محمدرضا شهرياري
نام پدر : علي
دانشگاه : آموزشكده فني شهيد محمد منتظري مشهد
مقطع تحصيلي : كارداني
رشته تحصيلي : تأسيسات
مكان تولد : ----------------- (كردستان)
تاريخ تولد : 1338
تاريخ شهادت : 1360/12/01
مكان شهادت : تنگه چزابه
عمليات : مولاي متقيان
خاطره از پدر شهید محمدرضا شهریاری (علی شهریاری)
راوي : پدر شهيد

اینجانب پدر شهید محمد رضا شهریاری دارای 7 فرزند می باشم و محمّدرضا فرزند سوّم من بود. ایشان واقعا پسر خوبی بودند. خوش اخلاق و مهربان و دوست داشتند به دیگران کمک کنند. از همان کودکی قرآن می خواند و در مسجد هم تدریس قرآن برای بچّه ها داشت و هر وقت که بچّه ها را می دید در حال بازی کردن هستند آن ها را می برد در مسجد و به آن ها قرآن یاد می داد.

خیلی دوست داشتند به دیگران کمک کنند. یادم هست در زمستان ها که برف زیاد می آمد می رفتند به اتفاق بچّه های محل کسانی که توانایی نداشتند برف هایشان را پارو کنند پارو می کرد.

ایشان متولد مشهد هستند بعد از گذراندن تحصیلات متوسطه در هنرستان رشته مهندسی تأسیسات برق می خواندند و به کارش خیلی علاقه داشتند و کارهایش را خوب انجام می دادند و همیشه دیگران از کارهای او تعریف می کردند و هر وقت که از مرخصی می آمدند دوستانش می آمدند دنبالش و او را به شرکت می بردند.

بعد کنکور در دانشگاه علم و صنعت تهران قبول شدند و وقتی که برای ثبت نام رفته بودند گفته بودند که ابتدا شما باید خدمتتان را بروید و او هم رفت و برای جبهه ثبت نام کرد.

حدود 2 سال و 5 ماه در جبهه در منطقه چزابه بودند و 5 ماه آخر را از طرف سپاه رفته بود برای کمک به پشت جبهه.

*یک بار شهید در مغازه ای دیدند دختربچه ای گریان است. از او علت را پرسید. دختر گفت در یک منزلی کار می کنم و صاحب خانه به من پول داده که بروم ماست بخرم که ظرف از دستم افتاد و شکست و الان هم اگر برگردم حتماً مرا دعوا می کند. بعد ایشان یک کاسه ماست می گیرند و به دست دختر بچّه می دهند و می گویند برو...خیلی دوست داشتند که به دیگران کمک کنند و همیشه در حال کمک به دیگران بودند.

* دیدار آخر شهید: بار آخری که ایشان می خواستند بروند به من گفتند که پدر شما با من نیائید (چون من همیشه ایشان را تا راه آهن می بردم) و بعد به من گفتند که اگر این بار دیر آمدم نگران من نشوید شاید دیگر برنگردم.

* و فردا که او را تشییع پیکر کردیم هنوز خون این بچّه تازه و گرم بود تا جایی که وقتی مادرش او را بوسید صورت مادرش هم خونی شده بود. و بعد از این که او را به خاک سپردیم پشیمان شدیم که چرا برای او کارهای بیشتری انجام ندادیم.

* ذکر یک خاطره از جبهه: ایشان در جبهه فعالیت های زیادی انجام می دادند و یک خاطره ای برای من تعریف کردند و می گفتند. یک روز به فردی که دستش را گچ گرفته بود مشکوک شدند و چون که می دانستند کسانی که این گونه هستند نباید به جبهه بیایند. شک می کنند و می روند به ایشان می گویند شما که حالتان خوب نیست چرا به جبهه آمده اید؟ {...}

* نحوۀ شهادت: ایشان می خواستند به یکی از دوستانشان که تیر خورده بودند کمک کنند که در بین راه ترکشی به ایشان اصابت می کند و دوستانش او را زود می آورند عقب که البته همان جا به شهادت می رسند.

* نظر شهید دربارۀ شهادت: همیشه در این مورد می گفتند که هیچ کاری بهتر از شهادت در راه خدا و جنگیدن از وطن و میهن نیست. عاشق شهادت بودند و آرزوی شهادت.

* خوابی که یکی از دوستان پدر شهید دیده اند: خواب دیدم که در یک دشت وسیع و سرسبز و زیبا محمّد رضا هم در آن جا از او سؤال کردم محمّد جان این جا چه کار می کنی؟ چرا نمی آیی خانه؟ او هم در جواب به من گفت: که این جا مال من است و آن هایی را که آن جا می بینی دوستان من هستند و من این جا زندگی می کنم و بعد دست مرا هم گرفت و برد داخل باغ، که بعد من از خواب بیدار شدم.

* فعالیت هایی که در زمان انقلاب انجام می دادند: هر چند که در زمان انقلاب ایشان کوچک بودند اما همیشه در راه پیمایی ها و تظاهرات ها شرکت داشتند. و هیچ وقت هم به ما نمی گفت و مخفیانه می رفت. یک بار که آمد خانه دیدم پا برهنه است وقتی از او سؤال کردم کفش هایت کجاست گفت که در راه پیمایی گم کردم.

* نظر ایشان دربارۀ امام: هر وقت که به او می گفتن نرو شاید برایتان اتفاقی بیفتند حرف مرا گوش نمی دادند و می گفتند که امام فرموده اند رضایت پدر و مادر شرط نمی باشد. و علاقه زیادی به امام داشتند.

* صحبت آخر پدر شهید: برای این آزادی که ما داریم خون های زیادی ریخته شده قدر جوان هایی که دادیم را بفهمیم و محافظ این خون ها باشیم و نگذاریم پایمال شود.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.