 2023-Mar-27