محمدمهدي حاج محمدي
نام پدر : اكبر
دانشگاه : دانشگاه اراك
مقطع تحصيلي : كارداني
رشته تحصيلي : دبيري شيمي
مكان تولد : اراك (مركزي)
تاريخ تولد : 1338/06/26
تاريخ شهادت : 1361/04/24
مكان شهادت : شلمچه

شهید مهدی حاج محمدی درسال 1338 در خانواده ای متوسط و مذهبی در خمین به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه امیرکبیر گذرانید و برای ادامه تحصیل به دبیرستان حاج آقا مصطفی خمینی رفت. مهدی آن چنان علاقمند به کار و کوشش بود که مدت زمانی در کوره پزخانه های اطراف خمین به کار می پرداخت. زیرا او این سخن علی(ع) را به گوش جان شنیده که تنبلی و تن پروری کلید همه بدبختی هاست و مهدی که رنج و مشقت را با دست های نحیفش در هنگام طفولیت و بازی حس کرده بود و مهدی که روزهایی را می بایست به بازی و تفریح مشغول باشد کار می کرد زیرا که او فطرتا این را یافته بود که دست پینه بسته کارگران در آتش دوزخ نمی سوزد و بوسه گاه پیامبر اسلام قرار می گیرد. مهدی همان اوان با دوستانی دوست و هم بازی بود که در آینده ای نزدیک از اولیا الهی قرار گرفتند. آری مهدی که خود نیز در شمار بندگان خاص خدا قرار گرفت روزی با دیگر یاران شهیدش حسین شمسی/ حسین اندی/ حسن مطری/ مهدی سرلک/ رضا سرلک/ عباس اندی/ احمدعلی سیدین دوست و یار و هم محلی و حتی در یک تیم فوتبال بودند. این دوران مصادف بود با شهادت خون بار مصطفی فرزند امام و ایران را آبستن یک حرکت شتاب گیر به سوی تحولی عظیم نمود و جرقه ای شد که بساط ظلم استکبار و کاخ آنان را به لرزه در آورد و مهدی هم به دیگر جوانان پرشور که مخفیانه در دبیرستان ها و دیگر مراکز آموزشی متشکل می شدند پیوست. و از آن پس بود که مسجد پایگاه پرشورشان شد و رهنمودهای امام دستورالعمل حرکت آنان قرار گرفت. مهدی همیشه در این اندیشه بود که بتواند ضربه ای بر پیکر فاسد و پوسیده رژیم پهلوی و دژخمیان او وارد سازد. برهمین اساس به فکر تهیه مواد منفجره افتاد و با این انگیزه با دیگر برادران اقدام به تبدیل اسلحه بازی به اسلحه شکاری نمود و برای تهیه مواد اسید سولفوریک و دیگر مواد قابل انفجار به آزمایشگاه مدرسه و آزمایشگاه بهداشت حمله نمود که البته به خاطره موانعی موفقیت آمیز نبود و نیز برای تهیه این مواد به شهرهای بسیاری مسافرت نمود و در بازگشت به علت عدم موفقیت اقدام به ساختن 50 عدد کوکتل نمود. در همین اثنا بود که به علت قدرت ایمان و تیکه یک پارچه امت حزب الله به الله و نیز رهبری روح الله این سیل خروشان و بنیان کن توانست بساط ظلم و ستم پهلوی را در 22 بهمن 57 به دریای پرتلاطم آزادی و حکومت اسلامی رسانید. مهدی همچون دیگر جوانان پرشور انقلابی که حرکتی اصیل اسلامی را جز تبعیت و پیروی و اطاعت از امام به عنوان ولایت فقیه و استمرار دهنده حرکت انبیا نمی دید سعی و تلاشش را با اشتیاق در اثبات و سازندگی این جمهوری اسلامی به خرج داد. مهدی به علت علاقه به ادامه تحصیل توانست در مدرسه عالی علوم اراک(دانشگاه اراک) در رشته شیمی قبول و تا بسته شدن دانشگاه ها در این مجتمع آموزشی ادامه تحصیل بدهد. به گفته دوستانش مهدی در این دانشکده به خاطره علاقمندی اش به اسلام و انقلاب اسلامی و رهبریت آن چنان محکم و استوار در مقابل سیل افکار منحرف و جدا و بریده از خط ولایت مردانه مقابله و ایستادگی نمود و تسلیم هیچ کدام از این اندیشه های متصل به شرق و غرب نشد و براساس همان شعار نه شرقی نه غربی/ جمهوری اسلامی گام برمی داشت. به علت وابستگی فرهنگی محیط آموزشی دانشگاه ها همراه با پیام حیاط بخش امام مبنی بر عدم وابستگی فرهنگی و هر چه اسلامی تر شدن دانشگاه ها موجب شد که از طرف دانشجویان مسلمان و پیرو خط امام دانشگاه ها جهت بازسازی و انقلاب فرهنگی بسته شوند و مهدی نیز در مدرسه عالی