مجيد اخوان نيلچي
نام پدر : مهدي
دانشگاه : دانشكده فني شهيد مهاجر اصفهان
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : راه و ساختمان
مكان تولد : اصفهان (اصفهان)
تاريخ تولد : 1346
تاريخ شهادت : 1366/01/31
مكان شهادت : سردشت
عمليات : فتح پنج
خاطرات شهید مجید اخوان نیلچی

خاطرات عملیات کربلای 5

ساعت 5 بعد از ظهر 65/10/16 بود که اردوگاه غرب را به قصد شهرک دارخوین ترک کردیم و پس از خواندن نماز در مسجد شهرک و صرف شام و کمی استراحت به حمام رفتیم همراه با آقای قاسمی و ذکائی ساعت 12 شب به آسایشگاه رفتیم و خوابیدیم.

صبح روز 65/10/17پس از نماز صبح و صبحانه عازم شدیم. نمی دانستیم به کجا می رویم. بالاخره راه افتادیم با تجهیزات کامل پس از پیاده روی به کارون رسیدیم و با قایق به آن طرف کارون که کفیشه نام دارد آمدیم و مستقر شدیم و به همین ترتیب ظهر و شب شد و شب را هم در ساختمان های کفیشه خوابیدیم در کیسه خواب صبح .

روز65/10/18 به طور معمول برای نماز بیدار و به صبحگاه رفتیم و صبحانه را هم صرف کردیم. و بیکار بودیم تا اینکه ما را برای کلاس صدا کردند و بعد از کلاس حدود یک ساعت طول کشید و بعد از آن همه گردان به خط شدند و نقشه عملیات توسط حاج ناصر بابایی فرمانده گردان توضیح داده شد. بعد هم در دسته دوباره نقشه توضیح داده شد. بعد از آن ناهار صرف شد. و ساعت 4 بود که به وسیله کامیون به پشت منطقه اروند رفتیم و در سنگر به انتظار ماندیم تا اینکه حدود ساعت 1 بود و عملیات شروع شد. ما خواب و بیدار بودیم تا اینکه صبح شد. صبحانه را خوردیم و ساعت 10 روز جمعه ساعت 10 صبح بود که عملیات از رادیو اعلام کرد و اطلاعیه های سپاه در رادیو خوانده می شد و همه بچه ها هر چه می شنیدند دعا می کردند و سجده شکر به جا می آوردند و نماز شکر می خواندند تا ظهر شد. نماز و غذایی و لباس شستیم تا اینکه شب شد. نماز را خواندیم و غذا خوردیم بعد آماده شدیم و به موقعیت یونسی رفتیم که نزدیکتر به خط بود و بعد از کمی خواب به وسیله این ساعت 1 به خط اول شلمچه آمدیم و آماده عملیات بودیم اما تا صبح خبری نشد برای ما در آنجا در سنگر مهندسی رزمی بودیم و پای بیسیم آنها و رادیو هواپیماهای عراق می آمدند و بعضی از آنها توسط پدافندهای ما زده می شدند. هواپیماهای ایران هم برای بمباران مواضع دشمن پایین می رفتند و سالم برمی گشتند و همینطور هلی کوپترهای ما تانک های{...} از جاده به طرف خط می رفتند {...}بچه هایی که از خط می آمدند به شمال اروند{...}نمی توانست هواپیما بالا پرواز کنند و وقتی پایین می آمد پدافند می توانست آنرا بزند. تا ظهر شد و نماز به همین ترتیب روز گذشت تا عصر شد و گفتند که تجهیرات را ببندید و آماده شوید. وقتی که آماده شدیم و با عجله سوار ماشین شدیم با تویوتا از راه خرمشهر به موقعیت شهیدیونسی رفتیم. گفتند اشتباه آمده اید و باید به کفیشه بروید فهمیدیم که به طرف عقب می رویم بعد فهمیدیم که فرمانده گردان و گروهان زخمی شده اند و دستور از فرماندهی کشور آمده که به عقب بروید در این موقع بود که فهمیدیم راستی عملیات رفتن هم لیاقت می خواهد چون با بود {...} شنبه که شب یکشنبه باشد حتما وارد عمل شویم ولی نشد راضی هستیم به رضای خدا. شب را درکفیشه خوابیدیم تا صبح. صبح هم به صبحگاه رفتیم.

