ابراهيم اصغري
نام پدر : محمد
دانشگاه : مجتمع آموزش عالي قزوين
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : ادبيات فارسي
مكان تولد : زنجان (زنجان)
تاريخ تولد : 1336/04/21
تاريخ شهادت : 1365/10/19
سمت : مسئول تيم اطلاعات و عمليات لشكر
مكان شهادت : شلمچه
عمليات : كربلاي 5
مصاحبه با خواهر شهید ابراهیم اصغری
راوي : خواهر شهيد

او در منزلی که در مهدیه داشتیم به دنیا آمد ( در بیمارستان ). معلم کلاس اولی شان آقای مظفری بود. او با این که 40 روز از مدرسه غیبت کرد ولی با نمرات عالی قبول شد. فقط در انجام تکالیفش کمی تنبلی می کرد و از من می خواست تا آن ها را انجام دهم. بعد از دوران ابتدایی در دانشسرای مقدماتی ادامه تحصیل داد تا کلاس 11 را در آن جا خواند و کلاس 12 را خود خواند و دیپلم گرفت.

در دانشسرا چون فعالیت بسیاری داشت در خوابگاه درگیری پیدا کرده بود و ابراهیم کتک مفصلی خورده و از ناحیه زانوی پا زخمی شده بود. ولی در خانه این مسئله را پنهان کرد و موضوع را به فوتبال ربط داد.

قبل از پیروزی انقلاب هنگام تدریس ابراهیم در روستای (سر راهی) بچه ها او را از آمدن ژاندارم ها خبر داده بودند که وی خود را به کوه زده و فرار کرده بود. پس از سپری کردن یک شب در کوه صبح به ده بازگشته بود. در راه روستایی که در آنجا تدریس می کرد رودخانه ای قرار داشت که به هنگام رد شدن از آن پاهایش را درون نایلون می پیچید و رد می شد و چون اهالی روستا از نظر نان و غذا به معلمان رسیدگی نمی کردند بیشتر اوقات گرسنه می ماندند.

روزی که مجسمه ها را پایین می انداختند می گفت: «در را باز بگذارید تا مردم بیایند داخل خانه.» در همان روز بود که شهید جلال خانی را کشان کشان به خانه ما آورده بودند و کوچه تا دم در خانه ما خونی بود.

بعد از قضایای انقلاب و پیروزی آن و شروع جنگ او عازم میعادگاه عاشقان شد.

روزی من برای ازدواج به او پیشنهاد دادم، گفت: «من در سنگر عروسی کرده ام. تا وقتی که دوستانم در جبهه ها در خون غلطانید من هم باید در جبهه باشم.»

سعید شمس یکی از شهیدان جنگ تحمیلی پسر همسایه مان بود که در مورد او ابراهیم می گفت: «او کوچکتر بود زودتر از من شهید شد.»

یک بار بعد از آمدن از جبهه ناهار منزل ما میهمان بود. گفتم: برو حمام. گفت: «من توانایی شستن خود را ندارم.» به حمام رفتم و تنش را لیف کشیدم تمام تنش سبز بود و پر از ترکش. به هر جایی از بدنش دست می کشیدم می گفت درد می کند. پلاکی که به گردن داشت سوراخ شده بود می گفت: «خواهرم اگر این نبود گلوله یا ترکش در قلبم بود.»

ابراهیم تعریف می کرد: «بعد از حمله و اتمام عملیات من زخمی شده و بیهوش افتاده بودم مرا به خیال این که شهید شده ام به بیمارستان برده و در پادر دیگری برایم مراسم ترحیم گرفته بودند. من بعد از بهوش آمدن از جا برخاسته و به سوی چادر رفتم همه از دیدن من خندیدند و متعجب شدند.»

آخرین باری که از حمله آمده بود احوالش دگرگون شده بود. ابراهیم همیشگی نبود. در فکر بود و بیشتر در خودش بود. بالاخره رفت و بعد از 4 ماه خبر شهادتش آمد. دی ماه بود که بعد از عملیات کربلای 4 به مغازه پدرم در بازار زنگ زده بود و می گفت: «من دو سه روز آینده در زنجان هستم فقط سفارش کنم از پدر و مادرم مواظبت کنید و هوای آن ها را داشته باشید.»

روزی که خبر شهادت برادرم را آوردند من سراسیمه و با عجله با بچه ای که در بغل داشتم خود را به منزل پدرم رساندم. هنگام آمدن در کوچه دوستش ایرج را دیدم با چشمانی سرخ شده. اینجا فهمیدم که ابراهیم رفت. دایی و پدر و مادرم در خانه بودند. با هم برای دیدن جسد مطهرش به بیمارستان رفتیم. اولین شهید در حمله و عملیات کربلای 5 شهید ابراهیم اصغری بود. چون پسر داییم در بنیاد شهید کار می کرد از همه زودتر مطلع شده بود. یکشنبه بود که تن پاکش را به خاک سپردیم.

به جلسات قرآن با پدرم شرکت می کرد و با قرائت قرآن می خواند و وقتی غیبت می کردیم یا دروغ می گفتیم ناراحت می شد. هیچ گاه لباس تازه ای نمی پوشید. لباس ها و کفشش را اکثر اوقات می بخشید. به تجملات دنیا دل نمی بست. سه النگو داشتم می گفت: «این النگوها چیست این ها را بده در راه خدا به جبهه ها»

در مورد خواب هایی که دیدم، ابراهیم تازه شهید شده بود که شبی در خواب او را دیدم به من گفت: چرا ناراحتی؟ گفتم چون تو در میان ما نیستی. گفت: مگر جای من بد است؟ لب جویی که ایستاده بودیم اشاره به طرف دیگر جوی کرد و گفت: ببین. من نظری کردم باغی سرسبز دیدم که در دنیا نظیرش را ندیده ام. درون باغ حجره های متعددی با پارچه سبز بود و هر حجره متعلق به یک شهید بود. ابراهیم گفت: من وقتی تیر خوردم در آب افتادم جای زیبای خود را در بهشت دیدم. ناراحت و نگران نباش.

در رویا دیدم ابراهیم از سنگر خارج می شود و یک سطل آب هم در دستش هست. گفتم: آب را برای چه و که می بری؟ گفت: «از حمله بدر برگشته ایم و سر و روی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) خاکی شده آب را برای شستن دست و روی پیامبر (صلی الله علیه و آله) می برم.»

یک بار هم در حال خواب و بیداری بودم و بچه را می خواباندم و ناراحت و گریان بودم از دوری ابراهیم یکدفعه چشم به پرده ای که در جلوی در زده ام افتاد، پرده تکانی خورد و سه بار صدای ابراهیم را شنیدم که می گفت: صراط المستقیم، صراط المستقیم، صراط المستقیم.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.