شهید محمدرضا پارسا در پنجم آذرماه 1346 در خانوادهای مذهبی ساکن نجفآباد دیده به جهان گشود. ششمین فرزند خانواده بود. پس از دورۀ کودکی راهی مدرسه شد. برای افزایش علم و دانایی به ادامۀ تحصیل اهمیت بسیاری میداد. با فرا رسیدن تابستان به علت علاقهای که به حوزه داشت،یک ماه را به آنجا میرفت تا بر علمش بیفزاید. دو ماه دیگر تابستان را هم در مغازه قنادی و امور کشاورزی به یاری پدرش میشتافت. تحصیلات خود را تا مقطع دانشگاه در رشتۀ برق دانشگاه صنعتی اصفهان ادامه داد.
شهید پارسا پسری باایمان، بااخلاق، نجیب و باوقار بود. به هر کسی که میتوانست کمک میکرد. درس خوان بود و معلمهایش از او راضی بودند. نماز خود را اول وقت میخواند و بر این امر تأکید میکرد. برای خودسازی و وارسته شدن روزه میگرفت و خود را از ناپاکیها خالص میساخت. به ساده پوشیدن و ساده زندگی کردن اهمیت بسیاری میداد. به گفتۀ مادر بزگوارش حمیدرضا یک دست لباس داشت که آن را میشست و آنقدر آب آن را میگرفت تا فقط نم داشته باشد، آنگاه میپوشید. اگر برایش لباس نو میخریدیم، ناراحت میشد و نمیپوشید، فقط میگفت: «لباسم وصلهدار نباشد، کافیست.» با شوخ طبعیاش خنده را مهمان لبان اطرافیانش میکرد. با آغاز جنگ تحمیلی این جوانمرد شجاع و دلیر برای حراست از قرآن و خاک پاک کشورش عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد. با سِمت تکتیرانداز در گردان پیاده به عضویت لشکر8 نجفاشرف درآمد. وی در خاکریزهای ایثار و از خودگذشتگی رشادتها و مردانگیهای بسیاری از خود برجای گذاشت. به تاریخ 21/10/1365 در نوزده سالگی به عنوان یکی از رزمندگان لشکر8 نجف اشرف به عنوان تکتیرانداز در منطقۀ شلمچه و در عملیات کربلای5 به آرزوی خویش نائل شد. شربت شهادت را نوشید و جاودانه شد. پیکر مطهر این شهید والامقام در گلزار شهدای نجفآباد در کنار برادر بزرگوارش، سردار شهید حسین پارسا آرام گرفت.