مهدي رجب بيگي
نام پدر : محمد
دانشگاه : دانشگاه تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي ارشد
رشته تحصيلي : راه و ساختمان
مكان تولد : دامغان (سمنان)
تاريخ تولد : 1336/05/02
تاريخ شهادت : 1360/07/05
مكان شهادت : تهران
مقاله سیاسی شهید مهدی رجب بیگی(«حزب‌الله» تشکّل خدایی خلق)

والسلام هر انقلابی در روند حرکت خود فرهنگی نو را به جامعه عرضه می دارد و در راه تغییر و تکامل بخشیدن به ارزش های موجود در جامعه مردم را به کوشش وادار می کند و اساسا این مسئله خود یکی از علل و عوامل بروز انقلاب در یک جامعه می باشد و البته هر چه مکتب انقلاب ساز غنی تر و پر بار تر باشد، این تحولات عمیق تر و با اهمیت‌تر است. با ظهور هر انقلاب کلمات جدیدی در فرهنگ مردم تولید و یا مجدداً احیاء می شوند و بر عکس کلمات دیگری از فرهنگ مردم رفته رفته حذف و محو می شوند .مثلاً کلمه دعا که روزگاری در غیر معنای اصلی خود به کار برده می شد و بیشتر اعمال افراد زبون و ترسو و تنبلی را تداعی می کرد که به جای فعالیت در متن اجتماع تمامی خواسته‌های خود را از خدا طلب می کردند،اینک محتوای اصلی خود را بازیافته است و نشانگر پیوند عمیق انسان و خدا و تجلّی نیازهای عمیق انسان در برخورد با خود و جامعه در برابر خدا می‌باشد. کلمات دیگر نظیر «شهادت» و «ایثار»، «امام»، «امت»، «مستضعف»، «مستکبر» و... که در دوران بعد از انقلاب معنای صحیح‌تر و کاربرد افزون‌تری پیدا کرده‌اند نیز از جمله کلماتی هستند که انقلاب با خود آورده است و در فرهنگ مردم مجدداً احیا شده است. شاید این نکته راست باشد که کلمات نیز مانند انسان‌ها دوران حیاتی دارند و گاه در طی این دوران از ارج و کمال بیشتری برخوردارند و گاه در شرف نابودی قرار می‌گیرند. به هر حال از جمله کلماتی که در دوران انقلاب و پس از پیروزی انقلاب جای ویژه‌ای را در جامعه به خود اختصاص داده و کاربرد بیشتری هم پیدا نموده ، کلمه «حزب الله» است که از سرنوشت ویژه ای نیز برخوردار گشته است. اگر در روزگار گذشته دست‌های نامرئی استعمار کلمات متعالی را از مفهوم و محتوای اصلی تهی می‌نمود تا اندیشه مردم را مسخ نماید، امروز نیز دنباله‌های پیدا و پنهان استعمار در پی آنند که چنین کنند و با گرفتن روح کلمات مقدس و حرکت‌زا، از آنها موجوداتی بی‌حاصل و بی‌خاصیت بسازند و به اصطلاح استعمار در برابر اسلام اگرچه در تحریف «نسخ» ناموفق بوده است اما در «مسخ» پیشرفت داشته است و اینک زمان آن رسیده است که نیرو های آگاه و عالم جامعه با روشن ساختن مفاهیم اصیل این واژه ها و به خصوص مرتبه آن ها در جایگاه فکری هر انسان مکتبی و رابطه آن ها با دیگر عناصر تشکیل دهنده ایدئولوژی دست های پلید استعمار را برای همیشه قطع نمایند.

و اما در مورد «حزب الله» که بیش از آن که یک کلمه باشد بیانگر عالی ترین اهداف و ایده‌آل‌های مکتب است و به همان اندازه که این واژه از عمق و محتوا برخوردار است، از مظلومیتی دوچندان نیز بهره مند بوده است .اما قبل از آن که به سراغ مفهوم ایدئولوژیک «حزب الله» و مختصات قرآنی آن برویم بد نیست مختصری راجع به تاریخچه ظهور این واژه و به خصوص نقش آن در روند انقلاب اسلامی توضیح دهیم.

