محمد نظري پور
نام پدر : علي اكبر
دانشگاه : دانشكده هنرهاي زيباي تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : معماري و شهرسازي
مكان تولد : مشهد (خراسان رضوي)
تاريخ تولد : 1341
تاريخ شهادت : 1365/10/19
مكان شهادت : شلمچه
عمليات : كربلاي 5
مصاحبه با دوست و همرزم شهيد محمد نظري پور
راوي : همرزم شهيد

* لطفا خودتان را معرفی کنید و شغل تان را بفرمایید و این که چه مدت با شهید بودید؟

- بسم الله الرحمن الرحیم. من محمدرضا واحدی جو هستم که الان پزشک عمومی می باشم و در همین مشهد مشغول به کار هستم. حدود ۴۲ سال سن دارم و تقریبا از ۲۰ الی ۲۱ سال قبل که سال های اوایل انقلاب قبل از جنگ بود با شهید نظری پور آشنا بودم.

* در این مدتی که با ایشان بودید شهید را چه طور دیدید؟

- شهید نظری پور مثل تمام شهدای دیگر یه ویژگی های خاصی داشت که خب البته این افراد در واقع در دوران غربالی که خداوند کرده بود انتخاب شده بودند. یکی از ویژگی های ایشان این بود که واقعا انسان فوق العاده مودب و باتقوا و متدین بودند و در آن زمان بین جمع ما دوستان اهل مطالعه و اهل این که در هر حال روش های التقاطی و الحادی رو بشناساند و مبارزه فرهنگی بکند جزء ویژگی های ایشان بود.

* در زمینه های مسائل سیاسی مواردی که پیش می آمد چه طوری برخورد می کردند با افراد؟ ضد انقلاب؟

- اوایل انقلاب یک گروهی بودن به نام گروه مجاهدین که بعدها به نام منافقین معروف شدند و این ها از همان بسیجی نماهای آن زمان بودند که تحت تأثیر تفکرات التقاطی سازمان مجاهدین قرار گرفته بودند و خب مرتبا فعالیت های فرهنگی داشتند و از این طرف هم یک گروه هایی بودن مثل شهید نظری پور و دوستان دیگر.

به هر حال در آن زمان مطالعات علمی و فرهنگی شان زیاد بود و مرتبا در مجامع مختلف شرکت می کردند مثلا یک زمانی بود که یادمه سر این چهارراه دکتری محل به قول معروف گروه های بحث سیاسی بود تو جاهای مختلف تو مساجد حتی دو دستگی شده بود در سر محلات فلان و این ها، آن ها برای گمراه کردن جوان ها فعالیت می کردند و یه عده ای مثل شهید نظری پور مرتبا در ارتباط با این بودن که روش های درست و راه درست رو به بچه ها نشان بدهند.

ایشان انسان فوق العاده ای بود و متین و آرام و عالمانه با این مسائل برخورد می کرد و تعصبی برخورد نمی کرد. تمام کسانی که ایشان را می شناختند واقعا تحت تأثیر این روش درست برخوردش قرار گرفته بودند.

* بین افرادی که اطراف ایشان بودند زیاد بودن افرادی که به واسطه محبت ایشان جذب شده بودند؟

- بله دوستان زیادی بودند. حالا ما هم در آن زمان در هر حال در ته لیست رفاقتی با ایشان خدا توفیق داده بود داشتیم. توی جمع دوستان که مرکز ما یکی از مساجد مشهد بود ایشان جزء شهدای فرهنگی ما بودند. یک بار یادم است زمانی که جنگ حالت فرسایشی پیدا کرده بود و نشسته بودیم و کاری نداشتیم ایشان مباحث مختلف رو هم از نظر فقهی و هم از نظر سیاسی که خیلی خوب مسلط بود برای بچه ها باز می کرد و صحبت می کرد.

* در مورد مباحثی که صحبت می کردند کتاب هم مطالعه می کردند یا نه؟ چه کتاب هایی؟

- بله مطالعات تاریخی و دینی اش خیلی بالا بود و کتاب های شهید مطهری رو خیلی خوب و چندین بار خونده بود و کتاب های سبک کتاب های شهید مطهری را زیاد می خواندند. کتاب های حوزه را هم حتی یادم است که خیلی خوب خوانده بود و کتاب هایی مثل الحیاه و امثالهم رو مطالعه می کرد.

