مجتبي نظري عارف
نام پدر : حسين
دانشگاه : صنعتي شريف
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مكانيك
مكان تولد : تهران (تهران بزرگ)
تاريخ تولد : 1341
تاريخ شهادت : 1365/11/08
مكان شهادت : شلمچه
عمليات : كربلاي 5
مصاحبه با خواهر شهيد مجتبي نظري عارف
راوي : خواهر شهيد

1. مختصري راجع به خصوصيات شخصي ورفتاري دوران كودكي شهيد توضيح دهيد؟

خیلی شیطان بود و با هم دوست بودیم ولی با هم دعوا هم می کردیم.

2. آياشهيد ازشماكوچكتربوديابزرگتر؟چندسال؟

دو سال از شهید کوچکتر بودم.

3. بيشتربه مطالعه چه نوع كتابهايي علاقه داشت؟(مذهبي،علمي،هنري و....)

اهل مطالعه بود. و اوایل انقلاب افکار مارکسیستی زیاد بود. کتاب های چگوآرا را و شریعتی را می ‌خواند. و تا سن تکلیف که رسید به انجام واجبات شروع کرد.

4. ازچه چيزها وچه نوع افرادي بدش مي آمد وازآنها دوري ميگزيد؟چرا؟

از آدم های بذله گو و شوخ خوشش نمی آمد.

5. به چه چيزها وچه افرادي خيلي علاقه داشت؟چرا؟

اکثرا بچه های سپاه بود و بهروز اثباتی آن موقع بودند و از پس از بچه ها هم ‌عقیده خودش و بچه ای بود که روز به روز و هم دنیا را می خواست هم ‌آخرت. شیک بودن را دوست داشت ولی عقیده مذهبی خودش را هم داشت.

6. دربرابر مشكلات خودتان وديگران چه عكسل العملي ازخود نشان مي داد وچه مي كرد؟

یک سری از کارهایی که انجام می داد را ما متوجه نمی شدیم. ولی بچه ی دست به خیری بود. تا آنجایی که می تواند مشکل بقیه را بر طرف کند.

7. چه شد كه به فكررفتن به جبهه افتاد؟

می رفت و می آمد و دانشجو بود. و خیلی از دوستانش هم همان جا شهید شده و مخصوصا موقعی که پیام امام آمد لازم هست همه به جبهه بروند.

8. اطلاعات تكميلي درباره نحوه و محل شهادت شان :

محل شهادت : استان : خوزستان منطقه : شلمچه / کربلای 5 تاریخ شهادت: 9/11/65 مدت حضور در جبهه: از اوایل جنگ تا سال 65

تاریخ دفن: 14/11/65 محل تدفین: تهران

9. نام عملياتي كه شهيد در آن به شهادت رسيده است؟ نحوه شهادت ايشان؟ رمز عملياتي كه در آن شهيد شدند؟

کربلای ۵. یا فاطمه الزهرا، خوردن تیر به قلب.

10. جزو کدام دسته از شهدا بودند؟

شهید دفاع مقدس

11. سن شهيد در اولين اعزام به جبهه چقدر بوده است؟

19 سالگی

12. آيا جراحت قبل از شهادت داشتند؟ چند مرتبه ؟

بله. ترکش به دستان خورده بود.

13. مختصري راجع به فعاليت هاي شهيد درزمان قبل ازانقلاب وانقلاب توضيح دهيد؟چه خاطراتي دراين خصوص به يادداريد؟

اهل تظاهرات بودند و محصل بود و راهپیمایی شب های گیشا را هر شب با هم می رفتیم. ولی آن قسمت های دیگه شهر را هم می رفت.

14. روابط عاطفي ايشان با پدرومادرتان چگونه بود؟

خوب بود.

15. رابطه ايشان با شما چگونه بود؟

خیلی خوب بود. و ابراز علاقه می کرد.

16. كمي ازدوران كودكي كه باشهيد داشتيدبرايمان بنويسيد.آياباهم دعوايتان ميشد؟چرا؟اگرخاطره اي دراين مورد داريدبفرماييد؟

هفت سنگ، دوچرخه سواری. منزلمان در نیروهوایی بود و با هم بازی می کردیم.

