Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
ناصر فولادي
نام پدر :
ماشاءالله
دانشگاه :
صنعتي شريف
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
مهندسي متالوژي
مكان تولد :
كرمان (كرمان)
تاريخ تولد :
1338/10/7
تاريخ شهادت :
1361/03/03
سمت :
مسئول تبليغات جنگ
مكان شهادت :
خرمشهر
عمليات :
آزادسازي خرمشهر(الي بيت المقدس)
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
مصاحبه با همکار شهید ناصر فولادی (آقای شیرازی )
راوي :
همكار شهيد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ بِهِ نَسْتَعِینَ إِنَّهُ خَیْرٌ نَاصِرٍ وَ مُعِینَ
- بفرمایید چطور با شهید آشنا شده اید؟
* در طول سال های ۶1-۶0 بنده مسئولیت جهاد سازندگی بخش جبال بارز از شهرستان جیرفت را عهده دار بودم که ایشان مسئول بخشداری جبال بارز را عهده دار شدند و همین پذیرش مسئولیت در بخش جبال بارز باعث آشنایی بنده با ناصر فولادی شد.
اولین برخوردی که با این شهید داشتم یک روز در در جهاد سازندگی بودم ایشان وارد جهادسازندگی شدند با جیپ قهوه ای رنگی که متعلق به بخشداری بود، پیاده شدند و سراغ بنده را گرفتند و ظهر به اتفاق هم ناهار را در جهاد صرف کردیم بعد از صرف ناهار حدود یک ساعتی راجع به مسائل بخش جبال بارز و سوالاتی که ایشان داشتند و اطلاعاتی که مورد نیازشان بود با هم صحبت کردیم و این اولین برخورد ما با این شهید عزیز بود.
- از لحاظ معنوی و عرفانی بفرمائید ناصر فولادی چه خصوصیات برجسته ای داشتند؟
* عرض خدمتتان در طول مدت کوتاهی که با ایشان بودیم رابطه تنگاتنگی از لحاظ کاری داشتیم و در همین رابطه با بعضی از خصوصیات اخلاقی و اجتماعی ایشان آشنا شدم. در بعد مسائل عبادی و مذهبی اکثر شب ها ایشان در جهاد اقامت داشتند، یادم هست اکثر اوقات صبح های زود قبل از نماز صبح بلند می شدند و از ما خداحافظی می کرد و تحت عنوان این که مأموریت دارند جهاد را ترک می کردند که بعدها متوجه شدم ایشان می روند بخشداری برای برگزاری نماز شب و ما فکر کردیم که نمی خواهد کسی در جریان عبادت و روحیات خاص عبادی ایشون قرار بگیرد و این را ما بعدا متوجه شدیم.
در بند اخلاقی انصافا به تمام معنی الگو بودند، بسیار مردم دار، خوش برخورد بود و در همین مدت کوتاهی که با ایشان بودم همیشه خنده را بر لب های ایشان می دیدم. کمتر موقعی می شد که تبسمی بر لب نداشته باشد به همین لحاظ او را در مسائل اخلاقی، به تمام معنی اسوه یک انسان کامل و مسلمان می دانستم برداشت و تلقی من از ایشون است.
- با توجه به مسئولیت بخشداری، فعالیت مردمی و عبادی ایشون در پشت جبهه چه بود؟
* در این مدت کوتاه آشنایی یادم هست در مراسم عبادی که بعضا دعای کمیل حتما تشریف می آورد و اگر مراسمی نبود شب های جمعه کمیل را به تنهایی می خواند. در باب نماز هر کجا که صدای اذان بلند می شد، آماده می شد برای اقامه و بعد از نماز خیلی دعا می کرد و در توسلات به حضرت فاطمه سلام الله متوسل می شد و در مشکلات که بعضا پیش می آمد به حضرت فاطمه سلام الله متوسل می شدند.
- آیا شاهد تغییر و تحولی در رفتار و شخصیت عرفانی شهید بودید و این تغییر به چه علت بود؟
* در دوران که برادر شهید ناصر فولادی مسئولیت بخشداری بخش جبال بارز را پذیرفتند آن زمانی بود که قبل از پذیرش این مسئولیت مدت ها در جبهه های جنگ و بر علیه دشمنان بعثی در حال رزم بودند. وقتی که مسئولیت بخشداری را پذیرفتند با یک فعالیت اجرایی مواجه شدند در آن زمان مشکلات فراوانی سر راه مسئولین بود همه روستاهای ما تشنه خدمت بودند و مردم توقع داشتند که مسئولین خودشان را از نزدیک ببینند و با آن ها درد دل کنند و نارسایی های خودشان را بیان کنند توقع داشتند که با پیروزی انقلاب اسلامی و ساقط شدن رژیم ستم شاهی فضای آزادی که ایجاد شده، مردم از تنگناها و مشکلات خودشان در حد توان امکانات جمهوری اسلامی بهره مند شوند.
