سيد مصطفي (كمال الدين) رضواني نژاد
نام پدر : سيد يحيي
دانشگاه : شهيد باهنر كرمان
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : برق
مكان تولد : كرمان (كرمان)
تاريخ تولد : 1343/06/30
تاريخ شهادت : 1362/08/01
مكان شهادت : مريوان
عمليات : والفجر 4

در یکی از شب های پر ستاره کویر کرمان در سال ۱۳۴۳ شمسی، نوزادی پاک، چشمان خود را بر این جهان گشود. نوزادی برگزیده و مصطفی از دیار رضوانیان. پدر و مادرش برای نامگذاری او از سید جعفر روضه خوان کمک گرفتند و سید پس از استخاره ای نام او را که به حقیقت شایسته این نوزاد پاک و برگزیده بود، انتخاب کرد. بدین ترتیب نامش را سید مصطفی نهادند. سید مصطفی رضوانی نژاد.

زندگی او هم، مانند زندگی سایر برگزیدگان حق از همان ابتدا و دوران کودکی با دیگران متفاوت بود. او فرزندی پاک بود که از سن ۵ سالگی با حریم مقدس مسجد انس گرفت و در ماه خدا، رمضان، حداقل اهالی محله با صدای تکبیر او آشنا بودند. از همان ۵ سالگی عشق به تحصیل و مدرسه در وجودش موج می زد. کتاب و مجلاتی را جمع می کرد و به مادر می داد و از او می خواست برایش بخواند. و مانند بزرگی می نشست و متفکرانه گوش می داد. عشق و علاقه او به تحصیل تا به حدی بود که تمام عیدی های خود را جمع کرده بود تا برای ثبت نام مدرسه بپردازد. عیدی های کوچک٬ اما برای کودکان، پر اهمیت که تمام هم سن و سال های او علوی، تنها مدرسه مذهبی شهر درآن زمان، ثبت نام کردند.

در زمان کودکی کارهایش را خودش انجام می داد، قرآن می خواند، با والدین خود به مسجد می رفت و نزد ملای محل قرائت قرآن می آموخت. زیاد وقتش را به بازی کردن با همسن وسالان خود نمی گذاراند. اگر هم بازی یا ورزشی اش را خودش در خانه درست می کرد. مثل کیسه بوکسی که از یک گونی بود و چیزهایی شبیه آن.

در امتحان بزرگ سال های تحول عظیم، کشتی طوفان زده جان خویش را یافت. وظیفه شرعی و مسئولیت دینی را حس کرد و پذیرفت، تحصیل را کنار نگذاشت، اما خیابان پر تحول مردم بی تاب طوفان زده و امام عزیزش را هم فراموش نکرد. مانند همه محبان حق به صفوف مردمی پیوست و فعالیت های انقلابی خود را آغاز کرد. با این حال همیشه در مدرسه نام او در زمره دانش آموزان ممتاز و نمونه دیده می شد و این واقعاً استعدادی خدادای بود که ایشان هم فعالیت وسیع مذهبی داشته باشد و هم به درس خود درحد عالی برسد. آیا جز این بود که خداوند منان بر او منت نهاد و استعداد خاص و هوش سرشاری را به او عطا کرده بود؟ با توجه به سن کم خود در تمام جلسات، مراسم و فعالیت های مذهبی، مانند پخش کتب مذهبی و اعلامیه های حضرت امام(ره) و اعلامیه هایشان فراهم کرده بودند و در آنجا پنهانی به تکثیر و پخش آنها می پرداختند. و در بحرانی ترین شرایط، آنها را به در و دیوار خانه های شهر می زدند. آن هم اعلامیه هایی که نقش بسیار مهمی در بیداری مردم خواب آلود ایران آن روز داشتند. اعلامیه هایی که عوامل و مزدوران رژیم خائن پهلوی بارها و بارها برای دستگیری عاملین پخش آنها جوایزی تعیین می کردند، اما با تمام این ها سید مصطفی و دوستانش تمامی خاطرات را به جان می خریدند و از جان مایه می نهادند و اینها همه از تأثیرات عشق به دین خدا و ولی فقیه زمان خمینی کبیر(ره) بود. آیا جز این است که عشق، عاشق را شجاع وبی باک می کند؟