* در رابطه با عهدی که بین ۵ تا از دوستان با هم بسته بودید توضیح بدهید؟

- ایشان همیشه محور گروه بودند و گروه را دور خودشان جمع می کردند. یکی از سال ها که فکر می کنم سال ۶۳ بود ایشان بانی یک سفر نیمه تفریحی شدند و ما اول به نمایشگاه بین المللی رفتیم و بعد به قم رفتیم و در کنار حرم حضرت معصومه (س) پیمان اخوت بین جمعی از دوستان که آقای غلامپور و هاشم جاوید و رضایی و محب الطاهر و خود شهید و بنده بودیم بستیم که از آن جمع آقایان رضایی و نظری پور شهید شدند.

* انگیزه و هدف شان از رفتن به جبهه چه بود؟

- بعضی چیزها واقعا گفتنی نیست ولی خب شهدا نشان دادند در عمل که برای چی می روند جبهه و آرمان و تفکرشان چیست. ایشان بالاترین تفکرش دفاع از حق و حقیقت و اسلام و پیروی از راه امام و این ها بود و خب بارها بود که ایشون بیان می کردند که ما وظیفمون شرکت در جبهه و جنگ است. ایشان در وصیت نامه شان هم هدف از شرکت در جبهه را بیان کردند و این که برای چه دارند می روند و باید چه کار بکنند و ...

* اتفاق افتاده بود که کسی را تا به جبهه برود همراهی کند ؟

- بله. ایشان در دانشگاه چون دارای روحیه خاص و جذابی بود با هر کسی که برخورد می کرد شیفته اخلاقش می شدند و در جمع دوستان همه دوستش داشتند و مورد علاقه همه بود و هر کسی که با ایشان تماس داشت به راه ایشان و تفکرش احترام می گذاشت.

یکی از خصلت های ایشان این بود که مصداق این حدیث پیامبر یا حدیثی که از معصومین است بودند که می فرماید: کونوا دعاه الناس بغیر ... مردم را ارشاد کنید به غیر از زبان تان. ایشان همواره با آن عمل درس و صحیحش و تقوای بالایش همه را ارشاد می کرد.

* پنج دوستی که بودید همه در یک عملیات بودید یا نه؟

- خدمت تان عرض کنم که دوستی و رفاقت ما توی مسجد بود که با هم بودیم ولی در آن عملیات نه ما با هم نبودیم. در سال ۶۱ با هم بودیم اگر درست یادم باشد.

* کدام عملیات با هم بودید؟

- فکر می کنم که عملیات رمضان را با هم بودیم و یک عملیات قبلش بود که آن جا هم با هم بودیم.

* از خاطرات که در جبهه داشتید بفرمایید؟

- ایشان علاوه بر این که از نیروهای تأثیرگزار جنگ بود همیشه جزء پیش قراولان بود و جزء نیروهای اطلاعات عملیات بود و تأثیرگزار بود در تمام مراحل جنگ. یکی از صفات برجسته ایشان این بود که همیشه یک تبسمی بر لب داشتند.

یک ویژگی مهمش مخصوصا زمانی که بچه ها بیکار بودن این بود که نمی گذاشت وقت به بطالت بگذره و برایشان مباحث مختلف عقیدتی بیان می کرد. خیلی از ادعیه ای که ایشان برای ما در جبهه می خواند ما تا آن تاریخ بلد نبودیم. ایشان بچه ها را در هر حال با معارف دین آشنا می کرد.

* چه طور با ایشان آشنا شدید؟

- آن زمان یک ویژگی مشترک که بین همه دوستان بود خود این بسیج بود و هدف مشترکی که ما در بسیچ داشتیم. ما دنبال یک چیز بودیم و آن یک چیز بود که همان اطاعت از امام و دفاع از کشور و اسلام بود و ما در همان بسیج و جبهه و جنگ با هم رفیق شدیم.

ما در سال ۶۱ با هم آشنا شدیم در یکی از عملیات های آن زمان که رمضان بود و بعد از آن سابقه رفاقت شد پشت جبهه چون محل سکونت مان نزدیک هم بود و در یک مسجد با هم فعالیت می کردیم و بخش عمده ای از وقت ما تا شهادت ایشان به اصطلاح با هم گذشت.

* یعنی با این که در یک محل بودید نمی شناختید ایشان را؟

- بله ما در جنگ با هم آشنا شدیم.

* در زمینه روحیه ایشان در مورد مسائل مذهبی ایشان چه طور بودند؟

- ایشان واجبات و فرائض دینی را به جد انجام می داد و نیز اهتمام داشتن به مستحبات و یکی از خصلت های برجسته ای که داشتن این بود که هیچ وقت بدون وضو نبود و همیشه وضو داشتن و دائم الوضو بودند.