یکی از شعارهایی که در دوران انقلاب به عنوان شعار اصلی مورد توجه مردم قرار داشت شعار معروف «حزب فقط حزب الله،رهبر فقط روح الله» بود . این شعار که دارای نقشی محوری در حرکت مردم بود به روشنی نشان دهنده سه مطلب اساسی بود.اول آن که این شعار جهت حرکت را به وضوح آشکار می ساخت ،زیرا «حزب الله» سمت خدایی حرکت را مشخص می نماید.دوم آنکه وحدت رهبری در این شعار به خوبی به چشم می خورد و البته ما در توصیف قرآنی حزب الله نشان خواهیم داد که حتی اگر عبارت «رهبر فقط روح الله» هم گفته نشود «حزب الله » به تنهایی این مفهوم را می رساند و مطلب سوم آن که این شعار هر نوع تشکیلات از قبیل احزاب و دسته جات مختلف را که با اهداف غیر خدایی کار می کنند نفی می نماید . توضیح بیشتر در این رابطه آن که با آغاز حرکت مردم سازمان ها و احزابی که چند سالی هم در همان مسیر حرکت خود (که جدا از حرکت کلی جامعه بود) دارای غیبت بودند (عمدتاً از سال 54 تا 56) دوباره بر آن شدند تا در حرکت مردم نقش فعال تری را ایفا نمایند. بر طبق تعاریف کلاسیک، انقلاب باید حتما دارای تشکیلات پیشتاز باشد . اما انقلاب اسلامی ایران به لحاظ ماهیّت منحصر به فرد خود از قوانین عام این قبیل از انقلاب ها پیروی نمی کرد و نتیجتاً فاقد چنین تشکیلات منسجمی بود و یا به عبارت دیگر «مردم» پیشتاز انقلاب بودند .این مسئله سبب شد که این قبیل گروه ها و دسته جات با تجربیات تشکیلاتی خود از ته صف مردم، جمعیت را بشکافند و به جلو بخیزند و پیشتازی و در نتیجه قابلیّت خود را برای هدایت انقلاب اثبات نمایند و همین مسئله ی گروه گرایی در حین انقلاب در سایر انقلاب ها اثرات بسیار کند کننده‌ای بر روند انقلاب داشته است اما در ایران ، مردم با ذکر همین شعار خیال این قبیل گروه‌ها را آسوده ساختند و با نفی هرگونه حزب و تشکیلات با اهداف و جهت‌های غیرخدایی انقلاب را از این خطر بالقوه مصون نمودند.

به طور خلاصه در دوران انقلاب «حزب الله» نمایش گر تشکّل خدایی خلق، وحدت مکتبی مردم حول اسلام و رهبری و حاکی از پیوند اصولی و عمیق مردم حول آرمان‌های اصیل مکتب بود. محتوای عمیق این شعار احزاب و جمعیت های گوناگون را بر آن داشت تا بعد از پیروزی انقلاب به مسخ این آرمان متعالی مکتبی بپردازند، زیرا آن چنان که گفته شد این شعار نفی کننده‌ی هر گونه تشکیلات غیر خدایی بوده و از وحدت آفرینی مستحکمی برخورداراست و طبیعی است که این مسئله منافع گروه های مختلف را روز به روز در معرض خطر بیشتری قرار می دهد و بدین ترتیب بود که امواج تحریف و تکفیر آغاز شد و «حزب‌الله» مورد هجوم قرار گرفت و احزاب و دسته جات این کلمه را مترادف با «چماقدار» و«لمپن» و«لات » به کار بردند و اگر چه در این رابطه اعمال کسانی که عمداً و سهواً خود را حزب اللهی می خوانند در حالی که هیچ یک از مشخصات چنین افرادی را نداشتند، خود زمینه ساز این حرکت گروه‌ها گردید. اما برخورد غیر اصولی گروه ها و دسته جات با این مسئله و بیرون کشیدن احکام کلی در برخورد با چند نمونه جزئی به هیچ روی قابل کتمان نمی باشد و در واقع آن ها با مشاهده این زمینه‌ها کینه ی دیرینه خود را نسبت به این شعار آشکار ساختند.

و در برخورد با حوادثی از این دست بیشتر از آن که به تحلیل و ریشه یابی قضیه بپردازند و علل و عوامل آن را بر مبنای واقعیت های موجود جامعه مورد ارزیابی قرار دهند ، طبق سنت همیشگی خود به بد نام کردن این و آن پرداخته و در این میان «حزب‌الله» مورد آماج این حملات قرار گرفت .حال آن که صورت منطقی و علمی برخورد با چنین مسائلی آن است که در وهله‌ی اول حقیقت مسئله شناخته شود و سپس به عوامل اجرائی و مقدمات پدید آورنده مسئله و مقایسه آن با حقیقت مزبور پرداخت شود.