در زمان انقلاب و در جریان آتش گرفتن مسجد جامع کرمان مجروح شد. تعدادی از دوستان همسنگرش به فیض شهادت نائل آمدند، تعدادی هم ماندند و هنوز هستند ودر ارگان های دولتی مشغول خدمت به جامعه اسلامیند. درآن زمان حتی تصمیم به آتش زدن سینمای شهر (چهار راه طهماسب آباد) گرفتند و در حالی که خودشان کاملاً در معرض خطر بودند. {...} آتش داشت شعله ور تر می شد، خوشبختانه پریدند و خود را نجات دادند و می گویند این فقط کار خدا بوده است. از دیگر فعالیت هایش، فروش کتب مذهبی و دینی و حضور در اعتصابات بود. به هر حال، با تلاش فراوان با خون مقدس هزاران برگزیده بی گناه از سلاله پاکان با همت، دلیران ایران زمین و بالاخره با رهبری خداپسندانه منجی انقلاب ایران، بت شکن قرن، حضرت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۵۷ رژیم ستمشاهی نابود شد و نظام جمهوری اسلامی ایران به رهبری حضرت امام برپاگردید. این ایام مقارن با دیپلم گرفتن سید مصطفی و انقلاب فرهنگی بود. لذا نتوانست در دانشگاه شرکت کند و به همین دلیل وارد سپاه کرمان شد. از آنجایی که به کارهای فنی و رشته الکترونیک و مخابرات علاقه فراوانی داشت تا حدی که در سال های اول و دوم دبیرستان تمامی مجلات الکترونیک و دانشمند را مطالعه می کرد و از روی آن ها در حد وسع و توان خود لوازم الکترونیکی مثل آژیر درست می کرد. لذا در قسمت مخابرات سپاه شروع به کار کرد.

با اینکه در سپاه مشغول به کار بود، اما علاقه اش به تحصیل را از دست نداد. هنگام ثبت نام در دانشگاه علی رغم میل خانواده برای ثبت نام در دانشگاه تربیت معلم این کار را نکرد و درپی یافتن علت، چنین گفت: می خواهم در دانشگاهی دیگر ثبت نام کنم، دانشگاه امام حسین(ع). آن زمان کسی او را درک نکرد و کسی ندانست که منظور والای او از دانشگاه امام حسین‌(ع) چیست؟ همگان به جست و جوی این دانشگاه تازه تأسیس پرداختند، اما روی زمین خدا کسی آن را نیافت . خدا می داند سید مصطفی در کدام کوی عرش تصویر این دانشگاه را به چشم دل دیده بود.آری فقط خدا می داند و امام حسین(ع). یکی دو سال بعد در سال ۶۲ و پس از پایان انقلاب فرهنگی با اینکه چند سالی از درس فاصله گرفته بود، درکنکور شرکت کرد. در حالی که برای کنکور اصلاً درس نخوانده بود و هیچ کس انتظار قبول شدن او را نداشت. ولی درکمال تعجب همگان، در رشته مهندسی برق دانشگاه شهید باهنر پذیرفته شد. آن قدر این نتیجه برای اهل خانه غیر قابل انتظار بود که کسی نمی توانست، بپذیرد که چگونه کسی در رشته ای قبول شد که درس نخوانده است.{...} بغیرخواست ذات اقدسش چه می توانست باشد؟

حال در زمان انتخاب اولویت های رشته تحصیلی برخلاف همگان که ابتدا اولویت اول را محل زندگی خودشان قرار می دهند، سید مصطفی اولویت خود را منطقه محروم سیستان و بلوچستان، اولویت دوم را هرمزگان و بالاخره آخرین مکان را کرمان انتخاب کرد این گفته، این عمل می تواند سند محکمی برای این سخن باشد که انسان­های زحمتکش، مؤمن و متعهد و سخت کوش هرگز در دنیا به دنبال آرامش، آسایش و راحتی نبوده و مدام در حال تلاش و تکاپویند. خود را به دل طوفانی دریا می زنند و درد را با تمام وجودشان درخود هضم می کنند.