* از خصوصیات اخلاقی ایشان بگویید؟

- ایشان همیشه سعی می کردند که حرف لغو و اضافه نزنند و غیبت کسی را نکنند. در یک جمعی که می نشست اگر کسی می خواست غیبت بکند با لحن خیلی آرام و متین و مودبی با یک شوخی کوچکی سر حرف را عوض می کرد و نمی گذاشت کسی غیبت کند و نمی گذاشت کسی گناه کنه.

* معمولا دغدغه های فکری ایشان چه بود؟

- دغدغه ی همه ی بچه هایی که رفتند جبهه و شهید شدند در این مسیر همگی دفاع از اسلام و دفاع از انقلاب و پیروی از امام بود. ایشان یک آدمی بودند که واقعا بدون هیچ چشم داشتی هدفش کار کردن برای انقلاب و کشور بود و دغدغه شان دفاع از کشور و اسلام بود.

* اگر مشکلی برای ایشان پیش می آمد چه عکس العملی نشان می دادند؟

- متوسل به ائمه می شدند. ایشان چون خانه شان نزدیک میدان بیت المقدس بود و نزدیک حرم و بعد اون روحیات خاصی که از ایشان و خانواده اش سراغ داشتم جدیت خاصی به حرم امام رضا (ع) و زیارت امین الله و مسائل این شکلی داشتن و همیشه توسل به ائمه داشتن.

* در رابطه با آرزوهایش شده بود که با شما صحبت کنند؟

- نه صحبتی در این مورد نکردند.

* خوابشان را بعد از شهادت ایشان دیدید؟

- شهید نظری پور تو بیداری با منه و نیازی نیست تو خوابم بیاد. ما توی تمام زندگی با ایشان هستیم و ایشان همیشه توی تمام رفتارها و حرکات و سکنات شان روزی نیست که یادمان نباشه باهاش نباشیم این قدر در زندگی و شخصیت فکری ما تأثیر داشته که دیگه خیلی خواب لازم نیست وقتی من لحظه به لحظه به یادش هستم. اگر حرم می روم غیرممکن است که یک امین الله نخوانم و حتما هم به فکر و یاد ایشان هستم. در وصیت نامه اش تأکید کرده بود که وقتی حرم می روید امین الله بخوانید و من همیشه در حرم یادشون می افتم.

* وقتی ایشان شهید شدند شما آن جا بودید؟

- نه من نبودم. تو اون عملیات که ایشان شهید شدند من نبودم متأسفانه.

* دفعه آخر که با هم ملاقات داشتید هیچ عکس العملی نداشتن که مثلا این دفعه می روند و شهید می شوند؟

- ما هر دو در تهران درس می خواندیم ولی دانشکده هامون با هم فرق داشت. اتاق ایشان در دانشگاه یک مرکزی بود که تمام دوستان از مشهد هر کسی می آمد در اتاق ایشان جمع می شدیم که دفعه آخر که داشتن می رفتند جبهه من به شوخی به ایشان گفتم که محمد این دفعه برنمی گردی و شهید میشی و بچه ها هم شوخی می کردند و می گفتند که بوی شهادت میدی و این حرف ها. ایشون گفت: اذیت نکنید و شوخی نکنید! گفتم: نه جدا دیگه رنگ و روی شهید پیدا کردی و دیگه برنمی گردی.

یک رسمی بود آن زمان بین دوستان که هر کسی جبهه می رفت به او می گفتند که یک نوشته ای به ما بده که شفاعت کنی ما را. من به ایشان گفتم که ایشان گفت: اذیت نکنید! من گفتم: امکان نداره! یه یادگاری به من بده. ایشان یک قرآن داشت که خیلی دوستش داشت و همیشه مأنوس بود با اون. گفت: این قرآنم مال تو. گفتم: نه باید یک دست خطی هم برایم بنویسی و آن را امضاء کنی. برداشت برای من نوشت:

به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند / نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند

این رو نوشت و داد به ما. خلاصه ما این برگه را در قرآن گذاشتیم و الان هم آن را دارم و همیشه با من است و حتی مکه هم قرآن را می برم. خلاصه یکی از دوستان بعد از دیدن این صحنه گفتند: محمد راست می گوید تو می روی و برنمی گردی پس یه چیز هم برای من بنویس. یک کاغذ هم برداشت برای او و در آن نوشت:

تا شهد یاران خدا خون رنگ است / با دشمن حق شیوه مردان جنگ است

بر رهروان خط خونین حسین (ع) / جان دادن در میان بستر ننگ است

خلاصه ایشان رفتن و دیگه برنگشتند.

