عباس آفريدون
نام پدر : حيدر
دانشگاه : مركز تربيت معلم شهيد رجايي شيراز
مقطع تحصيلي : ------------------
رشته تحصيلي : امور تربيتي
مكان تولد : روستاي دشتي-دشتستان (بوشهر)
تاريخ تولد : 1342/11/08
تاريخ شهادت : 1365/10/04
مكان شهادت : ام الرصاص
عمليات : كربلاي 4
خاطرات همرزم شهيد عباس آفريدون
راوي : همرزم شهيد

من در سال 1365 با شهید عباس آفریدون آشنا شدم او مسئول گروهان ابوالفضل بود. مورخه 65/10/3 به همراه شهید در یک گروه 27 نفره از کنار اروند توسط قایق به سمت عراق حرکت نمودیم. جهت شرکت در عملیات کربلای 4 در قایق ما شهید عباس آفریدون و شهید عباس توفیقی هم حضور داشتند پس از یک ساعت که به آن سوی اروند رسیدیم و پس از پیاده شدن به همراه شهید آفریدون و شهید عباس توفیقی و شهید مرادی و شهید عباس صفری که فرمانده دسته بود وارد سنگرهای بتونی شدیم. یک مسیر یک کیلومتری را پیاده طی نمودیم تا به یک محوطه باز رسیدیم و از آن جا نیز پی از طی مسافتی به یک سه راهی رسیدیم. در همین حین شهید مرادی با دست اشاره کرد برویم جلوتر جای ما آن جلو است و شهید آفریدون هم دستور حرکت را داد. پس از سه کیلومتر پیاده روی به جزیره امر عاص رسیدیم. در سنگرهای مستحکمی که آن جا موجود بود رسیدیم و موقتاً مستقر شدیم. در همین زمان متوجه قابلمه کوچکی که آفریدون به کمر بسته بود شدم. شهید عباس توفیقی که فردی شوخ طبع بود به شهید آفریدون گفت: ما گرسنه ایم چه داری بخوریم؟ شهید آفریدون هم درب قابلمه خود را باز کرد و ما با کمال تعجب دیدیم فقط سه دانه نخود پخته در آن است! به او گفتیم این که کم است! گفت: این هم زیاد ما است. در همین لحظه تیری به پای شهید عمادی خورد و شهید عباس توفیقی نیز مشغول باند پیچی پای او شد. من نیز که تیربارچی بودم شروع به تیراندازی کردم و شهید عباس آفریدون و شهید مرادی و شهید توفیقی هم در یک سنگر مخروبه نشسته بودند. در همین حین متوجه پسری 14 ساله شدم که کمی آن طرف تر به سجده رفته بود. وقتی به دوستان گفتم شهید عباس توفیقی رفت نزد او و برگشت گفت او در حین نماز خواندن تیر خورده و به شهادت رسیده. در همین هنگام خمپاره ای به درون سنگر ما افتاد. پای من که ایستاده بودم جراحت برداشت به داخل سنگر رفتم دیدم شهیدان آفریدون و توفیقی و مرادی کنار هم افتاده اند. فقط شهید آفریدون هنوز زنده بود در حالی که شهید مرادی سرش را بر پای آفریدون گذاشته و خوابیده بود. شهید آفریدون را در بغل گرفتم چند بار با دست اشاره کرد برو برو تیراندازی کن، امام را تنها نگذار امام را تنها نگذار! در همین لحظه بود که حس کردم بدنش رو به سردی می رود که پس از چند لحظه آفریدون در حالی که در بغلم بود شهید شد. وقتی خواستم بلند شوم و شهید آفریدون را به آن طرف ببرم متوجه شدم هر دو پایش قطع شده.

بخاطر دارم در مانورها و تمرینات نظامی وسیله نقلیه ما دو اتوبوس و یک کامیون بود چون در اتاق کامیون نیز سوار شدن رزمندگان اذیت می شدند برای سوار شدن بین رزمندگان نوبت بندی شده بود. یادم است یک بار نوبت من که به کامیون افتاد شهید آفریدون هم حضور داشت. همه تیربارها و اسلحه ها عقب کامیون در اتاق و ما هم در اتاق آن کامیون بودیم. با کمال تعجب دیدیم که آفریدون هم آمد عقب نزد ما. هر چه من و دیگر رزمندگان اصرار بر جلو سوار شدن وی نمودیم اصلاً قبول نکرد و مرتب می گفت: تا زمانی که یک بسیجی عقب در اتاق نشسته من هم نمی روم جلوی کامیون بنشینم. هر چه می گفتیم تو فرمانده ما هستی درست نیست قبول نمی کرد می آمد عقب می نشست و دو پایش را هم در بغل می گرفت مخصوصاً در دست اندازی ها که بسیار اذیت میشد اصلاً به روی خودش نمی آورد.

یک شب بعد از رحلت امام(ره) خواب دیدم که توسط یک موتور سیکلت 125 سی جی از برازجان به روستایمان می آیم. بین راه در محله علی آباد برازجان شهید محمدعلی مرادی را دیدم که کنار خیابان ایستاده. ایستادم گفتم کجا می روی؟ گفت: دهقاید. گفتم سوار شو تا برسانم. تو راه در حال رفتن اول پل دهقاید متوجه شدم دو حیوان شبیه سگ یکی سیاه رنگ و دیگری بسیار نورانی دنبال ما می آیند. ساعت چهار عصر بود ولی یک مرتبه مغرب شد. شهید محمد علی مرادی گفت: یک لحظه این جا بایست کاری دارم من توقف کردم. شهید مرادی خواست برود که حیوانات هم آمدند نزد ما. شهید مرادی گفت: نترس با تو کاری ندارند، یک دقیقه همین جا باش الان می آیم. حدوداً پس از دو دقیقه آمد دست مرا گرفت و پیاده به راه افتادیم تا به بالای آب نمای دهقاید رسیدیم. با کمال تعججب دیدم سفره ای بسیار بزرگ گسترده شده و اکثر شهداء و از جمله شهدای عملیات کربلای 4 به دور آن نشسته اند. از قبیل شهید عباس آفریدون و شهید عباس توفیقی و شهید غلامرضا باصولی. در حالی که دستم به دست شهید محمدعلی مرادی بود و شهداء ما را صدا می زدند که بیائید کنار سفره بنشیندید آن وسط زنی را دیدم که دارد بشقاب های پر از غذاهای لذیذ مختلف را به شهدا می دهد. از شهید مرادی سوال کردم این زن کیست؟ گفت: او حضرت فاطمه زهرا(س) است. گفتم پس آن زنی که پشت سر او دارد بشقاب های خالی را جمع می کند کیست؟ گفت: او هم حضرت زینب(س) است. گفتم پس آن نوری که آخر سفره ایستاده و بر شهدا نظارت می کند کیست؟ گفت: او هم امام حسین(ع) است. شهید عباس آفریدون هم مرتب اشاره می کرد بیا نزد ما و من همین طور که داشتم می رفتم نزد آن ها به یک باره از خواب پریدم.


نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.