عبدالاحد گرامي فرد
نام پدر : عبدالحسين
دانشگاه : صنعتي اميركبير
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مهندسي برق
مكان تولد : اروميه (آذربايجان غربي)
تاريخ تولد : 1340
تاريخ شهادت : 1365/02/29
مكان شهادت : رودخانه ي دز
خاطرات پسرعمه شهيد(آقاي هاشم آستا)
راوي : اقوام شهيد

از اخلاق و رفتار شهيد چند موردي را برايتان بازگو مي كنم كه اين خصايص اخلاقي را نه تنها بنده بلكه تمام اهل فاميل و تمام كساني كه به نحوي با آن شهيد عارف متقي آشنا بودند مي گويد. شهيد احد گرامي فر كسي بود كه در امانتداري زبانزد همه بود. از همسايگان ايشان كسي را نمي توانيد بيابيد كه از او ناراضي بوده باشد. شهيد از حسادت خيلي به دور بودند و هميشه خوبي و صلاح و راه راست را نشان مردم مي دادند. شهيد احد گرامي فرد كسي بود كه اگر به مهماني دعوتش مي كردي اگر مي دانستند كه صاحبخانه نماز نمي خواند يا شراب خوار است و يا در كل باايمان نيست،‌ دعوتش را نه قبول مي كرد و نه مي رفت. روزي از شهيد پرسيدم خانه يكي از فاميل هايمان چرا نمي آیی؟ گفت: «پسر دایي من، كسي را كه بدانم مالش حلال نيست خانه آن نمي روم.» ولي به صورتي عمل مي كرد كه طرف مقابل را نرنجاند. مادرم نقل مي كرد كه هنوز از اسير يا به شهادت رسيدن من باخبر نبودند كه شبي با لباس سفيدي در جاي قشنگي ايستاده به خوابم آمد و گفت: «عمه مهربانم، ناراحت نباش. هاشم زنده است ولي زخمي شده» و مادرم مي گويد بعد من را در خواب ديده كه به دور سرم باندي سفيد بستم و خون از روي باند معلوم است و به طرف خانه در حال حركت هستم. شهيد احد گرامي فرد پس از اتمام تحصيل و اخذ ديپلم از كنكور قبول شده و قرار بر اين بوده كه به دانشگاه برود و بعد از پيروزي انقلاب در سپاه پاسداران اروميه. در پست هاي مختلف پاسدار رسمي بوده و در آن جا انجام وظيفه مي نمودند. روزي به سپاه پاسداران رفتم و سراغ شهيد احد گرامي فرد را گرفتم. برادران در اطلاعات به من گفتند كه در قسمت واحد پذيرش مي باشند. به واحد پذيرش رفتم و با وي ملاقاتي كردم. به او گفتم كه مي خواهم از جهاد سازندگي كه خدمت مي كردم به سپاه بيايم. از او خواستم ترتيبي دهد تا بتوانم به جمع پاسداران رسمي سپاه درآيم. در جواب به من گفت: «هاشم جان، فرقي نمي كند كه در سپاه باشي يا در جهاد. اصل آن است كه بداني در كجا مثمر ثمر هستي و تو در قسمت فني ترابري سنگين فعاليت هاي خوبي داري. در جهاد سازندگي بماني براي تو خوب است.» حرف او را قبول كردم و در جهاد سازندگي ماندم و شهيد احد گرامي فرد هم زمان هم در دانشگاه در تهران مشغول تحصيل بوده و همزمان در سپاه پاسداران اروميه فعاليت مي نمود. تا اين كه با فتواي امام راحل در سال 1365 به جبهه اعزام مي شوند و در تاريخ 1365/2/29 به درجه رفيع شهادت نائل آمده و به آرزويش رسيده بود. پدر شهيد در كار باطري سازي خودرو مي باشد و مغازه اي در اروميه واقع در خيابان طالقاني دارند. آن زمان ها كه شهيد درس مي خواندند به مغازه مي رفت و كمك حال پدرش مي شد. در رفتار و اخلاق شايسته ترين بود.

روزي به خاطر مريضي مادرم به بيمارستان امام رضا(ع) رفتيم و نزد دكتر ارتوپدي دكتر كريمي رفتيم و از روي دفترچه نام فاميلي مادرم كه گرامي فرد مي باشد، آقاي دكتر كريمي از ما سؤال كردن كه آيا شما نسبتي با شهيد احد گرامي فرد داريد؟ مادرم گفت: من عمه شهيد مي باشم. در اين حين ديدم كه دكتر كريمي گريه مي كند و او نيز مي گفت: احد مايه افتخار ميهن بود و مي گفت ما با هم در يك دانشگاه بوديم و رفقاي صميمي بوديم و دكتر مي گفت: هرگز از مصاحبت با شهيد خسته نمي شدم، بلكه از دوري او هر چه كوتاه هم بوده ناراحت مي شديم و روزي كه شهيد تصميم به اعزام به جبهه گرفت گفتم احد جان شما هم در سپاه پاسداران و همزمان در دانشگاه مشغولي. ديگر به جبهه رفتنت چيست؟ در جواب دكتر گفته بودند كه اين تكليف است كه به نداي امام راحل لبيك گفته و به جبهه رفت. دكتر مي گفت: خبر شهادت احد تمام دانشگاه را غم زده كرد.

در مراسم هفتم شهيد رفقاي دانشگاه به اروميه آمده بودند. در صحبت هايي كه با بچه هاي دانشگاه داشتم همه و همه دانشجوها از اخلاق و رفتار و كردار شهيد مي گفتند و گريه مي كردند. آن ها نيز لوح سپاسي از طرف رياست دانشگاه آورده بودند.

شهيد موتور هونداي 125 داشت و صبح ها كه مي خواست به سر كارش برود موتور را تا سر كوچه پياده مي بردند و در آن جا روشن مي كردند كه مبادا از صداي موتور صبح هنگام همسايگان ناراحت نباشند و بلي، او چنين شخصي بود. همه شهداي اسلام مايه افتخار و اقتدار اين ملت و انقلاب بوده اند.

از نوع به شهادت رسيدن احد اين را مي دانم كه مي بيند همرزم هايش در‌ آب گير كرده و كمك مي خواهند. به كمك آن ها مي شتابد كه خود شهيد مي شود. تابوتش را كه آورده بودند به اردوگاه مالك اشتر اروميه رفتم و تابوتش را ديدم. انگار در خواب شيريني فرو رفته بود و جنازه اش به آدم مي خنديد. صورتي نوراني داشت. نماز اول وقت خواندن را توصيه مي كرد و نمازهاي شب او قطع نمي شد.


نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.