* اگر امکان هست بفرمایید از چه زمانی با شهید بزرگوار ناصر فولادی آشنا شدید؟
- بنده از دوران دبستان با ناصر در دبستان جیحون همکلاسی بودم و به نوعی هم محله و همسایه (بودیم) و مسیر مشترکی را طی می کردیم و در کلاس هم صندلی های مجاور هم داشتیم.
* بفرمایید در دوران دبستان یا راهنمایی که درس می خواندید (با هم) خاطره ای دارید؟
- ناصر یکی از شاگردان بسیار ممتاز بود در دبستان مسابقه ای برگزار شد برای انتخاب نفرات برتر برای شرکت در یک مسابقه از صداوسیما. یادم هست ناصر جز نفرات برتر انتخاب شد و به صداوسیما رفتیم و مسابقه علمی برگزار شد و این خاطره ای است در مورد درس ناصر آقا.
* آیا شما شاهد تغییر و تحولاتی در شهید ناصر فولادی بودید؟ از چه زمانی و به چه علت؟
- از دوره راهنمایی در تنها مدرسه مذهبی که در شهر کرمان بود من و ناصر و تعدادی بچه های دیگر تحصیل می کردیم. جو بسیار مذهبی داشت و این جو مذهبی بر شهید فولادی و سایر بچه هایی که درس می خواندند تاثیر مثبت داشت در آن مدرسه که شاید 25-20 سال قبل بود تفسیر قرآن انجام می شد و کتاب های عربی تدریس می شد. نمازخانه داشت و مجموعه ای بود که فرهنگ اسلامی و محبت مستقیم را به دانش آموزان القا می کرد و این شروعی بود که تغییرات اساسی در ناصر مشاهده شد. بعد از دوران راهنمایی و قبل از انقلاب در دوران شخصیت ناصر رشد کامل تری یافت تا اینکه انقلاب پیروز شد و در جریان جنگ و بعد از حمله سومار که ایشان در این حمله (سومار) شرکت کرده بودند، ناصر وقتی از سومار برگشت علی رغم اینکه ناصر قبل از سومار بسیار انسان متدین و کاملی بود ولی ناصر بعد از سومار، ناصر نمونه ای بود. ناصری که وقتی نگاه می کردی تجلی یک انسان کامل و متدین به تمام معنی بود و اگر بخواهید یک الگوی اسلامی، متدین، مبارز و با انسانیت در نظر بگیرید می توانید ناصر را به عنوان یک اسوه (روی این قضایا) در نظر بگیرید و همین زمینه ها باعث شد که ناصر به لقاءالله بپیوندد.
* اگر خاطراتی از دورانی که با ایشان بودید دارید و قابل بیان است استفاده می کنیم.
- خاطراتی که قبل از انقلاب یادم می آید شرکت در تظاهرات، پخش اعلامیه بود و فکری بود که توسط ناصر ارائه شد و تصمیم گرفتیم که باروتی بسازیم یا در حقیقت سلاحی بسازیم که بدون نور قابله استفاده در شب باشد. زمینه هایی ایجاد شد که از طریق آن زمینه ها بتوانیم مواد اولیه ای را بدست آوریم. مواد اولیه که فسفر و گوگرد و غیره بود (باتوجه به تدارک مواد) یادم است در یک روستایی که روستای سوری نام داشت ناصر آقا خانه ای داشت می رفتیم در آن خانه و مواد را تهیه می کردیم و سه راهی می ساختیم کوکتل مولوتف می ساختیم و در خارج روستا مواد را امتحان می کردیم و در مواردی که پیش می آمد سعی کردیم به نفع انقلاب و در جهت مثبت استفاده شود. مورد دیگر در سال 56 بود اولین نوار بیانات امام توسط ناصر تهیه شد و آن نوار را در خانه ما گوش دادیم و بعد از آن با توجه به تدارک و امکاناتی که داشتیم سعی کردیم در رابطه با انقلاب کارهایی را انجام دهیم. از قبیل شعارنویسی روی کاغذ و تکثیر آن توسط دست و تکثیر اعلامیه های حضرت امام مضاعف بر اینکه عکس امام به تعداد زیاد (به صورت عکس) در ابعاد 20*30 و پخش آنها بود. (مجموعه چیزهایی که یادم می آید با توجه به زمان طولانی که گذشته در همین حد است.)