لذا برادر شهید ناصر فولادی در بخشی مسئولیت پذیرفته بودند، بخش جبال بارز که نسبتا بخش وسیع و پراکنده ای بود و روستاهای زیادی داشت و مشکلات و نارسایی های فراوان بود و طبیعتا کسی که با کار نظامی سر و کار داشته و مدتی در جبهه بوده است حالا یک تغییری در روند فعالیت های خودش به اصطلاح ایجاد شده با این همه مشکلات من فکر می کنم چون دوران مسئولیت ایشان کوتاه بود حدودا ۶-۷ ماه بیشتر طول نکشید، احساس کردیم این برادرمان با مجموعه مسائل آن جا تا حدودی آشنا شد و در طول مدت آن چه که در توان داشت در طبق اخلاص گذاشت اما احساس کردیم این روند فعالیت و کار اجرایی او را قانع نمی کند به همین علت حتی بدون اطلاع مسئولین استانداری یک دفعه تصمیم گرفت که به جبهه برود و همین کار را هم کرد.
بخشداری را رها کرد و مجددا به دوستان خودش در جبهه پیوست و در آن جا ماند تا به درجه رفیع شهادت نائل آمد، این یقینا تصمیمی بود که ایشان بین دو جبهه فعالیت یکی جبهه و جنگ و شهادت و یکی بحث مسائلی که حداقل مربوط به دنیا می شود و مسائلی که خدمتگزاری برای مردم است، بین این دو پارامتری که ایشان می توانست فعالیت بکند، روح بلند ایشان راه دوم را انتخاب کرد و به جبهه رفت و تا مرز شهادت هم پیش رفت، شاید یکی از تحولاتی که از لحاظ شخصیتی به آن رسید و به آن دست پیدا کرد، این بود.
- بفرمائید شهید فولادی به چه چیزها و افرادی خیلی علاقه داشت؟
* علاقه ایشان بیشتر به محرومین و مستضعفین بود. بسیار روحیه خاکی و ساده زندگی کردن داشتند با ضعفا می نشستند و درد دل می کردند و این قدر خاکی بود که در بین جمعیت هیچ کس نمی توانست تشخیص بدهد که ایشان در مقام بخشداری و بالاترین مقام اجرایی بخش است.
علاقه شدیدی داشت به خدمتگزاری به محرومین و ضعفا و مستمندان و بطور کلی تمام سعی خودش را در طول این مدت کوتاهی که او انجام مسئولیت داشت سعی می کرد چون بخشی از کارهای ما با بخشداری مشترک بود ان بحث مسائل عمرانی در سطح روستاها بود که به اتفاق هم می رفتیم به سرکشی از روستاها ایشان با عشق و علاقه شدیدی به خانه های محقر مردم در روستاها می رفت و با آن ها درد و دل می کرد و این نشان کامل علاقه شدید ایشان به این قشر از مردم بود.
- بفرمائید بالعکس به چه چیزها و افرادی علاقه نداشتند و بدشان می آمد؟
* به طور کلی ایشان با افراد متکبر و خودخواه که به مردم ظلم می کردند یا تبعیض و تجاوز می کردند به شدت از این افراد بدشان می آمد.
- بفرمایید شهید فولادی چه توصیه های عبادی و عرفانی به شما و دیگران می کردند؟
* مجموع اخلاق رفتار و سکنات ایشان توصیه بود و به اصطلاح خیلی بالاتر و والاتر از این حرف ها بود که بخواهند به قول معروف در مقام حرف، توصیه ای بکنند بلکه عملا در همه زمینه ها انصافا سرمشق و الگو بودند، روحیه ساده زندگی کردن و خاکی بودن و حالت عرفانی و معنوی ایشان.
برای کسانی که از نزدیک با صحبت های ایشان همنشین بودند تمام حرکت و سکنات ایشان درس بود و آدم غبطه می خورد به این همه اخلاص و تقوی و تعهد و به قول معروف گذشت.