علوم اراک همگام با دیگر دانشجویان حزب الهی در انجام این مهم برآمد. مهدی نیز همچون دیگر نیروهای جوان و پرشور مسلمان جهت تداوم این انقلاب راهی ارگان های انقلابی شد. به همین منظور چند ماهی جهت آموزش در سپاه پاسداران خمین وارد شد و به مدت یک سال و اندی مخلصانه در قسمت پرسنلی و سپس روابط عمومی نقش موثری داشت. پس از چندی به اهواز به ستاد پشتیبانی منطقه جنگی رفت و به خدمت سپاه پاسداران اهواز در آمد و در ان جا نیز طبق روال گذشته اش همچنان برای خدا فعالانه می کوشید و سپس به سپاه پاسداران مهاباد رفت و در آن جا به ارشاد و ترویج فرهنگ آن جا پرداخت و در شرایطی سخت و طاقت فرسا با وجود گروه های ضد انقلاب کارش از راندمان بالائی برخوردار بود. مهدی که فقر فرهنگی را یکی از علل عظیم عقب ماندگی فکری و نتیجه ی عدم شناخت صحیح انقلاب و رهبری آن می دانست با شوقی و شوری دیگر سخت کوش و پرتوان با ظاهری ساکت و ساده و درونی پرشور به کار فرهنگی پرداخت و پس از چندی به علل مسائل خانوادگی به خمین برگشت اما او که سری پرشور داشت پس از چندی به جهاد سازندگی پیوست و در کمیته فرهنگی به فعالیت پرداخت. روزی در سپاه خمین کار فرهنگی می کرد و روزی دیگر در سپاه پاسداران مهاباد به ارشاد برادران کردش پرداخت و روزی دیگر در جهاد به نشر فرهنگ اسلامی در عمق روستاها پرداخت. جهادگری که در روستاها پاسدار انقلاب و سرباز امام تربیت می نمود. جهادگردی که با رفتنش به هر روستا بذر انقلاب را در اعماق دل روستائیان می افشاند و آنان را معتقدتر و مومن تر به انقلاب می نمود. جهادگردی که به راستی سلاحش تقوی و خوف و خشیت از الله و عصیان علیه کلیه مظاهر و شرک بود. جهادگری که صبور و استوار و متین و با وقار بدون ریا و عجب صادقانه و با صفا و خلوص و در سادگی تمام عملش در سکوت و بادلی لبریز از ایمان انجام می داد. جهادگری که دور از هرگونه وابستگی به دنیای پست مادی وابسته به حزب الله و از مقلدان روح الله بود که درس شهادت را از استادش حسین ثارالله آموخته بود. جهادگری که در اردوی رمضان و ضیافت الهی شرکت جسته بود و مسلح به سلاح تقوی و ایمان و غیره گشته بود تا که در پیکار عاشورای ایران شرکت جوید و در خاک عراق به حق تعالی بپیوندد. و بالاخره مهدی به سوی جبهه شتاقت تا سربازان جنگ را یاور شود و در آن جا با ایثارگری قابل تقدیر به تلاش پرداخت. او که به گفته مسئول مهندسی زرهی تیپ کار عظیمی را انجام می داد. کار عظیم سوخت رسانی لودرهایی که برای برادران پاسدار سرباز و بسیجی خاکریز می زد. او که در زیر باران توپ و خمپاره بدون هیچ ترسی به کارش ادامه می داد، خیلی متین و استوار به پیش می راند و بعد از انجام کار سرفراز با گام های استوارتر به بند تیپ برمی گشت. او که اعتقاد عمیق خود را به خواست و مشیت الهی در هرکاری در آزمایشگاه عمل نشان داد بدین صورت که می گفت اگر قرار باشد به من ترکش یا خمپاره بخورد باید روی آن نوشته شده باشد «مهدی حاج مهدی» و این یعنی اوج اعتقاد و تبلور آن در عمل و بالاخره عصر روز 61/4/24 در پاسگاه زید ترکشی را که در انتظارش بود در خاک عراق بر مغزش فرو نشست و در اولین لحظات بدون هیچ گونه اذیت شدنی به اعلی علیین پیوست.

ترکش بر مغزش نشست شاید که نه حتما ترکش نیز می دانست که مهدی روح فرهنگ اسلامی است و مهدی کار فرهنگی می کند. آری دشمن همیشه شاگردان و مردان فرهنگ اسلامی را از مغز نشانه می رود و مهدی نیز شاگرد استادش مطهری و تبلور ایدئولوژیک خط امام بود و او می بایست از ناحیه مغز صدمه ببیند زیرا که استادش را نیز از ناحیه سر و قلب مجروح و سپس شهید ساخته بودند و مهدی که می خواست اوج رهروی در راهش را نشان دهد بدانسان شهید گشت.


نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.