محسن آژوي
نام پدر : صفدر
دانشگاه : علم و صنعت تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مهندسي برق
مكان تولد : شيراز (فارس)
تاريخ تولد : 1332/06/15
تاريخ شهادت : 1361/08/23
مكان شهادت : كوشك
خاطرات برادر شهید محسن آژوی
راوي : برادر شهيد

خاطرات شهيد از زبان برادر :

شهي محسن در همان بدو استخدام در نيروي هوايي با بروز استعداد و لياقت خويش و تسلط كاملي كه به زبان انگليسي داشت دوره تكميلي و تخصصي از طرف نيروي هوايي راهي كشور امريكا گرديد .

او كه نوجواني مسلمان و خود ساخته بود در اين مهد فساد و تمدن غرب كه خيلي ها در آن رنگ مي بازند و به آساني هويت اخلاقي و اسلامي خود را از دست مي دهند نه تنها خود را نباخت و فرهنگ غربي به خود نگرفت بلكه به انجام وظيفه به عنوان يك مسلمان واقعي پرداخت به شهادت همكاران صميمي اش در آنجا به تبليغ اسلام همت گماشت هر كجا فرصتي مي يافت با امريكايي ها به گفتگو مي نشست. وبيش از همه سياه پوستان را كه زمينه بيشتر در انان مي ديد به اسلام دعوت مي كرد تا آنجا كه در مقابل درخواست آنها براي كتاب هاي اسلامي كه نشانه علاقه آنها به اسلام بود و به علت مشكل شان از ما و دوستانش در ايران بوسيله نامه تقاضاي كتب اسلامي به زبان انگليسي مي كرد .

ايام ماه مبارك رمضان را با وجود مشكلات فراواني كه وجود داشت او و ديگر دوستان مومنش روزه مي گرفتند و شب ها را به جلسات قرائت قرآن اختصاص داده بودند .

مهمترين و با ارزش ترين كار او وهمكارانش برگزاري مراسم سينه زني در عاشوراي حسيني بود كه جريان مفصل آنرا از زبان صميمي ترين دوست شهيد مي خوانيد : من گاهي به هر مناسبتي محسن را به حرف مي كشيدم چون بسيار محجوب و كم حرفي بود يكي از روزهاي ايام عاشورا را در امريكا چگونه گذرانديد .

او جريان ان روز را اين طور تعريف كرد : در امريكا در يك پايگاه نظامي درس مي خوانديم و همانجا هم زندگي مي كرديم شب عاشورا تمام بچه همديگر را ديده و با هم قرا گذاشتيم فردا را تعطيل كرده و مراسم سينه زني در پايگاه به راه بياندازيم روز عاشورا يكي از بجه هاي خوش صدا را براي نوحه خواني انتخاب كرده و دسته كوچكي تشكيل داديم و در حالي كه در خيابان هاي پايگاه سينه زنان مي رفتيم بجه مسلمان هاي ديگر هم به ما ملحق مي شدند تا به جايي رسيديم خانه هاي سازماني امريكايي ها بود هياهويي بپا شد همه از خانه ها بيرون آمده و به من گفت ممكن است بگوييد شما از كدام كشور آمده ايد و اين چه مراسمي بود انجام مي داديد من در جواب براي او مختصر توضيح دادم با تمام يارانش كه ما ايراني هستيم چندين قرن پيش يكي از رهبران و بزرگان دين ما كه فرزند پيامبر اسلام نيز هست در چنين روزي با تمام يارانش كه عده بسيار كمي بودند در مقابل ظلم وفساد حاكم ان روز ايستادند و آنقدر جنگيدند تا همگي شهيد شدند به همين دليل ما و همه مسلمانان ايران در چنين روزي هر كجا باشيم كار را تعطيل كرده و براي ياد بود و بزرگداشت آن روز بزرگ گرد هم مي آييم و اين مراسم را انجام مي دهيم و در حقيقت ياد وخاطره آنان را تا ابد زنده نگه مي داريم اوكه اين سخنان برايش جالب بود خيلي تحت تاثير قرار گرفته بود از من توضيحات بيشتري مي خواست و همين باعث آشنايي من و او گرديد و بعد ها توانستم او را با اسلام و نهضت امام حسين بيشتر آشنا كنم .