* وقتی خبر شهادت ایشان را شنیدید چه عکس العملی نشان دادید؟

- خیلی متأثر شدم. ایشان واقعا علاوه بر این که دوست ما بودند مربی و برادر بزرگ ما هم بودند. در تمام مسائل و از نظر فکری فوق العاده پسر برجسته ای بود. در تمام مسائل رشد و تکامل ما از نظر شخصیت فکری و مذهبی، ایشان دست داشت حتی در تعیین رشته دانشگاه بنده ایشان خیلی نقش داشتند و راهنمایی کردند.

ما آن زمان هنوز دانشگاه نرفته بودیم و نمی دانستیم دانشگاه چیه و مثل الان دانشگاه رفتن عمومیت نداشت و ایشان به واسطه این که خودشان دانشجو بودند و با تمام مسائل آشنا بود ما را راهنمایی کرد که چطور درس بخوانیم و چه کار کنیم. خود ایشان هم زمان هم جبهه می رفتند و هم پشت جبهه درس می خواندند.

* در رابطه با اطاعت از مافوقش چقدر مقید بود؟

- خیلی مقید بودند. خب انسان هایی که طبعا نظم و انضباط کارهای شان درست است در مورد کارهایی که لازمش نظم است مثل اطاعت از مافوق هم خوب و مقید هستند.

* حالت معنوی خاصی از ایشان دیده بودید؟

- ایشان همیشه حالت معنوی داشتن و من هر وقت می خواهم ایشان را یاد کنم به عنوان شهیدی که لحظه لحظه ی عمرش را خداوند ترسیم کرده بود می بینم. ایشان فوق العاده با اخلاق و متدین و مودب بود و غیبت کسی را نمی کرد و به کسی توهین نمی کرد و این ها همه اوج کمالات یک فرد بود.

* به کدامیک از ائمه بیشتر ارادت داشتند؟

- کلهم نور الواحد. شما اگر هر کدام را نگاه کنید در زمانی وظیفه ای داشتند مثلا در یک زمان باید حسینی خونش ریخته می شد و زمانی باید حسنی صلح می کرد و در زمانی باید موسی بن جعفری زندان را درک می کرد و در زمانی باید امام رضایی ولی عهدی را قبول می کرد. هر کدام این ها همه یک انسان هستند در ۱۴ کالبد و یک روح و یک ایده و یک عقیده و هیچ تفکیکی بین این ها وجود نداره.

* از فعالیت هایی که در خوابگاه داشتن بفرمایید؟

- اتاق ایشان همواره محور فعالیت های خوابگاه بود. همیشه از مشهد ۴ یا ۵ نفر اونجا مهمان بودند و رفت و آمد داشتن در مسیر رفتن به جبهه و برگشتن از آن جا و به اصطلاح مرکز فعالیت های دانشجویی و جنگی آن جا بود.

* به نظر شما بارزترین اخلاق ایشان چه بود؟

- بارزترین اخلاق ایشان ترجیح دیگران بر خودش و منافع خودش بود و همواره خودش را کمترین چیز می دید و تواضع و ادب و فروتنی ایشان زبانزد بود.

* اتفاق افتاده است که برای تان مشکلی پیش بیاید و به ایشان متوسل بشوید؟

- بله. البته ما چون در جوار امام معصوم زندگی می کنیم ایشان هم حتی همین الان به امام رضا نیاز دارد و من ایشان را دوست و راهنما می دانم و بیشتر از این نمی دانم.

* برای این که اتصال برقرار بشود؟

- بله خب انسان باید سعی کند که واسطه ها را کم کند تا برسد به آن اصلیه. خداوند متعال برای همه افراد مسیری را محقق کرده که باز است و نیازی به این که بخواهد انسان با تکلف و لحن های پیچیده حرف بزند نیست و خدا را می توان با زبان عامیانه و حتی از راه دل صدا زند و با او صحبت کرد. از جبهه که برمی گشت تغییری در روحیات ایشان می دیدید؟ عرض کنم به حضورتون که ایشان مثل کسی که قرار ملاقات با یک فردی که خیلی دوستش داره و هر چه زمان می گذرد به آن قرار ملاقات نزدیک تر می شود و به آن مسیر نزدیک تر می شد، هر دفعه بشاش تر و شاداب تر می شد و روحیه اش از قبل بهتر می شد.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.