نام : عليرضا
مهدي
تاريخ : 1401/02/22
نظرات : شب آخر قدر بود، در تنگاتنگ روضه ، بعد از اينكه چشمم به اشك مهمان شد، متوجه شدم كسي چيزي را روبروي من گذاشت اما التفاتي نكردم؛ بعد از اينكه چشمم را باز كردم يك كارت دانشجويي مزين به نام شهيد عزيز، عباسعلي دهقاني روبرويم بود ( از جمله كارهاي قشنگ رفقاي كانون مسجد). اما نميدانم چرا امروز بايد جوياي نام و رسم اين دوست شهيدم شوم؟ همين امروزي كه به واسطه ي مشكلات جديد معيشتي هجمه ي انتقادات به سمت دولت رو كشور روانه شده، و همين امروزي كه نامه ي پذيرش يكي از هم اتاقي هايم در يك كشور خارجي به دستش رسيد و وسوسه ي اپلاي كردن در قلبمان موج زد... آه كه ما مديون شهداييم، اي شهيد عزيز، تو را به خود مادرم حضرت زهرا قسم ات ميدهم براي من حقير و امثال بنده كه دلسوز اين انقلابيم دعايي كن، كه ان لك عندالله شأن من الشأن. اميدوارم بتوانم به ادامه ي تحصيل به اين وصيت شهد عزيز، حداقلي ترين جامه ي عمل را بپوشانم. انشاءالله.
اللهم صل علي محمد و آل محمد