- بفرمائید مواضع سیاسی ایشان در بحث جبهه چگونه بود؟
* در رابطه با بحث سیاسی ایشان به عنوان بالاترین مقام سیاسی آن زمان در منطقه جبال بارز مسئولیت پذیرفته بود. در این مدت کوتاه بیشتر فعالیت های که آن زمان می طلبید فعالیت های عمرانی بود تا سیاسی و انصافا در این راستا تمام وقت خودشان را وقف مردم کرده بود.
شاهد بودیم که بعد از اذان صبح و اقامه نماز حرکت می کرد جهت سرکشی به روستاها و درد دل با مردم و از نزدیک آشنا شدن با مشکلات آن ها و پیگیری جهت رفع این نارسایی ها در رابطه با مسائل آب رسانی، مدرسه سازی، احداث حمام، آبرسانی روستایی که این مجموعه فعالیت عمرانی اون زمان به شدت در منطقه روستایی احساس می شد.
تمام هم و غم خودش را در این جهت به کار گرفته بود. بودجه های بخشداری را عمدتا به فعالیت های عمرامی اختصاص داده بود، در ارتباط با بحث مسائل عمرانی بیشتر فعالیت ایشان در مقام بخشداری و حقیر در جهادسازندگی برای ساختن مدرسه، مسجد، حمام، آبرسانی و ... و فعالیت هایی در این زمینه بود.
- بفرمائید ایشان بیشتر اوقات فراغت و بیکاری خودشان را چگونه سپری می کردند؟
* البته ایشان خیلی اوقات فراغت و بیکاری پیدا نمی کرد چون عمدتا وقتی آغاز پذیرش یک مسئولیت یک بخش وسیع مثل جبال بارز و علاقمندی و روحیه فداکاری شهید فولادی خود به خود اوقاتی برای فراغت ایشان بوجود نمی آورد اما اگر این اوقات ایجاد می شد بیشتر به مطالعه و عبادت می پرداختند.
- بفرمائید ایشان در بحران ها و مشکلات سخت چه کار می کردند اگر مصادیقی است بفرمائید؟
* در همه مسائل و مشکلاتی که بعضا پیش می آمد ایشان توکل به خدا می کرد و از مشکلات تحت هر شرایطی که بود، هیچ واهمه ای به خودش راه نمی داد. مورد خاصی را حالا بخواهم بگویم شاید حضور ذهن نداشته باشم آن چه که بود، هیچ وقت مشکلات، ایشان را از پا در نمی آورد و در مصاف با مشکلات، این شهید فولادی بود که برنده بود. در قبال هر گونه مسئله ای و مشکلی که بعضا اتفاق می افتاد، با اتکا به خدا راه خودش را انتخاب می کرد و به هدفم می رسید.
- بفرمایید ایشان در چه مواردی حساس بودند و عصبانی می شدند؟
* حقیقت را بگویم که کمتر می شد یا اصلا نمی توانیم وقتی را پیدا کنیم که شهید بزرگوار عصبانی بشوند من هنوز که سال هاست از همراهی و معاشرت با ایشان محروم شدم آن روحیه گرم و صمیمی ایشان که همیشه لبخند بر لبانش بود بر چهره من هم تداعی می کند.
بسیار انسان صبور، خوش خلق و خوش رو بودند اما اگر احساس می کردند در همان زمان کسی مورد ظلم و تجاوزی قرار گرفته و یا کسی به فردی زورگویی کرده است به شدت عصبانی می شدند و در همان لحظه تصمیم می گرفتند که به حمایت از فرد ظلم قرار گرفته، بشتابند و از ایشان حمایت کنند.
- بفرمایید وقتی که عصبانی می شدند چه کار می کردند و چه برخوردی نشان می دادند؟
* معمولا خیلی کم عصبانی می شوند و من واقعا ندیدم به طور کل عصبانی بشود و اگر هم عصبانی می شد این طور نبود که شما احساس کنید که بخواهد از کوره در برود و یا صدایش بلند شود، در همان حالت عصبانی هم سعی می کردند که خشم خودشان را فرو بدهند و صحبت های خودشان و نظر خودشان را در قالب خنده اظهار کنند، بطوری که طرف مقابل که روبرویشان بود از نحوه برخورد ایشان درس می گرفت و احساس کند که در مسائل و مشکلات نمونه ایشان تصمیم بگیرد.