فی‌المثل با اعمال و رفتار کسانی نظیر ضیاءالحق که ادعای اسلامی بودن هم دارند نمی توان به سراغ ارزیابی اسلام رفت و با دیدن رفتار وی در مورد اسلام حکم کلی صادر کرد که «اسلام این است». برخورد گروه های مختلف با مسئله چماقداری و انتساب آن به « حزب الله » بدون تفکیک حقیقت آن از شکل طرح فعلی آن در جامعه (که آن هم عمدتاً توسط همین گروه ها به دیگران تلقین شده است ) برخورداری از موضع فرصت طلبی بوده است .در این نوع نگرش‌ها، که تنها پیرامون همین مسئله هم نیست و تقریباً جزء روش های عام این جماعات است ، بیشتر از آن که به حقیقت ماجرا توجه شده و سهم هر یک از جریانات در پدید آمدن و دامن زدن به پدیده ی مورد نظر مشخص گردد، سعی بر آن است که با مسئله برخوردی شکلی و شعاری گردد حتی اگر آرمانی ترین و ایده آل ترین ارزش‌های بشری نیز در این راه قربانی شوند . احزاب و دستجاتی که به لحاظ اعمال خود در طیف پیروان حزب شیطان قرار می گیرند آن قدر به کسب قدرت سیاسی علاقه مند می باشند که حتی حاضر نیستند برنامه‌ها و شعارهایشان تحت نام دیگری انجام گیرد و این ناشی از خود محوری و خود بزرگ‌بینی آنهاست که دقیقاً خصلتی شیطانی است. آنها اگر هم بدانند که «حزب‌الله» نمونه جامعه‌ای است که در آن با حاکمیّت ارزش های خدایی هر نوع ظلم و زور و استثمار و استعمار و استحمار از بین می‌رود و امتی است که براساس برادری انسان‌ها در جهت کمال و تعالی سیر می‌کند و الگویی برای رهایی بشریت از چنگال عوامل بازدارنده از قبیل جهل و فقر و ترس می‌باشد، باز هم از نیرنگ های شیطانی برای بدنام کردن آن و لوث نمودن جوهره‌ی حقیقی آن دست بر نخواهند داشت چرا که در غیر این صورت «خود» محو می‌شوند و پرواضح است که بر اساس چنین بینشی اگر چیزی برای آن ها و به نفع آن ها و به اسم آن ها نیست بهتر است برای هیچ کس نباشد و چنین است که عالی‌ترین اهداف انسانیت نیز از حمله و هجوم محفوظ نمی ماند و این است که باید گفت اگر چه چماقداری از زشت ترین و منفورترین پدیده هایی است که ممکن است در یک جامعه رخ دهد اما زشت تر و غیر انسانی تر از آن بهانه‌سازی از چنین مسئله‌ای برای تحریف مقدس‌ترین شعارها و ایده‌آل‌های انسانیت است و آنها که «چماقداری» را با «حزب‌الله» مترادف می کنند در واقع برآنند که با چنین «چماقی» فرق انسانیّت و آرمان‌های بشری را بشکافند.

ضدیت برخی گروه های سیاسی با مفاهیم اسلامی و من جمله «حزب الله» چنان است که آنها در مواقع درگیری بین خودشان هم که بنا بر «ضرورتهای خاص» نیاز به چماق کشی پیدا می نمایند از این شعارها استفاده می کنند تا ضمن بیرون کردن حریف (یا بهتر است بگوییم رقیب ) چنان جوّی در جامعه ایجاد نمایند که مردم را از تکرار چنین شعارهایی منصرف کنند . نمونه ی این قبیل در اعمال مجامعی که با اهداف مقطعی برخی گروه ها جور در نمی آمده (از جمله راهپیمایی چندی پیش یکی از گروهک های سیاسی) دیده شده است و به هر حال نقشه آن است که فرهنگ اسلامی در جامعه شکل نگیرد و چنان محیطی ساخته شود که کسی جرات نکند از چنین مفاهیمی استفاده نماید تا این قبیل کلمات در ردیف دشنام‌ها قرار گیرد.

هر چند جوسازی‌های این دسته‌جات سبب شد تا مدتی این شعار اساسی مکتب با طنین ضعیف تری شنیده شود اما اینک که نیرنگ های این جماعات بر ملا شده و بازار حزب بازی و گروه سازی در جامعه داغ شده است.مردم با آگاهی هر چه تمام تر دوباره به سراغ همین شعائر شتافته اند و اینک «حزب الله» رساترین صدایی است که در سرتاسر ایران به گوش می رسد و برماست که این بار، محتوای این شعار را هر چه بیشتر روشن سازیم تا علاوه بر آن که از مسخ و تحریف این شعار جلوگیری می شود مسیر و سمت حرکت جامعه نیز به خوبی تبیین شده و از هر نوع انحراف نیز در حرکت به سوی این مقصد ممانعت شود. بر مبنای همین ضرورت اینک مروری اجمالی بر مفهوم مکتبی «حزب الله» می‌نماییم بدان امید که کسانی که خود را در زمره ی حزب‌الله می‌دانند با عمل بدین خصوصیات، پای بندی را بدین صفات و خصال هر چه بیشتر نشان دهند.

