محمد نظري پور
نام پدر : علي اكبر
دانشگاه : دانشكده هنرهاي زيباي تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : معماري و شهرسازي
مكان تولد : مشهد (خراسان رضوي)
تاريخ تولد : 1341
تاريخ شهادت : 1365/10/19
مكان شهادت : شلمچه
عمليات : كربلاي 5
مصاحبه با برادر شهيد محمد نظري پور
راوي : برادر شهيد

* لطفا خودتان را معرفی کنید؟

- بسم الله الرحمن الرحیم. بنده محمدجواد نظری پور برادر شهید محمد نظری پور هستم

* برادر بزرگتر شهید هستید؟ از خاطرات دوران کودکی (دوران قبل از دبستان) شهید بگویید؟

- بله. ما در آن دوران در منزلی بودیم که در چهارراه شهدا بود. ایشان در آن دوران با پسرعمه ام که با هم در یک خانه زندگی می کردیم هم بازی بود و دوچرخه ی داشتند که با آن مشغول بودند و بازی می کردند.

* مستأجر بودید یا منزل شخصی داشتید؟

- مستأجر بودیم.

* در مورد نحوه تربیتشان قبل از دبستان چه آموزش هایی می دیدند؟

- با توجه به این که مرحوم ابوی از اصحاب مرحوم حاج آقای عابدزاده بودند که ایشان بنیانگذار برنامه خیریه آموزشی در مشهد بود و حق حیات به گردن همه مشهدی ها بلکه ایرانی ها داره به خانواده ما که خانواده مذهبی بود و ایشان هم در این خانواده پرورش یافته بود و با توجه به نزدیکی منزل ما در چهارراه شهدا به مهدیه که مرکز انجمن بود و جلساتی مرتب از آن جا برگزار می شد و ایشان هم شرکت می کرد در یک جو مذهبی پرورش یافته بود حتی دوران تحصیلش هم در چنین مدارسی گذراندند.

* در این دوران دوستان و هم بازی های ایشان چه کسانی هستند؟ الان چه کار می کنند؟

- آقای مهندس عبدی پور که الان مهندس سازمان آبه. آقای حریری که ایشان هم چند ماه قبل یا بعد از محمد شهید شدند و آقای دهندیها بودند که ایشان هم شهید شدند و یکی دیگر از دوستانشان که پزشک شدند و فامیلی شان آقای واحدی جو می باشد.

* در مورد دوران نوجوانی ایشان رابطه اش با معلم هایش چه طور بود؟

- خوب بود و همه معلم ها از ایشان راضی بودند و کارنامه هایش معمولا درخشان بود و حتی فکر کنم کلاس سوم و چهارم را در یک سال خواند و چون مدارس ما مدارس غیر رسمی بود و در پایان دوره به طور داوطلبانه می رفتیم امتحان می دادیم و مدرک می گرفتیم ایشان وقتی میخواست در پایان دوره ابتدایی مدرک بگیرد چو سنش کم تر بود برای گرفتن مدرک تحصیلی با مشکل مواجه شد و خلاصه یکی دو ماه در کلاس ها شرکت کرد و بعد متفرقه امتحان داد تا گواهینامه پایان دوره ابتدایی را به ایشان دادند.

* اوقات فراغتش را چه طور می گذراند؟

- خواندن کتاب و تماشای تلویزیون و ...

* رفتارشان با رفتار دیگر خواهر یا برادری تان فرق هم داشت؟

با همه به یک صورت خودجوشی برخورد می کرد و سر به سر بچه ها می گذاشت و با آن ها شوخی می کرد و در جایی که بود نمی گذاشت کسی حالت عبوس داشته باشد.

* در دوران جوانی به غیر از تحصیل به کار دیگری هم مشغول بودند یا نه؟

- مدتی ایشان مغازه ی تعمیرات لوازم خانگی باز کرد که مدت کوتاهی بود که پس از این که دانشگاه پذیرفته شد مغازه را جمع کرد و رفت دانشگاه. کار دیگری نه اما خب گاهی مثلا اوقات فراغتش را می آمد در مغازه پیش خودم که مثلا گاهی جنسی می فروخت و می خرید و مثلا در تهران که دانشگاه می رفت اگر من کاری داشتم انجام می داد.

* از لحاظ خصوصیات اخلاقی چه طور بود؟

- از اون لحاظ که ممتاز بود و در خانواده از همه بهتر بود.

* عکس العمل شهید در مورد رفتار غیراخلاقی چه طور بود؟

- سخت جلویش می ایستاد حتی در مسئله نهی از منکر هم ایشان سخت پابند بود. زمانی که هنوز دانشگاه نرفته بود یک دفعه یادم است که در خیابان شهید اندرزگو یک فروشگاه بود که ما می خواستیم چیزی بگیریم در صف ایستاده بودیم که یک دفعه دیدم ایشان از صف بیرون آمد و یقه یک جوان را گرفت و چند تا پذیرایی کرد از او و بعد که از ایشان ماجرا را پرسیدم گفت: فلان دختر کسی را نداشته و او متلکی به آن گفته! خیلی مواظب بود و خیلی هم حساس بود.

