بسمه تعالی
خدمت پدر بزرگوارم رسیده، بازبین فرمایند.
پدر عزیزم سلام، حالتان چطور است امیدوارم که سلامت باشید. پدر عزیز غرض از نوشتن این نامه توضیح دادن کاری است که می خواهم بکنم اولاً معرفی نامه ای به ضمیمه ی این نامه ارسال می دارم که این معرفی نامه را رئیس کمیته امضاء و گواهی کند. و اما کاری که می خواهم بکنم، پدر عزیز در این یکی دو سالی که بیکار بودم خیلی فکر کردم به زندگی به روابط خانوادگی و به خیلی چیزهای دیگر و نتایجی که بدست آوردم تقریباً برایم با ارزش بودند. یکی از نتایجی که درباره ی زندگی خودم کسب کردم این بود که من زندگی پستی دارم و از نظر اسلام، در حکم یک حیوان بی خاصیت می باشم بنابراین سعی کردم که خودم را از حیوانیت بدر آورم و تا آن جایی که می توانم در راه انسان شدن قدم بر دارم. با افراد زیادی به طور مستقیم و غیرمستقیم تماس گرفتم و مسافرت های زیادی کردم و بالاخره به این نتیجه رسیدم که برای آزاد شدن از {...} استعماری زندگی باید حس منیت را در خودم بکشم. در این راه خیلی ریشخند و تمسخر شدم ولی با این حال راهم را ادامه دادم تا رسیدم به یک ماه پیش. بعد به اتفاق شما به تهران آمدم و بالاخره دیدار امام نصیبم شد. در آن جا بود که تازه احساس کردم که چقدر از مرحله پرتم و وقتی مردی به آن بزرگی در برابر خانواده ی شهدا چشمش پر آب شد، زندگی جاوید را در متقی بودن یافتم. بنابراین باز برای خودسازی خودم به فکر فرو رفتم و تنها راهی را که سریعاً می توانستم در آن به خودسازی برسم در رفتن به جبهه و احساس درد جنگ زدگان دانستم. بنابراین باشوقی بی وصف به تهران آمدم تا بعد از دیدن تعلیمات نظامی (که آن هم نوعی خودسازی است) به جبهه اعزام شوم و حداقل ۲ ماه در آن جا بمانم، که اگر در آن ۲ ماه شهید شدم به عرش اعلا و یاران امام حسین می پیوندم و باعث افتخار خانواده ام می شوم و اگر برگشتم که قدمی در راه خودسازی خودم برداشته ام.
پدر عزیز البته من این نامه را در حالی می نویسم که اگر آن معرفی نامه را به من نرسانید چون شناسنامه من پیش آن هاست ممکن است دردسری برای من درست بکنند و تازه اگر معرفی نامه را فرستادید چون عده ی زیادی ثبت نام کرده اند انتخاب شدن من بستگی به شانس من دارد، بنابراین از شما تقاضا می کنم این معرفی نامه را هر چه زودتر (عصر) ارسال دارید تا من فردای آن روز از راننده بگیرم. در ضمن از شما می خواهم تا زمانی که قبولی من مسلم نشده است چیزی به مادربزرگ و مادرم نگوئید و اگر قبول شدم خودم با آن ها حرف می زنم. (برای ارسال معرفی نامه تا ۱۳ این ماه وقت دارم)
دیگر عرضی برای گفتن ندارم همه ی شما را به خدا می سپارم و از خداوند می خواهم که ایمان ما را کامل و همه ی ما را به راه راست هدایت فرمایند به همه سلام می رسانم و منتظر ارسال معرفی نامه می باشم.