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست

انسان عجیبی بود، کارهایش را همیشه خودش انجام می داد. کمتر حرف می زد بیشتر اهل عمل بود، به کسی فرمان نمی داد، اما به همگان احترام می گذاشت. همیشه در انجام امور با مادرش مشورت می گرفت و از او اجازه و راهنمایی می خواست و خود هم خانواده را کمک می کرد. درانجام فرایض خیلی دقیق و پایبند بود. نماز اول وقت، نمازهای جماعت، جمعه و شب هایی که آرام و بی صدا بدون اینکه اهل خانه خبر شوند، درسکوت زیبای شب، خواب شیرین و بستر گرم را رها می کرد و روی سوی معبود، سر برآستان تعبدش می نهاد تا نماز شب را عاشقانه به جای آورد. ندبه ها، کمیل ها، زیارت عاشورا، توسل ها، روزه های ایام دوشنبه و پنج شنبه فراموشش نمی شد. از درایت بالایی برخوردار بود. در تمام حالات متواضع و فروتن بود، اهل دین و مذهب، مؤمن و نماز خوان، پیرو تقوی.

به پدر و مادر خود خیلی احترام می گذاشت، به گونه ای که اصلاً به آنها تو نمی گفت. توقعات او بسیار کم بود و هرگز خواست خود را به والدین نمی گفت و هرگز دیده نشد که کسی اورا به دلیل انجام کاری مؤاخذه کند. او اصلاً خطایی نمی کرد که کسی به او بگوید. مایحتاجش را خودش تهیه می کرد. درآغاز نوجوانی به صله رحم اهمیت زیادی می داد. برادر می گوید: من همیشه از او درس اخلاق می گرفتم و درحقیقت رفتار او برایم الگو بود در مورد رعایت احکام شرعی حساسیت زیادی به خرج می داد.

سید مصطفی چنین شخصیتی داشت هر چند که سخن گفتن از برگزیدگان خدا از آنهایی که خدای رحمان از میان تمامی باغ پرگل آدمیت گل چین نمود کار آسانی نیست و باید باور داشت که شهدا را فقط شهدا می شناسند. به هر حال، درسالهای بحرانی پیروزی انقلاب که منافقین و گروهگ های ضد انقلاب وکومله از یک طرف و متجاوزین بعثی ازسوی دیگر در تمام میهن اسلامی، خصوصاً کردستان و نواحی غرب و جنوب ایران، سعی در نابودی اسلام ناب محمدی(ص) و ایجاد تفرقه میان امت مسلمان ایران و در هم شکستن مرزهای انقلاب داشتند، آیا چنین مسلمان انقلابی و مطمئن وظیفه شناسی به خود اجازه می داد در خانه نشیند و ندای غیرت و آوای حزین وجدان را درخود خفه کند و به فریاد «هَل مِن ناصِر یَنصُرُنی» حسین زمان عاشقانه لبیک نگوید و راهی جبهه های حق علیه کفر و باطل نشود، هیهات. جوانانی که درزمان شکل گیری انقلاب دست روی دست نگذاشتند و در خانه ها ننشستند هرگز چنین نمی کنند، هرگز آرام نمی نشینند تا بعثیون کافر وارد خانه و کاشانه­اشان گردند و هرگز حکم جهاد فی سبیل الله را نادیده نمی گیرند. لذا مانند تمامی عاشقان حق، سید مصطفی هم راهی جبهه های نور علیه ظلمت گشت. و در سنگر نور، با سلاح ایمان مردانه جنگ را آغاز و جهاد را تجربه کرد.

و سرانجام در عملیات والفجر ۴ به فرماندهی فرمانده دلاور لشکر اسلام، سرلشکر پاسدار حاج محمد ابراهیم همّت٬ و با رمز با شکوه یاالله یا الله یا الله، سید مصطفی رضوانی نژاد، آن قدر یا الله را تکرار کرد که خدای رحمان بر او لبخند زد و دری از درهای آسمان به روی روح پاکش گشوده گردید و شهد شیرین شهادت را نوشید و در زمره شهدای دفاع مقدس در آمد.

 



نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.