یادنامه شهید ابوالفضل جهان زاده
دست نوشته شهيد ابوالفضل جهان زاده
شرح

بسم الله الرحمن الرحيم

به نام آن که طفل را از شکم مادر رها مي کند و نجات مي دهد و به نام آن که برگي را در اعماق درياها نگه مي دارد و سلام و درود بر محمد و آل او و سلام و درود بر امام زمان منجي انسان ها و فرياد رس بي پناها و بيچارگان سلام و درود بر بت شکن قرن فرزند مطهر زهرا(س) امام امت و درود و سلام بر امت امام که در هر کار و هر زمان و هر مکان آمادگي خود را اعلام مي کنند و سلام و درود به روان روشن کننده ي راه انبياء شهدا که با خون خود جويبارهاي خشک را سرسبز کردن و به آن نشاط دادن و سلام و درود بر تمامي مجروحين و معلولين و اسراء و سربازان امام زمان و رزمندگان اسلام.

«قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ» (سوره توبه آيه 13)

«شما با کافران به کارزار برخيزيد تا خدا آنان را به دست شما عذاب کند و خوار گرداند شما را بر آن ها پيروزي دهد و دل هاي اهل ايمان را به فتح و ظفر بر کافران شفا بخشد.»

ما اگر برگرديم به سال هاي 41 و 42 مي بينيم که صداي اسلام از گوشه حجره ي يک طلبه بلند شد و گفت بايد با آنهائي که بر خلاف اسلام عمل مي کنند مبارزه کرد و مردم به نداي او لبيک گفتند و چون ايمان استوار زيادي بعضي ها نداشته و دوست آن روز هم مجهز به سلاح بود نتوانسته به نحو احسن برداشت کرد ولي بعد از آن همچين ادامه داشت تا اين که در سال 56-57 به اوج قدرت و پيروزي رسيد آيه بالا که نوشته ام کمي همانند پيروزي اولي بود که ما به دست آورديم حال که از آن بگذريم مگر خداوند نفرموده بود که من دل هاي اهل ايمان را شاد مي کنم و ديديد که چطور جلوي آن همه توپ و تانک ايستادگي کردن و شهادت ها و ايثارها آن ابرقدرت خاورميانه را از سر راه برداشتن و شاد شدن و همين طور انقلاب هاي دوم و سوم و آخر مثل تسخير لانه ي جاسوسي که بهترين و پر قدرت ترين و متمرکزترین سفارت جهان را چند دانش آموز پيرو خط امام که منشاء شده از مکتب اسلام و امامت گونه ی پير جماران بودن به تصرف در آمد و آن لحظه اي بود که آمريکا را تحريم کرده بود و مشت محکمي به کله ي آمريکا و ابرقدرت هاي شرق و غرب کوبيديم که تا زنده است نمي تواند سرش را بلند و خدا هم به خاطر اين که با کافران مبارزه کرديم دل هاي مومنان خودش را شاد کرد و خوب حالا آن آيه اي که آن جا نوشتم صدق همين الان است که ما در حال جنگ هستيم اين جنگي که ما مي کنيم با صدام تنها نيست اصلا صدام خودش مطرح نيست ما با ضد اسلاميان و کافران مي جنگيم آمريکائي که اگر کافر نمي بود آن همه مردم بيگناه ويتنام را نمي کشت اگر شوروي کافر نمي بود آن همه جنايت و تجاوز به حريم اسلام و افغانستان نمي کرد و اگر اسرائيل فرانسه و غيره کافر نمي بودن آن همه جنايت در فلسطين لبنان الجزاير و غيره نمی کردن ما الان با تمام اين ها مي جنگيم. صدام عروسکي بيش نيست که هر گاه يکي از اين ها که دلشان مي خواهد او را به رقص در مي آورن و به جان ما مياندازند صدام در اوايل جنگ آن قدر بر آن نفس خودش چيره نشده بود که بتواند در آن محلي که تمام مسلمان هاي جهان دل به آن دادن خودش را نگه دارد و نفس بر او چيره شد و به ايران اسلامي و اسلامي که از زاده ي زهرا حسين به رهبري پيري مانند شير رهبري ميشد زهي خيال باطل که خدا فرموده بود شما با کافران مبارزه کنيد من شما را به پيروزي نهائي مي رسانم و دل هاي مومنانم را شاد مي کنم بله خداوند هم به وعده ي خود عمل کرد. مردم با تمام جان و مال از خود گذشتگي کردن و همه چيز را رها کردن و به مبارزه با کافر برخواستن ما براي جنگ افروزي با عراق هيچ اقدامي نکرديم بلکه او پا در جلو گذاشت و ما هم جواب داديم و ما که به خاطر خاک يا زمين نمي جنگيم ما به خاطر اسلام و نابود کردن کافر و کفار می جنگیم چرا که دين اسلام با کفر در يک جا نمي تواند زندگي کند مانند امام حسين(ع) و ما هم مبارزه را شروع کرديم در تمام عمليات ها فتح و ظفر با رزمندگان اسلام بود چرا چون خدا وعده داده بود و بايد خدا به وعده ي خود عمل مي کرد حالا هر چند هم شهيد داديم...

(ادامه متن موجود نیست)