مجتبي نظري عارف
نام پدر : حسين
دانشگاه : صنعتي شريف
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مكانيك
مكان تولد : تهران (تهران بزرگ)
تاريخ تولد : 1341
تاريخ شهادت : 1365/11/08
مكان شهادت : شلمچه
عمليات : كربلاي 5
مصاحبه با همرزم شهيد مجتبي نظري عارف(مجيد احمدي)
راوي : همرزم شهيد

1. در چه زماني با شهيد آشنا شديد؟

مسجدی بود به نام مهدی موعود تو جاده ساوه و محله ای به نام شاطره که تو اونجا کارهای فرهنگی انجام می دادیم. آن زمان ۱۹ ساله بودیم. قبل از انقلاب با هم رفتیم به جهاد سازندگی، 6 الی ۷ ماه و بعد از انقلاب 8-7 ماه در کمیته بودیم و سال ۶۰ وارد سپاه شدیم.

2. چه نوع شخصیت هایی برای او جذابیت بیشتری داشتند؟ می توانید نمونه هایی را مثال بزنید؟

بسیار رک بود در کارها و اگر کار به ایشان می دادند بسیار جدی بودند و به هیچ‌ عنوان دروغ نمی گفت و بسیار صادق بود. با تیمی که آقای نورایی و ... بودیم بسیار صادق بود در کارها و بسیار کوشا.

3. آیا روحیات خاصی داشت که توجه شما را جلب کند؟

رک گویی، به هیچ ‌عنوان دروغ نمی گفت. ما در کردستان با هم بودیم و کمین ها زیاد بود ولی حاضر نبود اصلا باج به کسی بده. روحیه جنگندگی و شجاعی داشت.

4. نوع ارتباط شما با هم چگونه بود؟

با من خیلی صمیمی بود. با سردار اثباتی، علی سلیمی، حسین‌صالحی، سعید تغار، منصور نورایی هم بسیار صمیمی بود.

5. چه فعالیت های مذهبی و عبادی داشت؟

در سال ۶۰ وارد سپاه شدیم و سه ماه دوره آموزشی داشتیم. بعد از دوره آموزشی وارد سپاه مجلس شدیم، بعد دادستانی و بعد قسمت تبلیغات سپاه فرودگاه و سال ۶۱-۶۲ تبلیغات جنگ بودیم سپاه منطقه ۱۰.

6. فعاليت ها و مواضع سياسي ايشان چگونه بود؟

ولایی محض بود. چه قبل از انقلاب و بعد از انقلاب. قبل از انقلاب پخش اعلامیه داشت. بعد از انقلاب منافقین زیاد بودند و به هیچ ‌عنوان حاضر نبود تحمل شان کند و هر کاری برای اجرای فرمان امام می کرد و کوتاهی نمی کرد.

7. اوقات فراغت و بیکاری خود را چگونه سپری می کرد؟

والیبال، استخر می رفتیم. زمان جنگ وقتی نبود و بیشتر مواقع، پایگاه جنگ و سرکشی می رفتیم. بعد از ازدواج با همدیگر رفتیم شمال، تنها مسافرتمان همین بود.

8. چه دلایلی برای رفتن به جبهه داشت؟

فقط به حکم این که امام فرمود و بعد از این که وارد دانشگاه شد، همه می گفتند: برو برای درس ولی اون می رفت برای عملیات. در ۲۵ دی ماه رساندمش راه آهن که ۹ بهمن شهید شد‌.

9. در مورد روحیات او در زمان حضور در جبهه (هنگام عملیات تا هنگام استراحت توضیح دهید؟

همیشه سعی می کرد به بچه ها کمک بکنه زمانی که مجروح بودند. دنبال بچه ها بود چه جانباز و چه‌ خانواده شهدا و دنبال کارهای آن ها و حل مسائل و مشکلاتشان بود. هر کسی که لازم می دید برای کمک، واقعا برای کمک به آن ها می دوید.

10. ایشان در کدام رده فعالیت می کرد؟ یگان خدمتی و مسئولیتی شهید در جبهه چه بود؟

سمت شهید در جبهه چه بود؟ لشکر ۱۰ سیدالشهدا، دانشجو و سپاهی.

11. ارگان اعزام کننده / یگان اعزامی ایشان چه بود؟ نام لشگر و گروهان و دسته؟

از دانشگاه اجازه گرفت از لشکر ۱۰ سیدالشهدا اعزام می شد. در آخرین عملیات که سال ۶۵ بود در کربلای ۵ به شهادت رسید.

12. شکل ارتباط ایشان با فرماندهان چگونه بود؟

صد درصد مطیع بود. هر حکمی که بود اجرا می کرد‌ ایشان در تهران مجله "اصحاب انقلاب" را انجام می داد. اگر مسئول به ایشان می گفت که از مجله بیرون بیا و الان باید رانندگی کنی، بی چون و چرا انجام می داد.

13. شکل ارتباط ایشان با همرزمانش چگونه بود؟

رابطه صمیمانه ای با همرزمان شان داشت و اگر کسی کاری داشت، سعی می کرد برایش به نحو احسن انجام دهد و کاری روی زمین نماند.