* به چه مواردی حساس بودند یا عصبانی می شدند؟

- در موارد دینی خیلی حساس بود و خلاف را نمی پذیرفت.

* معمولا عصبانیتش را چه طوری نشان می دادند؟

- گاهی اگر خیلی حاد بود برخورد فیزیکی بود وگرنه با یک حالت اخم و تَخم و این ها بود.

* از دوستان دوران نوجوانی و جوانی ایشان کسی را می شناسید؟ هنوز هم رابطه دارند با خانواده شما؟

- یکی از دوستانش که عرض کردم خدمتتون که آقای دکتر واحدی جو هستند که از پزشکان متعهد می باشد که هرازگاهی ما با ایشان تماس داریم و در مناسبت های مختلف احوال هم را می پرسیم اما نه به اون صورت که رفت و آمد مستمر داشده باشیم ولی خب بی خبر هم نیستیم از ایشان.

* عکس العمل ایشان در برابر مسائل و مشکلات چه جوری بود؟

- معمولا با مشورت با تعقل و با هم فکری دیگران سعی می کرد که حلش کند.

* چه آرزوها و خواسته هایی داشتند؟ بزرگترین آرزوی شان چه بود؟

- ایشان در این مورد که چیزی نگفته بود به ما ولی خب معلومه کسانی که در ماورای دنیا پرواز می کنند آرزوهای شان هم در ماورای دنیا است.

* رشته تحصیلی ایشان چه بود؟ آیا این رشته را دوست داشتند؟

- معماری - این رشته را دوست داشت و حتی در هنرستان هم در همین رشته تحصیل کرد.

* ازدواج که نکرده بودند؟

- خیر ولی در شرف ازدواج بودند و حتی یکی دو تا آدرس هم ما هماهنگ کرده بودیم که برویم که دیگر ایشان شهید شدند و به ازدواج کشیده نشد.

* خودشان مطرح نکرده بودند که پیشقدم بشوند یا کسی را معرفی کنند؟

- نه ایشان به واسطه حجب و حیایی که داشت خودش کسی را معرفی نکرد.

* در خصوص معرفت شهید و اظهار ارادت نسبت به ائمه ایشان چه طور بودند؟ بیشتر به کدام ائمه متوسل می شدند؟

- ایشان نسبت به همه ائمه ارادت خاصی داشتند حتی گاهی که ما در یک مشکلاتی گیر می کردیم بنا بر عقایدی که داشت عدد ۱۴ را در نظر می گرفت و می گفت مثلا شما این نذر را به ۱۴ بگذارید مثلا اگر قرار بود که نذری در راه خاصی بگذاریم می گفت که ۱۴۰۰۰ تومان نذر بگذارید روی حساب ۱۴ معصوم.

* توجه و دقت ایشان نسبت به انجام فرایض دینی چه طور بود؟

- خیلی معتقد بود.

* نماز شب هم می خواندند؟

- کسایی که نماز شب می خوانند جوری می خوانند که دیگران نفهمند. ایشان وقتی به مرخصی می آمدند یک اتاقی داشتند که معمولا آن جا می رفتند و تقریبا حالا نه که ممنوع باشد ما سر به سرش نمی گذاشتیم و کاری به کارش نداشتیم و فکر می کردیم که ایشان آن جا درس های دانشگاهش را می خواند که بعد فهمیدیم ایشان در اطلاعات عملیات بوده و نقشه های هوایی را می آورده این جا پیاده می کرده و بعد از شهادتش متوجه شدیم و حالا اگر آن جا نماز شبی بوده و مناجات که یقینا داشته است.

* در مورد صفات و ویژگی های اخلاقی ایشان بفرمایید؟ اهل تواضع و فروتنی بودند؟

- خیلی. ایشان شوخی هایی که می کرد یک جوری بود که به جایی برنخورد مثلا یه سری با پسردایی ام از تهران به مشهد که می آمدند هواپیما تأخیر داشته و وقتی می رسند به مشهد پسردایی ام به ایشان می گوید که تو نمی خواهی پیاده بشی؟ ایشان می گویند: نه چون هواپیما تأخیر داشته من پیاده نمی شوم و باید خلبان ما رو یه دور دیگه بزنه و بذاره که من یکم بوق بزنم! شوخی هایش این جوری بود.

* ولایت پذیری شان از امام چه طوری بود؟

- ولایت پذیریی اش ۱۰۰٪ بود بدون هیچ گونه خدشه ای. حتی در وصیت نامه اش هم آمده و روی این مسئله تآکید خاصی داشت.