17. روحيات شهيد چگونه بود؟

خیلی عجول بود و هر کاری را باید فوری و سریع انجام می داد. بچه کاملا شوخ و پر جنب و جوشی بود.

18. چه صحبت هاوتوصيه هايي به شما،خواهران وبرادران مي كرد؟

روی حجاب چادر تاکید داشت. و وقتی با مانتو و روسری می رفتیم بیرون می گفت برو چادر سرت بکن.

19. به طوركلي كداميك ازخصوصيات شخصي شهيدرابيش ازديگرخصوصياتش دوست داشتيد؟فقط يك خصوصيت ذكرشود.

تکیه گاه خوبی بود و با هم رفیق و دوست بودیم و خیلی هم صمیمی بودیم.

فوق ‌العاده مهربان بود. دخترم آن زمان ده ماهه بود و مجتبی علاقه زیادی به نفیسه دخترم داشت و هر روز که رد می شد هر روز به خونه ما سر می زد و بعد می رفت سر کار.

20. چه خاطرات ديگري ازشهيد به يادداريد؟

خانم اش باردار بود و به من گفته بود می خواهی بروی دکتر همراه زهره باش و زهره که رفت برای شنود قلب بچه می گفت پدرش نیست که بشنود.



* من و‌ مجتبی با هم کلاس زبان می رفتیم.

* در ۲۴ سالگی ( ۶۵ به شهادت رسید ) بود که آخرین بار برای خداحافظی را هیچ وقت یادم نمی رود.

* من مدرسه می رفتم و دخترم را بردن منزل مادرشوهرش. شوهرم آمد و گفت: مجتبی زخمی شده و سوار هواپیما کردن و هواپیما را زدند و دلم شور می زد و منقلب بودم و بعد من را بردند خونه مادرم‌. در حالی که دایی و بقیه خبر داشتند و مجید ما هم جبهه بود. و بعد دایی ام آمد و گفتم دایی مجتبی شهید شده و جوابش مثبت بود و من آن زمان بچه شیر می دادم ولی حالم ریخت به هم و دچار شک شدم.

* وقتی کم سن و سال بود به مادرم گفت من زن می خواهم و چند جا خواستگاری رفتیم نشد و بعد رفتیم برای زهره خواستگاری و قبول کرد و عقد و عروسی و ...

* آمد دنبال من و بچه گفت: می خواهم بروم جبهه و با این که هنگام امتحاناتش بود.

* وقتی جنازه اش را آوردند. تمیز بود و تیر به سمت قلبش خورده بود. و دوستش گفته بود که مجتبی حالت نیم خیز شده بود که تیر از بالا رفته و از کنارش در آمد.

* آقا مجتبی با همسرم هم بازی و هم محله ایی بود.

* من ۲۰ سالگی ازدواج کردم و آقا مجتبی آدم و پیشنهاد دوسش را به من داد که همان آقای احمدی همسرم بودن و مجید احمدی را معرفی کردند. و من اول قبول نکردم ولی بعد راضی ام کرد.

* مجتبی خیلی به من وابسته بود و بعد از این که مجتبی در ۶۴ ازدواج کرد و ما ۶۳ ازدواج کرده بودیم و باردار بودم ۶۴. و بعد از ازدواج مجتبی همسرم ماشین بهش داد برای ماه عسل و همه چهار نفری با هم رفتیم ماه عسل.

* مجله اصحاب آقا مجتبی مقاله می داد و چاپ می کردند.

* مجتبی زمانی که می رفت جبهه مدتی دیر آمد و وقتی آمد همه وجودش را شروع کردم به بوسیدن.

* یکی دو سال آخر رابطه صمیمی با همسرم داشتند.

* مجتبی زخمی شده بود دستش ترکش خورده بود. آورده بودند بیمارستان.

* عاشق موتور سواری بود و پدرم برایش خرید و رفته بود برای موتورسواری خودش را آش و لاش کرد در سن ۱۹ سالگی.

* روزهای اولی که شهید شدند من خیلی نا آرامی می کردم و خواب دیدم. آمد در اتاق و همیشه بوی عطر تیروز می داد و آمد در گوشم گفت: آدم که می خواهد شهید شوند فکر همه چیز را می کند.

* بوده که حضورش را کنار خودم حس می کردم و حتی بوی عطرش را گاهی حس می کردم.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.