- بفرمایید که شهید فولادی چه آرزو و خواسته هایی داشت و بزرگترین آرزویش چه بود؟
* اگر من بخواهم راجع به این قضیه صحبتی بکنم باید بگویم که دنیا برای شهید فولادی واقعا کوچک بود روح بلند ایشان برای دنیای کوچک مادی آفریده نشده بود. ایشان در حدود چند ماهی که ما در خدمتشان بودیم یکی از آرزوهایی که دائما نام می برد و در انتها به آرزویش رسید، بحث شهادت بود.
شهید فولادی بعضی از دوستانی که از همرزمان او بودند و جلوتر از او شهید شده بودند را با خودش مقایسه می کرد و می گفت حتما من لیاقت شهادت را نداشتم. دوستان خوبی را اسم می برد مثل اکبر محمدحسینی و یکی دو نفر دیگر که من فقط شهید محمد حسینی را یادم هست.
چندین بار تکرار می کرد که شاید من لیاقت شهادت را نداشتم و واقعا دل ایشان پر می زد برای شهادت و به همین خاطر بود که دعای ایشان پذیرفته شد که بالاترین مقام اجرایی بخش جبال بارز را رها کرد و به جبهه رفت و در نهایت به آرزویی که داشت یعنی شهادت نائل آمد.
- بفرمایید که شما چه توصیه ها و صحبت هایی از این شهید بزرگوار به خاطر دارید؟
* صحبت های زیادی است که درباره مسائلی که بعضا قرار بود پیگیری کنیم در سطح بخش، مثلا یک خاطره ای به ذهنم آمد یک روز قرار بود ما بیائیم کرمان در ارتباط با مسائل کاری مان، خود شهید فولادی هم قرار بود کرمان باشد ما یک لندرور داشتیم و ایشان جیب داشتند و سرعت جیپ تندتر بود. ما هم چون دیر شده بود تصمیم گرفتیم با جیب بخشداری حرکت کنیم و کرمان بیاییم در بین راه به یک مادر و فرزند برخورد کردیم، که دست بالا کردند و جلوی ماشین را گرفتند.
شهید فولادی ماشین را نگه داشت و آن ها را سوار کردند و سوال کرد که شما کجا رفته بودید؟ ظاهرا برای مداوای فرزندش از یکی از روستاها آمده بودند، علیرغم این که ما قرار بود حرکت کنیم و سریع بیاییم کرمان، رو کردند به ما و گفتند اگر صلاح می دانید اول ایشان را برسانیم بعد می رویم. گفتیم حرفی نیست.
به اتفاق آمدیم و آن ها را نزدیکی یکی از روستاها که دهبکری بود، رساندیم و بعد حرکت کردیم. بعدا به ایشان گفتم ما با جیب آمدیم که زودتر برسیم و شما ما را به جای دیگر بردید که عملا باعث تاخیر رسیدن به کرمان شد که ایشان گفتند: قسمت این طوری بود و ما مامور بودیم که آن ها را به مقصد برسانیم .
- بفرمایید ویژگی های یک جامعه مطلوب از نظر ایشان چه بود؟
* جامعه ای که در آن تبعیض نباشد و قوانین و مقررات بر پایه اسلام استوار باشد و عدالت اجتماعی در آن جامعه برقرار باشد و مردم از حقوق مساوی برخوردار باشند و جامعه ای که در آن زورگویی و تجاوز و تعدی نباشد. این یکی از خواسته های ایشان بود که همیشه در این راستا هم کوشش می کرد.
- بفرمایید که رابطه ایشان با دیگر افراد مافوق و با توجه به مسئولیت بخشداری با ارباب رجوع چگونه بود؟
* ایشان دارای زندگی ساده ای بودند، از لحاظ رابطه با مردم بسیار صمیمی و دوست داشتنی بود با ارباب رجوع و با کسانی که به سراغ ایشان می رفتند. در محافلی که ایشان می نشست بسیار ساده بود و با رفتاری بسیار خوب و شایسته برخورد می کرد. همیشه خنده بر لب های ایشان بود و هیچ وقت به تندی صحبت نمی کرد و همین اخلاق و سکنات ایشان باعث شده که همه شیفته اخلاق شهید فولادی بشوند.