14. در موارد بحران و سختی چگونه عمل می کرد؟

فرقی نمی کرد چه گروهی باشند. خانواده هایی که بودند یک دست نبودند و سعی اش در اصلاح آن ها بود و اهل تخریب نبود و اگر برنمی گشتن و واقعا اصلاح را در آن خانواده نمی دید، کلا از آن خانواده فاصله می گرفت و می برید.

15. هنگام عصبانیت چه می کرد؟

عصبی می شد یا راه می رفت یا بد رانندگی می کرد. ایشان جزء موتورسوارای پیست گیشا بود و رانندگی اش خیلی خوب بود و اگر مسئله ای پیش می آمد که عصبانی شود رانندگی می کرد تا تخلیه شود.

16. همرزمانش چه نظری درباره او داشتند؟

اکثرا می گفتند که صادق و رک هستند. با کسی رودروایسی نداشت. ساده پوش بود، با این که وضع مالی خوبی داشت ولی ساده می گشت.

17. آیا از آرزوهایش با شما سخن می گفت؟

آرزویش واقعا شهادت بود.‌ 3 الی ۴ ماه قبل از شهادتش دوستش ساروان نژاد در آغوشش شهید شد و مجتبی را موج گرفت و از آن جا به بعد منتظر بود که کی به شهادت می رسد و فکری جزء آن نداشت.

18. در کارهای جمعی چگونه عمل می کرد؟

بسیار جدی بود. محال بود کاری را به ایشان بسپارند و از صفر تا صد آن کار را به درستی و جدیت انجام ندهد.

19. آیا در زمان شهادت کنار ایشان بودید؟ در مورد نحوه شهادت ایشان توضیح دهید؟

به اولین نفری که خبر شهادت را دادن من بودم. از سپاه خبر دادن و من معراج شهدا رفتم برای تحویل مجتبی.

20. شهادت ایشان چه اثری بر شما گذاشت؟

من سپاه بودم و بعد از شنیدن خبر شهادتش به خانواده خبر دادم و به پدر و مادرشان اطلاع دادم و بعد مراسم را برای ایشان برگزار کردیم.

21. کدامیک از خصوصیات شهید برای شما جذابیت بیشتری داشت؟

رک گویی و صادق بودن ایشان و جدی بودن ایشان و در مورد دروغ و غیبت که برخورد جدی داشت.

22. چه خاطره برجسته ای از ایشان به خاطر دارید؟

کردستان زیاد می رفتیم. سقز و بوکان زیر مجموعه سپاه بود. به کمین در برف ها خوردیم و یک بار نشد گله بکند و حتی اعتراض کند. با این که کمبود زیاد بود ولی تحمل می کرد. از محالات بود که آخرین نفر نباشد برای غذا خوردن. بیشتر از همه کارها را انجام می داد و آخرین نفر سر سفره برای غذا می نشست.

23. هر صحبت دیگری دارید، بفرمائید؟

با وجود جدی بودن دوستانش را از ته دل واقعا دوست داشت و با مهربانی با آن ها رفتار می کرد.

24. چه خاطرات دیگری از ايشان به خاطر داريد؟

وزارت صنایع زیر نظر ما بود برای خودروها و ایشان دوست داشتن زود ازدواج کند ولی مادرش زیاد راضی نبود. با این وجود نقشه ای ریخت و گفتند که دختری را سراغ دارند که مادر برود برای خواستگاری اگر خود مادر کسی را سراغ ندارد! و این طور شد که مادرشان را راضی کردند و مجبور شد خودش همسری را برای مجتبی انتخاب کردند.


* لشکر ۲۶، لشکر ۱۰ و خاتم در اختیار تبلیغات منطقه ۱۰ سپاه بود، با بچه های لشکر ۱۰ با نصرالله سعیدی بسیار صمیمی بود.

* احمد ساروان نژاد قبل ایشان شهید شد و قبل عملیات خبر می داد به ایشان که عملیات چه زمانی است و مجتبی می رفت.

* پیشنهاد خواهرشان را ایشان به من دادند. به من گفت: مجید چرا ازدواج نمی کنی؟ من کسی را می شناسم که می توانم پیشنهاد بدهم و ایشان پروین خواهرش را برای ما پیشنهاد داد! بعد از این که پیشنهاد داد وقتی صورتش را نگاه کردم خیس عرق شده بود. من اول ازدواج کردم و بعد ایشان.

* بزرگترین خصلت ایشان نماز سر وقت بود. آن زمان پدرشان نماز نمی خواند ولی وادار کرد پدرش را که نمازخوان بشود. در بحث خمس خیلی رعایت می کرد. اهل غیبت به هیچ وجه نبود حتی به شوخی و مسخره کردن به شدت برخورد می کرد و با جدیت برخورد داشت نه با نرمی.

* همیشه این طور هست که در امور کارهایم گره گشا بودند و همین الان هم همین طور هست.

* بیشتر توسلشان به حضرت زهرا سلام الله داشت. نسبت به سایر ائمه بیشتر به ایشان متوسل می شدند.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.