محسن احمدپور
نام پدر : احمد
دانشگاه : دانشگاه اصفهان
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : علوم تربيتي
مكان تولد : اصفهان (اصفهان)
تاريخ تولد : 1344/01/14
تاريخ شهادت : 1366/12/25
سمت : غواص
مكان شهادت : حلبچه
عمليات : والفجر 10
خاطرات مادر شهید محسن احمدپور
راوي : مادر شهيد

* 7 ماهگی محسن

وقتی شهید محسن7 ماهه بود، من هم در کارگاه قالی بافی کار می کردم، شب اول ماه مبارک رمضان بود، غذایی برای افطار درست کردم و روی چراغهای قدیمی غذا پزی گذاشتم تا افطار آماده شود. من مشغول کار قالی بافی بودم؛ محسن هم به طرف چراغ رفته بود و ظرف غدای روی چراغ، روی بدنش ریخته بود. خیلی سوخت و او را به بیمارستان بردیم تا بهبودی پیدا کرد. بک بار هم در کودکی (دو سه سالگی) نفت به جای آب خورده بود.

* خصوصیات شهید

بچه ای بود آرام، مظلوم و بی سر و صدا . وقتی از جبهه می آمد آرام و بی صدا نیمه شب بیدار می شد. حتی اگر سرمای زمستان هم بود می رفت بیرون در ایوان، نماز شب می خواند که مبادا ما از سرو صدا بیدار شویم. اگر دو نوع غذا سر سفره بود می گفتند چرا اسراف می کنید یک نوع غذا کافی است.

* تحصیلات

با این که در سن 14 سالگی به جبهه اعزام شد اما درسش را هم ادامه داد و با معدل خوب 98 واحد را پاس کرد. (رشته علوم تربیتی)2ترم دیگر تا گرفتن مدرک لیسانس داشت. به ورزش فوتبال خیلی علاقه داشت حتی در مسابقات فوتبال هم موفق بود. 6 سال در جبهه خدمت کردند.

* مگه جبهه بچه بازیه؟؟!!

یک روز آمد بهم گفت: «مادر من می خوام برم جبهه.»گفتم: «میخوای بری چیکار کنی؟مگه جبهه بچه بازیه که بری اونجا؟!.»گفت: « اگه نمیتونم بجنگم، آبشون که میتوانم بدم.» یک نوار به من داد و گفت: « مادر قالی که می بافی این نوار رو هم گوش کن.»بعد اومد و گفت: «حالا چی می گید؟!.من برای دفاع می رم جبهه نه برای شهادت. بیاین بسیج رضایت بدید.» من هم رفتم و رضایت نامه را امضا کردم.

(بسیجی خالص و مخلصی ) بود. یک روز بهش گفتم: «به بسیجی ها گاز می دن؛ شما هم برو یه گاز بگیر»،گفتند: «آنهایی که بسیجی نیستند گاز از کجا می آورند ما هم مثل همونا، هر کاری اونا کردند ما هم همون کارو انجام می دیم.»

مرخصی یکی دو روزه :

اگر متوجه می شد کسی فوت کرده یا شهید شده مرخصی یکی دو روزه می گرفت میومد و می رفت.

* دوست شهید :

روز 13 عید نوروز دوستش صولت واحدی اومد خونه ی ما. دید من تنهام گفت: «چرا شما تفریح نرفتید؟!» گفتم: «من از بچه ام خبری ندارم، نگرانم، چطور می تونم برم تفریح؟!» دفعه ی اولی بود که شهید محسن به جبهه رفته بود یعنی تازه اعزام شده بود. صولت واحدی وقتی دید من خیلی ناراحت و نگرانم به جبهه رفت تا محسن را برگردونه و دیگه نذاره اون بره.

شهید آقا محسن هم خیلی زرنگ و باهوش اسلحه اش را به همرزمش میده و میگه اینو امانت برام نگه دار تا من برگردم . وقتی با صولت واحدی اومد 40 روز مرخصی گرفته بود ما فکر کردیم دیگه برنمیگرده اما اسلحه اش را بهانه کرد و گفت باید برم اسلحه را تحویل دهم . جرم محسوب میشه باز دوباره رفت به جبهه.

* آخرین مرخصی :

برای آخرین باری که اومد مرخصی، 10 روز گرفته بود، اما روز سوم دیدم داره کفش هاش رو پاک می کنه و آماده میشه برای رفتن؛ گفتم: «محسن جان مگه 10 روز مرخصی نیومدی؟» گفت: «نه مادر حمله است باید بروم.» گفتم: « قرآن بگیرم تا از زیرش رد شی.» گفتند: «نه خودم از زیر قرآن گذشتم.تازه قرآن در جیبم هست.» اومدم آب، پشت سرش بریزم دیدم اثر از آثارش نیست. به برادرش هم سفارش من را کرده بود که مادر اذیت نشود، چون برای ما هم پدر بوده هم مادر. از حرفها و سفارش هایش معلوم بود از شهادتش با خبر شده. در عملیات والفجر 1 شهید شدند.

* آب از دست أبا عبدالله

دوست شهید آقای طباخیان به من گفت: «آب بهم بده.» آبش دادم. نخورد و پس داد. گفتم: «چرا نخوردی؟!» گفت: «می خوام اگه شهید شدم از دست أبا عبدالله حسین (ع) آب بنوشم.»

* خواب شهید:

شهید اعطایی به خواب شهید محسن آمده بود. محسن می گفت: «شهید اعطایی به همه گردو داد اما به من نداد. ازش پرسیدم چرا به من گردو نمیدی؟! گفت شما خودت میای اونجا می خوری.»

* دسته های گل:

وقتی شهید را خاکسپاری کردیم، خیلی بی تابی می کردم. سر مزارش می رفتم سرتاسر مزار رو پر از گل می کردم. آنقدر گل می بردم که اطراف آنجا هم پر گل می شد و جای خالی نبود. پدر یکی از دوستانش خواب پسرش مجید را می بیند. پدر مجید می گفت: «مجید پسرم بیا تو چرا دم در ایستادی؟!» گفت :«نه می خوام برم. دوستم محسن منتظرمه.» پدر مجید: «جاتون خوبه؟»{و شهید مجید به پدرش می گوید :}«بله همه این گل هایی که برایمان می آورید آنجا هست. پدر، دوستم محسن میگه به مادر من بگویید اینقدر بی تابی نکنه. این قدر برای من گل نیاره. آخه همه شهیدا میگن مگه شما چه فرقی با شهدای دیگه داری که مادرت این همه برات گل میاره.»پدر شهید مجید، وقتی درب منزل ما آمدند و این خواب (که سفارش محسن بود) را برایمان تعریف کردند دیگه از آن روز به بعد هم بی تابی ام را کمتر کردم هم گل کمتر سر مزار بردم.

* ساک پر:

همیشه وقتی می آمد مرخصی، ساکش خالی بود. یک بار وقتی به مرخصی آمد با ساک پر آمد. گفتم: «مادر این بار با ساک پر می آیی؟!» گفتند: « یک چتر بال آوردم بشویید برای زیر سفره خوبه» من هم چتربال رو تمیز شستم مثل برف شد. آن را برداشت تا کرد و گذاشت توی کیفش. بهش گفتم: «مادر مگه نگفتی این برای زیر سفره خیلی خوبه»(شهید محسن):«بله گفتم تا خیلی تمیز بشوریدش» گفتم: «اگه گفته بودی برای جبهه میخوام باز هم من تمیز می شستم. آخه مادر اونجا چند تا از بچه ها اینو به جای پتو یا تشک استفاده می کنند. برای آنها واجب تره.»

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.