خاطره ديگري كه از امريكا براي من تعريف مي كرد اين بود : روز اولي كه وارد پايگاه شديم براي صرف نهار به رستوران رفتيم در انجا ديديم غذا قبلا آماده شده و به صورت سلف سرويس و اكثرا هم غذاهاي گوشتي است من و چند نفر از بچه ها كه معتقد به حلال و حرام بوديم تصميم گرفتيم حتي الامكان از غذاهاي آنجا استفاده نكنيم و غذا را خودمان تهيه كنيم چند روزي را صبر كرديم اما براي تهيه گوشت به جايي نمي رسيد چون در انجن به هيچ عنوان گوسفند زنده به كسي نمي فروشند بهد از اين قضيه و پس از گذشت چند روز فكري به ذهن من رسيد نقشهام را با بچه ها در ميان گذاشتم كه مورد قبول واقع شد فرداي ان روز يك اتومبيل كرايه كرديم وبه طرف بيرون شهر جايي كه مزارع كشاورزي و دامپروري زياد بود راه افتاديم پس از ساعتي به يكي از مزارع دامپروري كه گاوداري بسيار بزرگي بود رسيديم خود را به عنوان دانشجوي دامپزشكي جا زده و وارد دامداري شديم پس از معرفي خودمان به عنوان دانشجو به نگهبان ان جا ما را يه طرف دفتر دامداري راهنمايي كرد و چون براي انها خارجي بوديم با استقبال شديد مدير انجا روبرو شديم من در ضمن صحبت هايمان با مدير دامداري گفتم كه ما ايراني و دانشجو هستيم و در زمينه دامپروري و اصلاح نژاد انها تحقيق مي كنيم و براي آزمايشات مان احتياج مبرم به يك نمونه زنده داريم بالاخره به هر زباني كه بود يك گوسفند زنده از انها گرفتيم و بيرون آمديم و چون خيلي سرو صدا مي كرد دهانش را بستيم ودر صندوق عقب ماشين با ترس ولرز به پايگاه آورديم از انجايي كه خدا با ما بود حادثه اي پيش نيامد و كارمان با موفقيت تمام شد بعد در حمام پايگاه گوساله را ذبح شرعي كرده بين بچه ها تقسيم كرديم تا مدتي خيالمان راحت شد و چند هفته غذايمان پر از گوشت بود بعد از ان تجربه موفق به همين حقه از مرغداري هاي اطراف شهر تا مي توانستيم مرغ و غاز زنده مي گرفتيم و تقريبا هميشه از نظر گوشت خيال مان راحت بود .

خاطره جالبي كه از جبهه جنگ از او براي من به يادگار مانده است :

او مي گفت بار اولي كه به جبهه رفتم تابستان بود من هميشه داشتم به عنوان يك سرباز در جبهه خدمت كنم به همين خاطر از طريق نيروي زميني ثبت نام كرده و به جبهه كوشك اعزام شدم اما در انجا نمي دانم چطور فهميدند كه من افسر نيروي هوايي هستم به همين خاطر نمي خواستند به من پست فرماندهي بدهند كه قبول نكردم حتي فرماندهي يك گروهان را هم نپذيرفتم با اين حال با اصرار چند سرباز در اختيار من گذاشتند و منطقه كوچكي را كه متشكل از چند سنگر و يك خاكريز بود به من سپردند جايي كه ما بوديم درست در تير رس عراقي ها قرار داشت و آنهايي كه گراي ما را داشتند مرتب سرمان خمپاره مي ريختند به طوري كه كمتر جرات مي كرديم از سنگر ها را هم نداشتيم بالاخره چارهاي انديشيديم و با توكل به خدا و با كمك بچه ها انجامش داديم سربازها را جمع كرده و به آنها گفتم هر چقدر قطار فشنگ تير بار موجود بود جمع كرده و سر هم كنند و روي زمين در امتداد هم طوري قرار دهند كه مانعي باعث توقف آن نشود خودم هم تير باري را كه در اختيار داشتم برداشته و در يك فرصت مناسب روي خاكريز پريدم و تا آخرين فشنگ را بدون هدف به طرفي كه حدس مي زدم محل استقرار عراقي ها شليك كردم بعد از تمام شدن فشنگ ها تمام سر و صداها به يكباره خوابيد باورم نمي شد اما آن روز ديگر هيچ خمپاره اي شليك نشد روز بعد هم خبري نبود فرداي آن روز هم همين طور خيال مان راحت شد و بچه ها توانستند نفس راحتي بكشند و چند روزي استراحت كنند و اين خاطرات جالبي بود كه من از زبان خود محسن شنيدم .

شهيد محسن پس از مراجعت از امريكا به ايران فرصت بيشتري براي مطالعه كتب اسلامي يافت كم كم بوسيله دوستان مذهبي و صميمي با راه امام و انقلاب نوپاي اسلامي آشنا گرديد مخفيانه و دور از چشم ارتش آن روز اعلاميه هاي امام را بدست آورده و مطالعه مي كرد و هميشه از تظاهرات مردم در شهر هاي مختلف ايران با اطلاع بود .