در تلقی قرآن هر انسانی ناگزیر یا در زمره‌ی حزب شیطان است یا حزب خدا، یعنی آن که مجموعه‌ی ارزش‌ها و خصلت‌ها و ویژگی‌های هر انسانی مشخص کننده‌ی موقعیت او در رابطه با این دو موضوع است و هر کسی چه بخواهد و چه نخواهد تابعی از حزب شیطان یا حزب خدا می‌باشد. به عبارت دیگر در وهله ی اول جهت گیری هر فرد یا جمعی مشخص کننده‌ی قرار گرفتنش در مسیری است که نهایتاً او را به سمت آرمان های حزب الله یا پلیدی های حزب شیطان می کشاند. خداوند در آیه ی 19 از سوره مجادله می‌فرماید: «اِستَحوَذ عَلَیهِمُ الشّیطان فَاَنسیهم ذِکرُ الله اولئکَ حِزبُ الشّیطان اَلا اِنّ حِزبُ الشّیطان هُمُ الخاسِرون»

«کسانی که شیطان بر آن ها چیرگی پیدا نموده است و به دنبال آن یاد خدا را فراموش کرده‌اند، آنان حزب شیطان هستند و به هوش باشید که همانا حزب شیطان از زیانکارانند».

آنچنان که دیده می‌شود مقدمه ی قرار گرفتن در حزب شیطان، تسلیم شدن به او و فراموشی خداوند است. آن ها که هر شب و هر روز اسیر دست شیطان نفس، شیطان مقام، شیطان شهرت، شیطان قدرت ، و... هستند هرگز نمی توانند در حزب خدا قرار گیرند و به سرنوشت مردم بیاندیشند هر چند که ادعایی خلاف این را داشته باشند. آنها حزب شیطان هستند و این چنین شیاطینی هستند که انسان ها را به آن جا می کشانند که خود را فراموش کنند و بالنتیجه خدای نیز از یادشان برود و دچار زیانکاری شوند. یکی از خصوصیاتی که برخی از احزاب و جمعیت ها در روزگار حاضر دارند آن است که برای افزودن استحکام تشکیلاتی فرد را وادار می کنند تا در گروه یا سازمان حل شود تا بتوانند شخصیت وی را از او گرفته و شخصیتی متناسب با سازمان به او بدهند. به عبارت دیگر شخصیت فرد در حزب یا سازمان حل می شود و توسط حزب یا گروه «الینه» می‌شوند یعنی از خود بیگانه می شوند و «خویشتن خدایی » خود را فراموش می کنند و روشن است که خود فراموشی مقدمه ای است بر فراموش کردن «ذکر خدا» با معنای عمیقی که راجع به آن بحث های فراوانی شده است. نمونه های عینی این مسئله را در روزگار حاضر به روشنی می توان مشاهده نمود و به هر حال این قبیل تشکیلات که در رابطه با وجود انسان ها برخوردی ماشینی و مکانیکی دارند در نهایت آنان را به سمت قرار گرفتن در حزب شیطان و زیانکاری جبران ناپذیر قرار می دهند و این در حالی است که انسانی که بخواهد به سوی آرمان های حزب الله حرکت نماید هیچ گاه دچار چنین خسرانی نمی شود و اساساً حزب الله به رستگاری و فلاح نوع بشر می اندیشد و مفهومی فراتر از معانی کلاسیک حزب را شامل می شود.

انسان معتقد به حزب الله در مسیر رشد و تعالی و تکامل بخشیدن به ارزش‌های وجودی خود و رهاسازی انسان‌ها از چنگال شرک و بندگی شیطان حرکت می‌نماید و حزب الله سنگر فلاح و رستگاری بشریت و خداگونگی انسان است و الگو و نمونه ای است از جامعه ی ایده آل که از دیرباز مورد توجه انسان های متعهد و مسئول بوده است. در آیه 56 از سوره مائده آمده است: «و مَن یَتَولَّ الله و رسوله واَلّذینَ آمَنوا فَاِنّ حِزبَ اللهِ هُمُ الغالبون». آنان که ولایت خدا و رسول خدا را پذیرفته‌اند و ایمان آورده اند پس (بدانند که) حزب خدا غلبه پیدا می‌کند.