* شهید ناصر فولادی از لحاظ معنوی چه خصوصیات برجسته ای داشتند؟
- ناصر در انجام واجبات مقید بود نسبت به مستحبات و ترک محرمات هم مقید بود ولی تحولات وقتی به اوج خود رسید که ناصر از سومار برگشت. ناصر با جمعی از بچه ها سومار رفته بود و تعدادی از بچه ها شهید شدند از جمع سومار رفته یکی شان ناصر بود. ناصر به نمازی که مقید بود از لحاظ معنا و محتوا با نمازی که قبا می خواند از زمین تا آسمان تفاوت داشت. مکروهات را انجام نمی داد. به مستحبات مقید بود ولی امروز در درجه بسیار بالاتری ناصر را می دیدیم (برخوردی که با او می کردم) صحبت ناصر با صحبت قبلی اش فرق می کرد. هر دو صحبت ها خوب بودند ولی امروز یک معنای دیگری از معنای صحبت های ناصر دریافت می شد. صحبت های ناصر بعد از سومار، معمولی نبود و در حقیقت یک درس بود.
* از فعالیت های مذهبی و عبادی او چه قبل و چه بعد از انقلاب، چه در جبهه و چه در پشت جبهه موردی است بفرمایید.
- قبل از انقلاب (شرکت) در جلسات قرآن هفتگی، تفسیر و بیان نهج البلاغه که همواره بود شرکت داشت. با جمعی از دوستان که یکی از شرکت کنندگان پروپاقرص این جلسات ناصر بود (در) بعد از انقلاب تعدادی از بچه ها حدود 9 نفر جزء اولین بچه هایی بودند که به سمت سومار حرکت کردند که ناصر یکی از این بچه ها بود. موقع برگشت تعدادی از این بچه ها شهید شدند. بعد از جریان سومار ناصر در عملیات های مختلفی شرکت داشت در فتح خرمشهر در محور کوشک، عملیات بیت المقدس 3 بود که من ناصر را صبح زود در محور کوشک دیدم. عراق می خواست پاتک بزند. روحیه ای که از ناصر یادم هست و هیچ وقت فراموش نمی شود روحیه شاد او بود. ناصر احساس نمی کرد در جبهه است، در سنگر یا در خاکریز است یا در موقعیتی است که عراق می خواهد پاتک بزند. (روی این قضیه) این روحیه را هیچ وقت فراموش نمی کنم. بعد از آن ناصر خرمشهر رفت و دو روز بعد شهید شدند.
*اوقات فراغت و بیکاری خود را چگونه می گذراندند؟
- ناصر در هر شرایطی که پیش می آمد به شخصیت مذهبی رجوع می کرد و اطلاعات دینی و مذهبی خود را افزایش می داد. در سایر اوقات با ورزش های کوهنوردی فوتبال بسکت و دیگر سرگرمی های سالم اوقاتش را پر می کرد.
* چه توصیه ای از ایشان به یاد دارید؟
- ایشان سعی می کردند همواره امر به معروف کنند. همواره دقت روی عمل ناصر توصیه ای جامع بود برای دوستان. من که یکی از دوستان کوچک او بودم، شاید توصیه گفتاری به من نداشته بود ولی عملش توصیه ای بود برای من و تجدید نظری بود در رفتار خودم. مصداق عینی اش تقبل مسئولیت بخشداری توسط شهید ناصر آقا در جبال بارز بود.
14 خرداد 1402 / 15 ذيالقعده 1444 / 2023-Jun-04