بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به شهیدان و امید به ظهور حضرت قائم(عج) وصیت نامه خود را در برهه ای از زمان آغاز می کنم که پیر خمین آن وارث امامان ندا در داده که بشتابید که هنگام امتحان است در زمانی که کاروان بزرگ حضرت محمد(ص) در حرکت است در موقعی که دین خدا و اسلام نیاز به پشتیبانی و یاری دارد می روم به جبهه تا این که نسل کفر را از ریشه برکنم و اسلام را یاری نمایم اگرچه هم در این راه کشته شوم که تنها آرزوی من است که فبها و اگر پیروز شدم هم که چه بهتر. وصیت من به خانواده ام این است که راه من را ادامه دهند و همیشه پوینده راه شهداء باشند و امام را یاری نمائید.
بسمه تعالی
با درود و سلام به امام عصر و نائب بر حقش امام خمینی و درود به شما عزیزان و مردم شهید پرور و بزرگ ایران. در حالی دستم به قلم پیوند خورده و دارم چند کلمه ای به عنوان وصیت از خود بر جای می نهم که تمام تجهیزات را گرفته و عازم عملیات هستم هر کسی مشغول نوشتن چیزی است و من نیز چند کلمه ای می نویسم:
امروز دیگر بر دنیا ثابت شده است که اسلام بر تمامی مذاهب مادی و مسلکی پیروز است چرا که بار دیگر بعد از 1400 سال شهامت ها و شجاعت ها تکرار شده است تا ایثار و شجاعتی که اکنون در این رزمندگان است درسی است که سالار شهیدان حسین ابن علی آموخته اند. آری بار دیگر شعارهای «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه» و «هیهات منّا الذلّة» تکرار گردیده و مرگ و شهادت با عزت تر و کرامت دارتر از زندگی با ذلت است.
اگر انسان به خاطر این آفریده شده تا چون چهارپایان بخورد و بیاشامد پس این جمله الهـی که می فرماید: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» چه معنایی دارد و اینک بار دیگر حسین زمان ندای «هَل مِن ناصر» سر می دهد کیست که با گفتن لبیک خود را از مهلکه جهنم نجات دهد و در صف کاروان لشکریان اسلام برای نجات اسلام و سرنگونی کفر دست به قبضه شمشیر زند و پشت سر امام و فرمانده کل قوا شجاعانه به صف کفر تازیده و آن ها را از روی زمین بردارد.
وصیتم به پدر و مادرم:
پدرم، مادرم وظیفه خویش را نسبت به من انجام دادید. راستی که چه زیبا پدری و مادری بودند چه خدمت ها که نسبت به به من انجام دادید و من شرمنده پیش شما هستم که نتوانستم کوچک ترین کاری برای شما انجام دهم و همیشه باعث رنج و زحمت شما بوده ام اما چه می شود کرد دیگر فرصت از کف رفته و کاری از دست من ساخته نیست و باز شما هستید که باید مرا حلال کنید تا از عذاب الهی در امان باشم. مادرم اگر صبر و استقامت پیش گیرید چون مادر اکبر خواهید بود اما نمی گویم گریه نکنید تا می توانی برای من گریه نما اما دعا برای امام امت و رزمندگان را فراموش نکن و هر روز عصر پنجشنبه یه سری پیش من بیا و با من سخن بگو.
برادرانم شما نیز هیچ گاه از دینتان دست بر ندارید و امام را تنها نگذارید و شما برادرانم درس را فراموش نکنید و دنبال علم بروید که تمام سختی ما از ناآگاهی است و شما دانشجویان و همکاران محترم امروز چشم کودکان معصوم به دست شماست تا چگونه آن ها را تربیت می کنید پس در تربیت آن ها بکوشید تا آینده ایران که دست همین بچه ها است دارای کشوری الهی باشند.
در آخر از همه دوستان و حق دارانم می خواهم که مرا ببخشند و حلال نمایند و شما خواهرانم حجاب را رعایت کنید که هستی و نیستی جامعه به دست شما است. اگر حجاب را رعایت کنید جامعه به سوی هدف های اسلامی پیش خواهد رفت و اگر حجاب رعایت نکنید جامعه از معیارهای اسلامی دور خواهد گشت پس در حفظ حجاب بکوش که حجابت باعث وقار توست نه باعث سبکی و بی ارزشی شما است. ضمناً وصیتی نیز نوشته ام که نسبتاً ناقص است و در کیفم می باشد. اگر شد هر دو وصیت نامه ادغام نماید.
خداحافظ لحظه حرکت ۶۵/۹/۲۹
ابراهیم اسدی