عباس نصرآبادي
نام پدر : قاسم
دانشگاه : مركز تربيت معلم شهيد خورشيدي مشهد
مقطع تحصيلي : كارداني
رشته تحصيلي : آموزش ابتدايي
مكان تولد : سبزوار - روستاي نصرآباد (خراسان رضوي)
تاريخ تولد : 1344
تاريخ شهادت : 1365/12/05
مكان شهادت : جزيره مجنون
خاطرات برادر شهيد عباس نصر آبادي
راوي : برادر شهيد

* اینجانب محمداسماعیل نصرآبادی برادر شهید عباس نصرآبادی هستم. ما ۵ برادر بودیم و شهید آخرین فرزند بود و بنده پانزده سال از شهید بزرگترم. شهید خیلی سختی کشید و از بدو تولد زیاد مریض شد و آن موقع امکانات کم بود و تا ۱۰ تا ۱۵ روز از بدو تولد زیاد مریض شد و پدر و مادرم زیاد او را دکتر می بردند. ما در روستا مرسوم است وقتی بچه ای به دنیا می آید نذر گوسفند می کنیم و ما نیز این کار را برای شفای کودک و سلامتی ایشان انجام دادیم.

* پدرم به حضرت ابوالفضل (ع) علاقه زیادی داشت و به همین دلیل نام او را عباس گذاشتیم و ایشان در روستا دوران ابتدایی را خواندند. در آن زمان مردم روستا واهمه داشتند از شرکت در تظاهرات چون اعلامیه آوردند اما ایشان دوست داشت در تظاهرات شرکت کنند و دو نفر از روستای ما در تظاهرات شرکت کردند و بعد من آن موقع در بیابان بودم و شنیدم که گفتند این شهید با توجه به این که ۷ تا ۸ ساله بیشتر نداشت در تظاهرات مشارکت کرده بود و با توجه به این که چند بار او را باز گردانده بودند باز به تظاهرات رفته بود و آن موقع کفن پوشان به تظاهرات رفتند.

* ایشان تحصیلات ابتدایی را در روستا خواندند و دوره راهنمایی را در سبزوار تحصیل کردند و دوره متوسطه را در کرج خواندند و ایشان آموزگار بودند و اکثرا در جبهه بودند و کم به مرخصی می آمدند.

* هر وقت ما به ایشان می گفتیم که پدر و مادر پیر شدند و کنار این ها باش ایشان می گفت: من زمانی نزد پدر و مادرم برمی گردم که جنگ تمام شده باشد.

* ایشان چند بار به جبهه رفتند و در عمیات ها شرکت می کردند و ایشان با این که کوچکترین فرزند خانواده بود شهامت و شجاعت ایشان از همه ما بیشتر بود و فرد با ایمانی بودند.

* زمانی که ایشان در سبزوار درس می خواندند ما و پدر در روستا کشاورزی می کردیم و سعی می کردیم به او در مخارجش کمک کنیم ولی زمانی که به او پول می دادیم همین که پول به دستش می رسید به ما بازمی گرداند و وقتی به او می گفتم که چرا این کار را می کنی می گفت: برادر تو زن و بچه داری و من مدیون آن ها می شوم.

* زمانی که من راننده روستا بودم و ماشین داشتم وقتی ایشان در ماشین من می نشست به من کرایه می داد و وقتی می گفتم: برادر چرا این کار را می کنی و کرایه می دهی می گفت: برادر من نمی خواهم مدیون خانواده شما باشم! و کلا رفتار و برخورد خاصی داشت.

* یک بار به محل خدمت ایشان رفتم تا او را بازگردانم و با ترفند این که پدر و مادر بیمار است او را بازگردانم و بعد یکی از بزرگان روز بعد به منزل ما آمد و گفت: عباس رفته؟ گفتم: نه در منزل است. چرا این سوال را می کنی؟ گفت: دیشب عباس در مسجد غوغا به پا کرد و تا صبح با خدای خود راز و نیاز می کرد و دوست دارد که به منطقه برگردد.

* ما هر کاری کردیم که مانند او باشیم و ایمان ما مثل او باشد نتوانستیم.

* اوقات فراغت خود را کمک حال پدر بود و زیاد بیرون نمی رفت و وقتی خانواده می گفتند چرا بیرون از خانه نمی روی می گفت: اگر بیرون از منزل بروم مدیون خدا می شوم بنابراین در خانه می نشینم و قرآن می خوانم.

* هر وقت برای دیدن ایشان به کرج می رفتیم استادان ایشان می گفتند که در جبهه است. ایشان بیشتر اوقات در جبهه بودند و در عملیات کربلای پنج به شهادت رسیدند. ایشان قبل از شهادت یک بار از ناحیه سر و صورت مجروح شدند که ما از طریق نامه با ایشان در ارتباط بودیم. ایشان به ما سفارش می کرد هر وقت وقت داری پدر

و مادر را به صبر و شکیبایی دلداری بده و انگار ایشان مطلع بودند که به شهادت می رسند.

* ایشان در وصیت خود می گفتند: ما به خدا مدیون هستیم و به خلق مدیون نیستم. ایشان آرزوی پیروزی جنگ را داشتند و در جبهه آرپی چی زن بودند و زمانی که پیکرش را آوردند دستش قطع شده بود.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.