با روشن شدن اولين جرقه هاي نهضت و شروع نخستين جنبش مردم شاهد بوديم كه چگونه مخفيانه با لباس شخصي و كلاهي كه صورت او را مي پوشاند با حداكثر پنهان كاري در اكثر راهپيمايي ها شركت مي كرد حتي شبهه هم آرام نداشت وتا نيمه هاي شب روي پشت بام نداي ا. . . اكبر هم صدا با تمام مردم ساعت ها شعار مي داد .

با گذشت اين روز ها و شعله ور شدن خشم مردم وهمه گير شدن نهضت با ورود امام پنهان كاري ها به كنار رفت و او و ديگر همافران انقلابي توانستند با لباس نظامي و شركت در راهپيمايي و ديدار معروف شان با رهبر انقلاب وظيفه انساني و اسلامي خود را به رهبر و مردم رنجيده ادا كنند .

با طلوع دهه منجي و در واپسين روزهاي حيات رژيم شاه هنگام حمله نيروهاي گارد به پادگان نيروي هوايي از جمله كساني بود كه با شكستن درب اسلحه خانه مهمات و اسلحه را بدست مردم رسانيد .

در پي مسلح شدن مردم و شروع يورش به پادگان ها و ارتش بافداكاري تمام در اكثر عمليات فتح پادگان ها تسليحات مراكز دولتي ساواك و راديو تلويزيون شركت كرد و من برادر كوچكتر او خود شاهد بودم كه بارها تا مرز شهادت پيش رفت و خداوند هر بار به مصلحت خود سرنوشت او را طور ديگري رقم زد .

پس از گذشت اين حماسه ها و جان فشاني ها كه نتيجه آن پيروزي درخشان انقلاب بود محسن كه در رشته خود در پادگان متخصص و سر آمد بود يك لحظه از كوشش در را ه تداوم نو پا باز نايستاد مسئوليت استادي برج كنترل نيروي هوايي را به عهده گرفت عضو فعال دايره سياسي ایدوئولوژيك پادگان بود در خارج از پادگان و در بسيج مردمي مسجد محل و پاسداري شبانه فعال بود هر كجا نيرويي لازم مي شد او حاضر بود يك لحظه آرام و قرار نداشت و از هيچ كوششي در راه پيشبرد انقلاب دريغ نمي كرد .

يكي از خصوصيات بارز شهيد محسن آژوي فروتني و حجب بش از حد بود با وجود اطلاعات و مطالعات بسيار وسيعي كه در اكثر زمينه ها داشت بسيار سر به زير و كم حرف بود هيچ گاه از خودش چيزي نمي گفت بيشتر مرد عمل بود تا حرف و به قول همكارانش محسن كم مي گفتو گزيده مي گفت او بار ديگر با قبولي در كنكور سراسري و ادامه تحصيل در رشته مهندسي برق نشان داد كه مرد عمل است و استعدادي كه از دوران كودكي در او وجود داشت هنوز هم شكوفا است .

محسن با وجود تحصيل در دانشگاه علم و صنعت كه در آنجا هم دانشجوي ممتاز بود و مشغله فكري فراوان در رابطه با كارش در برج كنترل حدود دو سال كه درس طلاب علوم ديني را مي خواند و جامع المقدمات و قواعد زبان عربي را بطور كامل گذرانيده بود با وجود اين همان گونه كه از آثار و يا دداشت هاي به جا مانده از شهيد پيداست حتي در تاريخ نهضت هاي معاصر اصول اعتقادات اسلامي شناخت و عملكرد امپرياليسم اصول سياسي و غيره و غيره هم مطالعه و تحقيق مي كرد.

باوجود اين همه فعاليت در تمام عرصه هاي علمي و فكري حتي همسر و مادرش هم از كارهاي او كاملا بي اطلاع بودند و اين شهادتش بود كه مقام والاي او را از نظر علمي به ما شناساند .

با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران و حمله مزدوران بعثي به شهرهاي جنوبي كشورمان و گسترده شدن آتش جنگ او هم مانند بسياري از نيروهاي داوطلب و شهادت طلب ايران داوطلب اعزام به جبهه ها گرديد ولي فرماندهان كه از درجات علمي و تخصصي او آگاه بودند مكررا با اعزامش به جبهه هاي نبرد مخالفت مي كردند اما او كه هدفش را مي شناخت و عاشق شهادت بود عاقبت از طريق نيروي زميني و لشكر 77 پياده خراسان خود را به جبهه ها رسانيد و سر انجام در دومين اعزام در جبهه كوشك و در تاريخ 1361/08/23در اثر تركش خمپاره به مقام والاي شهادت رسيد .

برادر شهيد صمد آژوي

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.