* در خصوص فعالیت های فرهنگی و هنری شهید بفرمایید؟

- در قبل از دوران دبیرستان همون دوران راهنمایی و این ها جلساتی که ما با هم می رفتیم جلسات مداحی بود خب تا اندازه ای به عنوان یک مبتدی در آن زمان کار کرد. دیگر بعد هم که ایشان بزرگتر شد دوران دبیرستان شد و خورد به مسئله جنگ و دفاع مقدس و این ها اگر در بسیج فعالیت های عقیدتی و سیاسی داشتند که ما اطلاعی نداریم. معرق کاری می کرد و ذوق خاصی داشت در این مسئله. مثلا در آن دوران یک نقاشی خاصی می کردند با خمیر روی شیشه که بعد هم رنگ می کردند آن را که همان ویترای بود که چیز جالبی بود.

* نظر شهید در مورد جنگ چه بود؟ چه شد که به جبهه رفتند؟

- وظیفه می دانست که به جبهه رفت و در وصیت نامه اش هم آمده این مطلب.

* اولین بار در چه سنی به جبهه رفتند؟

- حدود ۲۰ سالگی بود اگر اشتباه نکنم. ایشان از نظر پزشکی از سربازی معاف بود ولی وقتی مسئله جنگ و جبهه شد ایشان به جبهه رفتند.

* حضورشان در جبهه و در عملیات در نحوه ی رفتار و خصوصیت شان تغییری هم ایجاد کرد؟

- بله خواه ناخواه تأثیر می گذارد جو آن جا.

* چه صحبت ها و توصیه هایی به شما و والدین و خواهر و برادرهای دیگرتان داشتند؟

- ایشان با توجه به تواضع خاصی که داشتند سفارشی این جوری نمی کرد اما خب همیشه سفارش هایش عملی بود و سفارش قولی اگر نداشت سفارش عملی اش این بود که جبهه نباید خالی بماند و پشت جبهه و امثال این ها کاملا باید سنگرها حفظ شود.

* دفعه چندم بود که رفتن جبهه که شهید شدند؟

- ایشان تقریبا از همان اوایل جنگ جبهه بودند تا زمانی که شهید شدند.

* نحوه شهادتش چه طوری بود؟

- ترکش خورده بود به سینه اش و پایش هم قطع شده بود.

* آن زمان پدر و مادرتان در قید حیات بودند؟ چه طوری خبر شهادتش را به شما رساندند؟

- آمدند جلو در منزل و سراغ حاج آقا را گرفتن که چون منزل نبود آدرس محل کارشان را گرفتند و بعد رفتن آن جا و خبر شهادت را دادند و بعد هم والده فهمیده بود و بعد به معراج رفتیم و البته قبلش تقریبا الهام شده بود.

* نحوه برخورد پدر و مادرتان با این خبر؟ از قبل آماده بودند؟

- با توجه به این که ایشان مرتب در جبهه بود یک درصدی آمادگی داشتند. والده پس از شنیدن خبر شهادت ایشان چون محمد فرزند ممتاز خانواده بود خیلی ناراحتی می کرد اما مرحوم حاج آقا صبورتر و متین تر بود و زمانی که ما رفتیم معراج و سر تابوت رو باز کردند مادرم خیلی ناراحتی می کرد و حتی همان روزها مرتب کارشان به بیمارستان و دکتر و این جور جاها کشیده می شد.

* نحوه برخورد خودتان چه طور بود؟ آن موقع چند سال تان بود؟

- ۳۳ سال داشتم. همان ساعت شهادتش انگار به من الهام شده بود. روز جمعه بود و از نماز جماعت آمده بودم و داشتم با خانم ناهار می خوردیم که بین غذا خوردن یهو گلوم گرفت و تمام غم عالم تو دلم آمد که خانم گفتن: چرا غذا نمی خوری؟ گفتم: من مطمئنم محمد یه طوریش شده و من نمی تونم الان چیزی بخورم. دو سه روز بعد هم خبرش را آوردند که شهید شده است.

* قبل از شهادتش خوابی دیده بودید خودتان یا پدر و مادرتان؟

- نه به اون صورت.

* بعد از شهادتش خوابی دیده بودید که خواسته باشند کمک تان کنند؟

- من سعادت آن را نداشتم که از ایشان کمک بخواهم ولی خواب دو سه باری از ایشان دیدم. روزی که معراج رفتیم و من صورتش و بعد پایش را بوسیدم یکی دو شب بعد خوابش را دیدم و در خواب احوالش را پرسیدم و به ایشان گفتم که دیدی پاهایت را بوسیدم؟ ایشان با حالت خیلی حجب و حیای خاصی سرش را انداخت پایین. یه شب دیگر خوابش را دیدم که بعد خداوند تبارک و تعالی این دختر اول مان را به ما دادند و دفعه بعد در خواب من از ایشان سوالاتی پرسیدم و ایشان به من جواب دادند.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.