سيدحسين ميرسلطاني
نام پدر : سيدنصرت الله
دانشگاه : صنعتي شريف
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مهندسي شيمي
مكان تولد : تهران (تهران بزرگ)
تاريخ تولد : 1340/08/21
تاريخ شهادت : 1359/08/27
مكان شهادت : سوسنگرد
عمليات : آزادسازي سوسنگرد
مصاحبه با خواهر شهید سیدحسین میرسلطانی(خانم اشرف میرسلطانی)
راوي : خواهر شهيد

1. مختصري راجع به خصوصيات شخصي و رفتاري دوران كودكي شهيد توضيح دهيد؟

حسین آبان به دنیا آمد. 27 آبان 59 شهید شد. دوره‌ی دبستان را سه ساله تمام کرد. بعد از سه سال دبستان جهشی خواند و بعد رفت هفتم و سریع پایه‌ها را طی کرد.


2. آيا شهيد از شما كوچك‌تر بود يا بزرگ‌تر؟ چند سال؟

5 سال از شهید بزرگ‌تر هستم.


3. بيش تر به مطالعه چه نوع كتاب‌هايي علاقه داشت؟(مذهبي،علمي،هنري و....)

رشته‌اش ریاضی بود. از کلاس 3 رفت 7 تازه جمله نویسی را یاد گرفته بود و انشاء دادند و در ثلث اول انشاء تجدید شد و مادرم با معلمشان صحبت کرد و روخوانی را درست کرد تا انشاءاش خوب شد.


4. از چه چيزها و چه نوع افرادي بدش مي‌آمد و از آن‌ها دوري مي‌گزيد؟ چرا؟

اون قدر مهربان بود نسبت به همه مردم، ساده بودند و پاک بودند. اون طور نبود که بدش بیاید از کسی.


5. به چه چيزها و چه افرادي خيلي علاقه داشت؟ چرا؟

حسین خودش فردی بسیار مخلص بود و بی‌ریا و سازگاری داشت و بچه سوم خانواده بود. یکی از دوستان من که در لانه بود بعدها به من گفت که من اصلا قیافه حسین یادم نمی‌آید به خاطر اینکه فعالیت‌اش خیلی زیاد بود ما اصلا نمی‌دیدیم حسین را و خیلی کشیک می‌داد.

6. مختصري راجع به فعاليت‌هاي مذهبي و اجتماعي شهيد توضيح دهيد؟

اون زمان شایعات زیاد بود در مورد آقای بهشتی خوب حرف نمی‌زدند. از حسین می‌پرسیدم راست می‌گویند؟ حسین می گفت: به این‌ها توجه نکن این جا محل امتحان است. به امتحان و کار دیگران چه کار داری سعی کن خودت متوجه باشی امتحان خودت را درست پس بدی.



7. چه شد كه به فكر رفتن به جبهه افتاد؟

در تبریز مربی آموزش نظامی بود و زمانی بود که سوسنگر را گرفتند بین دو اردوی آن‌ها یک هفته فاصله می‌افتد که آن‌ها می‌روند آن جا و حسین 27 آبان شهید شد و 30 آبان دفن شد. حسین با یکی از دوستانش رفته بودند برای آزادسازی و شهید شدند و بعد برادر بزرگ‌ترم خبردار شد، ایشان خرمشهر بودند. بعد این شهدا را در نماز جمعه تشییع کردند.


8. در زمان جنگ چه فعاليت‌هايي مي‌كرد (جبهه و پشت جبهه)؟

در فاصله دو هفته‌ای که پیش آمد حسین آمد پیش دامادمان و گفت می‌خواهم بروم جبهه، امام تاکید کردند برای آزادسازی و قول می‌دهم بعد از یک هفته می‌آیم. آقای آیت الله مدنی گفتند ما غذاها را به همه می‌دهیم ولی قابلمه‌هایمان را نمی‌دهیم تو الآن قابلمه‌ای و نیازت داریم و حسین لباس سپاهی را درآورد و قول می‌دهم 1 هفته‌ای بیایم.


9. اطلاعات تكميلي درباره نحوه و محل شهادت ایشان :

محل شهادت : استان : خوزستان منطقه : سوسنگرد

تاریخ شهادت: 27/8/59- تاسوعا زمان شهادت: 11 صبح مدت حضور در جبهه: سال اول

تاريخ دفن : 30/8/59 محل تدفين شهيد : بهشت زهرا قطعه : 24

در کنار شهید اصغر وصالی دفن شده که عاشورا شهید شده.

10. نام عملياتي كه شهيد در آن به شهادت رسيده است؟ رمز عملياتي؟ نحوه شهادت؟

آزادسازی سوسنگرد، جداشدن سر از گردن با ترکش خمپاره


11. جزو کدام دسته از شهدا بودند؟ شهید دفاع مقدس


12. سن شهید در اولین اعزام به جبهه: 19 سالگی


13. مختصري راجع به فعاليت‌هاي شهيد در زمان قبل از انقلاب و انقلاب توضيح دهيد؟ چه خاطراتي در اين خصوص به ياد داريد؟

قبل از انقلاب در مسائل سیاسی فعال بود. در تظاهرات و پخش اعلامیه فعال بود و در تسخیر لانه جاسوسی شرکت داشتند و جزو محافظان گروگان‌های طبس بودند. بعد از آن برای آزادسازی سوسنگرد رفتند و شهید شدند.