صبح بعد یکشنبه65/10/21 به سنگرهای گردان یونسی آمدیم و در آنجا بودیم تا روز 22/10 تا روز65/11/1 همانجا ماندیم و صبح روز 65/11/1 بود که بعد از صبحگاهدیگر دو نرفتیم و برای صرف صبحانه و آماده شدن به سوله ها رفتیم. پس خوردن صبحانه و آماده شدن حدود ساعت 5/8- 9 بود که توسط ایفاء به قرارگاه فتح که نزدیک به خرمشهر و منطقه عملیاتی بود آمدیم و سنگر بودیم تا روز 65/11/12 که ساعت{...}عصر بعد از کلاس عقیدتی عازم خط شدیم. به وسیله ایفاء تا پشت آن طرف آبگرفتگی را آمدیم بعد از آن ساعت 6 بود که سوار تویوتا شدیم به طرف خط مقدم آمدیم حدود 3 ساعت در بیابان ها گم شدیم و این جاده ها پر از دود و خاک بود که نمی شد جلو را ببینیم و به اندازه ای بودکه بینی همه گرفته شده بود و خلاصه با ذکر گفتن بچه و پرس و جو و 3 ساعت گشتن ساعت 9 بودکه به خط رسیدیم و وارد سنگری شدیم که 4 نفر ظرفیت داشت و فقط می توانستیم در آن بنشینیم. از آمدم برایتان بگویم و چیزهایی که دیدم به خط اول دشمن 7 و 8 ردیف سیم خاردار و چند ردیف خورشیدی بود و سنگرها مستحکم که به وسیله کانال به همه ارتباط داشت و عرض آبگرفتگی که رزمندگان باید می رفتند زیاد بود و هرکس رفت نظر می کرد به خوبی درمی یافت که فقط کمک خدا بوده است که این مواضع فتح شده و دیگر هیچ. خدایا چگونه شکر گزار تو باشم که شب هم چیز ساعتی به نگهبانی گذشت و خوابیدیم تا صبح شد و به همین ترتیب گذشت تا ظهر پس از نماز حدود ساعت 5/1 بود که عراق آتش سنگینی ریخت و آمدند گفتند که مثل اینکه می خواهد پاتک کند. بچه ها هم آماده بودند سر خاکریزی و موضع گرفته بودند آرپی جی ها و خمپاره های 60 بود که روی سر آنها کارمی کرد که دود و آتش دشمن هم خیلی سنگین بود و تانک دشمن که حرکت می کرد پیدا بود {...} چون دشمن نزدیکتر. بچه ها تعریف می کردند قشنگ مشخص بوده و حتی نیروهای عراقی را با تیربار زده بودند. خلاصه آن مواضع بحرانی به پایان رسید. حدود ساعت 3 بود که آمدیم و ناهار که چلوشوید و کوکو و ماست و پرتقال بود خوردیم تا اینکه شب یود و روز 13/11 هم به پایان رسید و شب هم به نگهبانی و خواب سپری شد صبح هم نماز را خواند و بعد از آن که استراحت کوتاهی کردیم صبحانه را که نان و عسل بود خوردیم. قبل ظهر بود که برای تمیز کردن سنگر رفته بودیم به چیز جدیدی برخورد کردم که خمپاره 60 را سر آرپی جی بسته بود و به وسیله آرپی جی شلیک می کرد و این کار برای {...} نیروی دشمن جواب بود. تا این که کم کم ظهر شد و 1 ساعتی قبل از ظهر هواپیماهای خود مواضع دشمن را بمباران کردند و هلی کوپتر ها هم چند موشک زد و رفت.

ناهار هم آمد که چلومرغ و نوشابه بود با میوه. شب شد و نگهبانی و خواب را تکرار کردیم تا روز 15/11 شد. نماز و صبحانه را طبق معمول خواندیم و خوردیم و یک کمی هم در ساختن سنگر به بچه ها کمک کردیم و هواپیماهای خودی 2 مرتبه آمدند و مواضع دشمن را بمباران کردند. راستی در شب گذشته بگویم با یکی از بچه ها نگهبان بودیم، هوا بعد از چند روز صاف و تمیز شده بود، باد ملایمی هم می آمد که یک مرتبه مینی کاتیوشاهای دشمن تمام منطقه پشت ما را به آتش کشیدند و هوا را از آن تمیزی در آوردند و باز بوی باروت و مواد منفجره را راه انداختند. البته تلفاتی نتوانستند از ما بگیرند. ظهر شد و چلو کباب که برادران تدارکات زحمت کشیده بودند آوردند و خوردیم و به همین منوال گذشت تا عصر که نگهبان بودم تانک های عراقی تحرکی از خود می خواستند نشان دهند که همه برادران توسط آر پی جی و خمپاره جواب دادند و روحیه خود را خوب نشان دادند که واقعا چگونه روحیه جالبی داشتند و شب هم به خواب و نگهبانی گذشت. روز هم به همان منوار گذشت و شب شد تا صبح روز 12/11 بود که گفتند می خواهند شما را عوض کنند و نیروی جدید به خط بیاورند که حدود ساعت 5/6 بود که به قرارگاه فتح آمدیم و عصر به شهرک جهت حمام رفتیم و برگشتیم تا روز 21 بهمن که صبح ساعت 5/3 از خواب بیدار شدیم و آماده شدیم برای حرکت. به طرف خط حرکت کردیم که حدود ساعت7 در خط رسیده بودیم و مستقر شده بودیم از همان موقع که رسیدیم. آتش زیادی را شروع کرد و به طول انجامید که پاتک کرد. نزدیکی های ظهر بود و همین طور حدود بعد از ظهر هم پاتکی دیگر کرد و بچه ها هر دو را جواب دادند. قرار بود شب 22 بهمن عملیات کنیم. ساعت 9 که مسئولین صلاح ندیدند و حدود ساعت 8 بود که دوباره به قرارگاه فتح آمدیم. وقتی که خط بودیم هلی کوپتر ها به طرف{...}موشک پرتاب می کرد و برای سنگر اجتماعی ما دو سه موشک پرتاب که یکی از آنها از یک سری گونی پنج متری رد کرد در وسط سری گونی دومی منفجر شد که10سانتی متر که بیشتر می آمد و {...}سنگر ما منفجر می شد که موجب شهادت بچه ها و خراب شدن سنگر می شد. به وسیله موج{...} در راه برگشتن بود که تمامی رزمندگان به نشان پیروزی 22 بهمن تیرهای هوایی می زدند و بدین طریق شادی خود را ابراز می کردند.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.