- بفرمائید دیگران دوستان همرزمان ایشان یا اهالی محل در مورد ایشان چه نظری داشتند؟
* جز به نیکی از ایشان اسم نمی بردند همان زمان هم که خبر شهادت ایشان در منطقه پخش شد واقعا همه کسانی که می شناختند ایشان را در شهادتشان گریه کردند و تاسف خوردند که جامعه از چنین افرادی شایسته و نیکوکار که می توانست بهره مند باشد از بین ما و جامعه ما جدا شدند. ما جای خالی آن ها را باید ببینیم و انصافا از خلاء و کمبود ناشی از عدم وجود ایشان تاسف می خوردند.
- بفرمایید آیا ایشان در کارهای جمعی از نظرات دیگران استفاده می کردند و اهل مشورت بودند؟
* به شدت علاقمند بودند در کارهای جمعی مشورت بکنند. در ارتباط با مسائل کاری و آن چه که مربوط به طرح می شد با خود من که در آن زمان مسئولیت جهاد سازندگی را به عهده داشتم اگر قرار بود کاری را در جایی انجام بده حتما مشورت می کرد. بارها راجع به موارد مختلف نظرات من را می گرفت و با اهل خبره و کسانی که احساس می کردند به نحوی در تصمیمات موثر هستند، اهل مشورت بود.
- بفرمایید از اون لحظات آخری که ایشان در آن مسئولیت بودند؟ بعد از آن که عازم جبهه شدند و بعد از مدتی به شهادت رسیدند اگر مطالبی هست استفاده کنیم؟
* ایشان بی خبر و یک دفعه تصمیم گرفتند، ما بعدا متوجه شدیم آن لحظاتی که به اصطلاح از ما خداحافظی می کنند بگونه ای که بخواهد از منطقه برود این مشکلی اتفاق نیفتاده حتی یادم هست در آن زمان به مسئولین استانداری هم چیزی نگفته بود و خبری نداده بود و من زنگ زدم به منزل ایشان که ناصر فولادی چرا نیامده؟ کجاست؟ فکر کنم مادر ایشان بود که گفت: ایشان رفته اند به جبهه و ماشین بخشداری را هم همین جا گذاشتند و رفتند.
- بفرمایید که شما چگونه از شهادت ایشان با خبر شدید و چه تاثیری شهادت ایشان بر شما داشت؟
* فکر کنم در آن زمان هم از طریق رسانه ها و هم از طریق خانواده در جریان شهادت ایشان قرار گرفتم. بعد از خبر شهادت ایشان، ما هم در مراسم تشییع شرکت کردیم و هم در خود منطقه مراسم یادبود این شهید را برگزار کردیم در بخش جبال بارز و مردم هم به احترام خدمات شایسته ای که در منطقه داشتند در مراسم ایشان شرکت کردند.
بعد از شهادت خود من خیلی متاثر شدم و احساس کردم با این صحبت خودم را قانع کردم که دنیای مادی برای روح بلند شهید فولادی واقعا کوچک بود و بسیار تنگ و تاریک بود، شهید فولادی به دنیا آمده بود نه برای ماندن بلکه برای شهادت و به همین خاطر سعی کردیم از شهادت ایشان درس بگیریم.
امیدواریم که جامعه ما توانسته باشد از این همه ایثار و فداکاری و از خودگذشتگی که این شهیدان از خودشان نشان دادند و باعث پیروزی انقلاب شدند، درس بگیرد. حیات ما مدیون خون این شهیدان است امیدوارم ما هم بتوانیم با خدمات خودمان مدیون شهیدان نباشیم و در آخرت ان شاء الله قبول کنند که ما را شفاعت کنند.
- بفرمایید به طور کلی کدام یک از خصوصیات شخصی شهید را بیشتر از خصوصیات دیگرش دوست داشتید؟
* نه تنها به نظر من بلکه به نظر همه کسانی که با این شهید بزرگوار آشنا بودند همه خصوصیات و اخلاق ایشان دوست داشتنی بود به خصوص آن چه که همه احساس کردند بحث ساده زندگی کردن و خاکی بودن ایشان بود. مهربانی و قلب رئوفش همه را شیفته خود کرده بود. هر کس یک روز، یک گذر، یک ساعت با ایشان همدم و همراه می شد قطعا شیفته اخلاق رفتار و سکنات ایشان می شد.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
01 ارديبهشت 1403 / 11 شوال 1445 / 2024-Apr-20
شهدای امروز
سيدحسين ديباج
شهاب الدين اربابي
غلامرضا داورزني مقدم
سيدحميدرضا فراشباشي آستانه
بهزاد چشمي
حميد رباني نوغاني
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll