شهید محمود کعبی در سوم فروردین ماه سال ۱۳۳۵ در آبادان و در خانواده ای مستضعف متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را با موفقیت پشت سر گذاشت. وی در دوران دبیرستان نسبت به مسائل سیاسی روز حساس بود و با دنبال نمودن آن ها به ماهیت پلید رژیم پهلوی پی برد. پس از آن به عنوان سپاهی دانش روانه روستاهای محروم کشور شد.
وی با مشاهده فقر بسیار روستاییان تلاش مستمری را در راستای آگاه سازی آن ها آغاز نمود و در کنار کارهای فرهنگی به کارهای عمرانی در جهت رفاه حال مردم روستا پرداخت. او با بسیج اهالی روستا برای آنان حمام و مسجد ساخت و در ضمن ساختن روستا به آگاه سازی سیاسی آنان در مسائل روز نیز اهتمام داشت.
کمی بعد وی به استخدام آموزش و پرورش در آمد و به روستاهای اروندکنار اعزام شد و در آن جا به معلمی پرداخت. به آگاه ساختن دانش آموزانش نیز بسیار اهمیت می داد و برای آن ها از امام (ره) می گفت و در حد امکان از لزوم مبارزه صحبت می کرد.
با تجربیات ارزنده ای که در دوران سپاهی دانش از وضع مردم مظلوم و ستم دیده به دست آورده بود و نیز به دلیل مشاهده وجود شکاف عظیم بین زندگی مردم شهر و روستا به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت.
وی چندین بار به علت راه اندازی تظاهرات دستگیر شد اما هر بار به دلیل نداشتن مدرک آزادش کردند. با اوج گیری انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) با تمام وجود پیام امام را لبیک گفت و مبارزاتش را به رهبری امام در سطحی گسترده تر ادامه داد.
وی علاوه بر ساماندهی مبارزات مردمی به خاطر اهمیتی که برای کارهای فرهنگی قائل بود در سطح شهر به فعالیت های فرهنگی نیز می پرداخت. حسینیه اصفهانی های آبادان از جمله مکان هایی بود که وی در آن جا طرح تظاهرات را می ریخت و اعلامیه های جدید امام را تکثیر و پخش می کرد.
با شرکت در کنکور سراسری در رشته اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز شاخه خلیح فارس خرمشهر پذیرفته شد و به تحصیل پرداخت. وی پس از پیروزی انقلاب در دانشگاه عضو انجمن اسلامی شد و کارهای فرهنگی جدیدش را آغاز نمود. وی در این زمینه با همیاری برادران عضو انجمن اسلامی شروع به نگارش و توزیع نشریاتی در رابطه با "اقتصاد اسلامی" نمود و امور مربوط به تبلیغات و روستاها را عهده دار شد.
تابستان ۵۹ به واسطه انقلاب فرهنگی، دانشگاه ها تعطیل شدند. محمود به همراه عده ای از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه به روستاها رفت و به تحقیق در مورد روستائیان و حل مشکلات آن ها در حد توان خویش پرداخت.
پس از آن در دورانی که موج ترور و ناامنی شهر را فرا گرفته بود، او در شهر با ضدانقلاب فعالانه به مبارزه پرداخت. چون خودش از بچه های جنوب بود و نسبت به مسائل منطقه آگاهی داشت با نگرشی باز به زمزمه های وسوسه انگیزی که در دفاع از حقوق "خلق عرب" برمی آمد، می نگریست و وقایع را دنبال می کرد.
او به خوبی می دانست این انقلابی نماهای مدافع تشکیل "خلق عرب" افرادی هستند که با عنوان کردن این مسئله می خواهند قدرت بگیرند و اوضاع را آشفته سازند و از این آشفتگی بر علیه انقلاب نوپای مردم سوء استفاده کنند.
محمود به کمک دوستانش با آگاهی کامل از توطئه های آمریکا به آگاه ساختن توده های عرب پرداخت تا این که سرانجام ضدانقلاب دست به سلاح برد و درگیری آغاز شد.
محمود روز درگیری که حملات ضدانقلاب به اوج رسیده بود مسئولیت محافظت از دستگاه هزار کیلو واتی رادیو و تلویزیون را که بسیار مهم و حساس بود را بر عهده گرفت. او با تلاش و ایثاری بی نظیر به کمک چند تن از دوستانش از این دستگاه محافظت نمود و ضدانقلاب را از دست یابی به آن ناامید کرد.
گفتنی است این مأموریت به حدی مشکل بود که دوستانش تا ساعت ها پس از پیروزی عملیات به علت قطع ارتباط با محمود توسط ضدانقلاب تصور می کردند که ایشان شهید شده است.
پس از آن با فرمان حضرت امام(ره) مبنی بر پاک سازی ادارات از وجود ضدانقلاب وی با کمک اعضاء انجمن اسلامی دانشگاه خرمشهر به این کار همت گماشت. وی با وسواس و حوصله ای بسیار سعی در شناختن عناصر ضدانقلاب واقعی و کوتاه سازی دست آن ها از ادارات جمهوری اسلامی پرداخت و تا آن جا که می توانست جلوی بی عدالتی ها ایستاد.
با شروع جنگ، محمود برای دفاع از مکتب و کشورش عازم جبهه شد. وی پس از خدمات بسیار در جبهه های جنگ سرانجام در تاریخ 59/7/27 بر اثر اصابت ترکش خمپاره در سنگرش در کنار مسجد امام صادق(ع) خرمشهر به شهادت رسید. نقل شده است که وی در هنگام شهادت لبخندی زیبا به لب داشته است.