14. روابط عاطفي ايشان با پدر و مادرتان چگونه بود؟

فوق العاده مهربان بود. با هر دویشان دوست بود. پدرم خیلی با محبت بود و مادرم هم با تمام وجود در اختیار خانواده بودند.


15. رابطه ايشان با شما چگونه بود؟

ما سه تا یعنی من و حسین و حسن چسن مان نزدیک هم بود و باهم خوب بودیم.


16. كمي از دوران كودكي كه با شهيد داشتيد برايمان بنويسيد. آيا با هم دعوايتان ميشد؟ چرا؟ اگر خاطره‌اي در اين مورد داريد بفرماييد؟

فوتبال بازی می‌کردیم در دوران کودکی با هم. من طرفدار تیم فوتبال بودم ولی به هر حال دعوا داشتیم.


17. روحيات شهيد چگونه بود؟

بسیار مهربان بود، بسیار مخلص و بی‌ریا بود.


18. چه صحبت‌ها و توصيه‌هايي به شما، خواهران و برادران مي‌كرد؟

ما داریم امتحان می‌دهیم ورقه خودمان را خوب بنویسیم و کاری نداشته باشید دیگران چه می‌کنند.


19. چه خاطرات ديگري از شهيد به ياد داريد؟

به مسائل الکترونیکی علاقه‌مند بود و مجله دانشمند که فنی بود می‌خواند و سعی کرد کارهای فنی را یاد بگیرد. حتی کیف و ... درست کند.


20. هر صحبت ديگري داريد بفرماييد؟

برادر بزرگ من در همان پایگاهی که بودند گفته بودند بیایید وسایل حسین را ببرید و وقتی رفت به تهران آورد، کوله‌پشتی‌اش را که داده بودند آورد و در کوله تمام خشاب و خیلی چیزهای دیگری که درست کرده بود و اسلحه‌ای که درست کرده بود را آورد. چند مدت پیش ما بود و بعد پدرم به پایگاه شهید مدنی تحویل داد.

حسین بسیار برای همه ما شیرین بود. سطح خانواده‌ی ما متوسط بود. ما هرهفته هیئتی داشتیم که در منازل بود و در هر مجلسی سوالات دینی می‌پرسیدند و او نیز شرکت می‌کرد و برنده هم می‌شد. در حسینه محل بودند و در کلاس قرآن شرکت می‌کردند و تابستان‌ها را می‌رفتند برای یادگیری هنر.

سال 58 لانه جاسوسی را گرفتند و از 14 آبان رفت لانه. ماجرای طبس که پیش آمد برای پخش گروگان‌ها عده‌ای از آن‌ها را به همراه حسین و شهید دادمان بردند تبریز. سپاه تبریز را راه‌اندازی کردند و در شهریور 59 با این که تبریز بود ولی تهران می‌آمد و می‌رفت. حتی او کلتی درست کرده بود که خشاب آن تیرهای بیش تری داشت و در زیرزمین موادهای مختلفی داشت که آزمایش‌های زیادی می‌کرد.











(ويژه يادداشت خاطرات پراكنده)

*در انقلاب فرهنگی عده‌ای رفتند برای کارهای اداری و عده‌ای رفتند به مناطق محروم. حسین هم رفته بود لرستان برای مناطق محروم آن منطقه برای آب‌رسانی و لوله‌کشی آن مناطق. این اتفاق بین 57-58 بود. نیامد و وقتی از لرستان آمد تمام لباس‌هایش و تمام دست‌هایش از بین رفته بود. مادرم می‌گفت که رفته بود حمام دیدم داشت لباس‌هایش را می‌شست گفتم چرا اینجوریه؟ گفت: با سیمان کار کردم این جور شد.

*حسین به خانواده‌ام گفت من آمدم اردو و نگفته بود می‌خواهد برود جبهه.

* یکی دو شب قبل از عملیات خوابیدند و بعد خوابی دیده بودند که محرم شدند و در صحرای عرفات دارند می‌جنگند و شهید می‌شوند.

* در روزنامه‌ای که گرفته بودم نوشته بود شهادت 2 تا از فاتحان لانه جاسوسی. ما خیال می‌کردیم تهران هست ولی بعد فهمیدیم حسین شهید شد. حسین برای آوردن آب در 11 صبح تاسوعا آمده بود و همان صبح هلی‌کوپتر می‌رسد و بعد از شهید شدن حسین سریع او را می‌آوردند معراج تهران و ...

* آقای حسینی که مسئول ستاد بودند آمدند به ما گفتند که حسین را به معراج آوردند، می‌توانید ببینید. پسرعموی من دوربین آورده بودند برای عکس گرفتن. صورتش را باز کردیم برای عکس. دیدیم این اصلا ریش نداشت و قسمتی از گردنش نبود ولی صورت سالم بود و دهانش پر از شن شده بود.

* حسین زمانی که گروگان‌ها را داشت وقتی می‌آمد خانه آجیل برمی‌داشت و می‌برد به آن‌ها با اینکه گروگان بودند می‌دادند. چون عید مسیحی‌ها بود. نکات ریز را این‌گونه دقت می‌کردند.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.