سيديحيي نجفيان رضوي
نام پدر : سيدحسن
دانشگاه : علوم پزشكي مشهد
مقطع تحصيلي : دكترا
رشته تحصيلي : پزشكي
مكان تولد : مشهد (خراسان رضوي)
تاريخ تولد : 1348
تاريخ شهادت : 1366/02/02
مكان شهادت : سليمانيه عراق
عمليات : كربلاي 10
خاطرات خانواده شهيد سيد يحيي نجفيان رضوي
راوي : خانواده شهيد

پدر شهید:

* مادرش هیچ گاه او را بدون وضو شیر ندارد. او جوانی بود قاطع، با صلابت وخوش بیان، حساس و مهربان و طرفدار مستضعفین و واقعا که شهادت برازنده او بود.

او عشق وافری برای شرکت در صحنه های نبرد حق علیه باطل داشت و همواره روحیه شهادت طلبی اش را تقویت می کرد و با سخن هایش بیان می کرد که گویا آرزویی جز شهادت نداشت و سرانجام با قاطعیت تمام برای پیروزی اسلام بر کفر جهانی و بدون هیچ توقع و چشم داشتی با این که خود دانشجوی سال سوم پزشکی و پدرش یک پزشک بود تمامی امکانات خصوصی و رفاهی و دانشگاه را کنارزد و ندای ایمان و هدف مقدسش شد.

او در دومین مرحله حضور در جبهه های جنگ پس از حماسه آفرینی فراوان بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه به فیض عظمی شهادت نائل آمد و روح پاکش در ملکوت اعلی مأوا گزید.

سیدیونس برادر شهید:

* ایشان مرتبه دومی که به جبهه رفتند بعد از ۴۵ روز برگشتند و تقریبا اوایل فروردین بود و حدود یک هفته با ما بودند که قرار بود باز به جبهه برگردند و بروند در عملیات کربلای ۱۰ شرکت کنند.

وقتی ایشان برگشته بودند روحیه شان خیلی عوض شده بود و کلی نسبت به قبل فرق کرده بود. خیلی کم صحبت شده بودند و هر چه از ایشان می خواستیم درباره اتفاقات جبهه و جنگ برای ما صحبت کند و این که در جبهه چه کار می کنید و چه مسئولیتی داری ایشان می گفت: فرقی ندارد همه ی ما بسیجی و مثل هم هستیم. سعی می کرد هر وقت صحبت از جبهه می شود به هر طریقی صحبت را عوض کند.

* زمانی که پدرم در طبس طرحش را می گذراند یک روز برادرانم سیدیوسف و سیدیحیی در باغ گلشن طبس داشتند راه می رفتند که یحیی در چاهی سقوط می کند و یوسف سریع به پدر و مادر اطلاع می دهد و ایشان به وسیله ی یکی از افراد می آیند و کبریت در چاه می اندازند تا ببینند ایشان زنده است یا نه. چاه آبی بود و آن روز پمپ کار نمی کرده که بلاخره طنابی به پایین می اندازند و ایشان را به وسیله طناب از چاه بیرون می آورند.

* بین جبهه دوم و سوم سیدیحیی بود که با همدیگر به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شدیم. پس از زیارت در هنگام برگشتن در صحن امام خمینی (ره) بود که می خواستیم از حرم خارج شویم و در حال وداع با امام رضا علیه السلام بودیم که ایشان برگشت و گفت: یونس اگر دعا کنی که شهید بشوم یکی از آن نهرهایی را که خداوند وعده داده است را به تو می دهم.

من در همان حالت بچه گی به شوخی به ایشان گفتم: آن نهر باشد برای خودت، ما نخواستیم! ما نمی خواهیم که شهید بشوی و می خواهیم سالم به منزل برگردی.

* زمانی که برای آخرین بار می خواست سیدیحیی به جبهه برود پدر و مادرم گفتند: جبهه بس است دیگر! بیا و برو درست را ادامه بده. ایشان در جواب گفتند: من وسایلم را جا گذاشته ام باید بروم!

بعدا یکی از همرزمانش تعریف می کرد که سیدیحیی گفته بود که من وسایلم را این جا می گذارم تا بتوانم به بهانه ی وسایلم دوباره به جبهه برگردم. اگر به خانه بروم و بدانند که عملیات است صد درصد نمی گذارند من

برگردم و از عملیات عقب می افتم و این ۴۵ روز که آمده ام بی ثمر می باشد.

به بهانه ی وسایلش پدر و مادر را راضی کرد و چیزی از عملیات نگفت و لحظه ی آخر که می خواستند بروند گفتند: اگر تلفن و یا نامه نفرستادم دلواپس نشوید که من بعدا با شما تماس می گیرم که این خودش خبر از شهادت می داد و همه متوجه شده بودند و می گفتند که این بار اگر یحیی جبهه برود شهید می شود. اطرافیان خیلی اصرار کردند که نرو و همین جا باش و به جامعه خدمت کن ولی ایشان می گفت: خدمت اصلی فعلا در جبهه است.

* سال دوم راهنمایی بود که سر کلاس نشسته بودم که مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: وسایل خودت را جمع کن برو منزل که کارت دارند. پرسیدم: چه شده است؟ مدیر گفت: نمی دانم، برو خانه متوجه می شوی.

فاصله مدرسه تا خانه یک میدان بود. وقتی از مدرسه بیرون آمدم دیدم دو طرف خانه افراد مختلفی ایستاده اند و دارند گریه می کنند که خودم متوجه شدم و به هوای این که داداش مجروح شده و ایشان را به منزل آورده اند وقتی وارد منزل شدم دیدم خانم ها گریه می کنند.

وارد اتاق که شدم پدرم آمدند و دست بر گردن من انداخت و گفت: دوست داری که برادرت شهید شده باشد؟ و من بغض گلویم را گرفته بود و گریه کردم و از این طریق متوجه شهادت ایشان شدم. دیگر معراج الشهدا رفتیم که همه اندوهگین بودند و گریه می کردند. وقتی تابوت اخوی را آوردند روی تابوت نوشته بود سیدیحیی نجفیان. در تابوت که باز شد هر کسی یک حالی پیدا کرده بود که قابل توصیف نمی باشد. ترکشی به سر و ناحیه شکم شان دو ترکش خورده بود و اطراف آن زخم های کوچکی بود.

سیده آزاده نجفیان خواهر شهید:

* دفعه ی آخری که می خواست برادرم سیدیحیی به جبهه برود انگار به من الهام شده بود که این دفعه برود دیگر برنمی گردد موقع رفتن جلوی در را گرفته بودم و می گفتم: نگذارید برود که دیگر برنمی گردد و گریه می کردم. می گفت: برمی گردم. گفتم: بروی دیگر نمی آیی.

وقتی رفت دیگر برنگشت. ابتدا به من گفتند که مجروح شده. همین طور که گریه می کردم گفتم: اگر مجروح شده چرا همه آمدند خانه ما؟ بلاخره برادر بزرگم که گفتند یحیی شهید شده دیگر خیلی برایم غیرقابل تحمل بود.



نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.