در اینجا یکی از ویژگی‌های اساسی حزب الله که موجب پیروزی و غلبه آن بر حزب شیطان نیز می‌شود ولایت خدا و رسول ذکر شده است و یکی از نتایج پذیرش ولایت خدا و رسول او، آراسته شدن به اخلاق خدایی و دارا بودن رسالت رسول می‌باشد.زیرا آن چه که رسول خدا را از دیگر مردم متمایز می‌سازد ارزش‌های خدایی است که در او عینیّت یافته و شکل گرفته است و قبول ولایت رسول نیز همراهی و همگامی با این خصائل و نیکویی های انسانی می‌باشد یعنی کسی که رسول را ولی خود می‌داند بایستی خود را برمبنای چنین الگویی بسازد و دائماً در حال تحوّل به سمت این مجموعه ارزش‌ها باشد. آنچنان که در جای دیگری از رسول خدا به عنوان «اسوه حسنه» نام برده شده است. پس آن کس که می‌خواهد در «حزب الله» قرار گیرد و به سوی فلاح و رستگاری حرکت نموده و بر حزب شیطان غلبه پیدا کند بایستی که به لحاظ فردی و اجتماعی ولایت خدا و رسول را پذیرفته باشد و به طور مستمر در جهت تصحیح فردی خود و جامعه خود به سمت تکامل و تعالی آن‌چنان که قرآن ترسیم کرده است کوشش و مجاهده نماید.

از دیگر ویژگی‌های حزب‌الله علاوه بر ایمان به خدا و روز باز پسین معیارهای دوستی و دشمنی با دیگران است در آیه 22 از سوره مجادله آمده است: «هرگز مردمی که ایمان به خدا و روز رستاخیز آورده‌اند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول کنند حتی اگر آنان پدران، مادران، برادران و یا خویشاوندانشان باشند. آنان کسانی هستند که ایمان در روح و قلب‌هایشان نقش بسته است وخداوند به روح قدسی آنان را مویّد و منصور گردانیده و در قیامت به بهشتی جاودان که در آن نهرهایی روان است آنها را داخل می‌کند. خدا از آنان خشنود و آنان از خدا خشنودند. آنها حزب‌الله هستند و همانا حزب خدا رستگارانند».

آنچنان که قبلاً نیز گفته شد «حزب الله» ولایت خدا و رسول را پذیرفته است و پذیرش این ولایت مستلزم آن است که در جمیع جهات فردی و اجتماعی معیارها و موازین خدا و رسول حفظ شود و دوستی با دوستان خدا و رسول و دشمنی با دشمنان آنها نیز یکی از نتایج حتمی این ولایت است. بسیار دیده شده است که گروه‌ها و احزابی علیرغم ایدئولوژی متفاوت به استراتژی واحدی رسیده‌اند و ضرورتاً با یکدیگر وحدت استراتژیک پیدا نموده اند و به عبارت دیگر با یکدیگر دوستی مقطعی پیدا کرده اند و حال آن که ممکن است یکی دوست خدا و دیگری دشمن خدا باشد.علت بروز این مسئله برداشت غلط از ایدئولوژی و نفوذ ویژگی های حزب شیطان در این گروه ها می‌باشد .زیرا حزب الله به لحاظ ایمان به خدا و روز رستاخیز که منجر به پذیرش ولایت خدا و رسول می شود هرگز از معیار های اساسی مکتب عدول ننموده و به دنبال پیروزی های زود گذر ظاهری نمی گردد و این خود سرچشمه هدایت ، رستگاری و فلاح حزب‌الله است و بدین گونه است که حزب الله خواستار تبلور آرمان های متعالی انسان‌ها در ساختن جامعه‌ای ایده‌آل که فلاح و رستگاری نوع انسان را به دنبال دارد می‌باشد که این امر سرانجام نابودی حزب شیطان را به ارمغان می‌آورد.

در پایان مختصری پیرامون شبهه‌ای که در ذهن عده‌ای خطور کرده است توضیح می‌دهیم و آن اینکه برخی گمان می‌کنند انجام هر عملِ مبتنی بر تشکیلات و سازماندهی، خود گامی است در جهت جدا شدن، در مسیر رسیدن به حزب الله .تا آنجا که هر عملی که مبتنی بر نظم و ترتیب و سازماندهی نبوده به اصطلاح هردمبیل صورت می پذیرد به صورت یک عمل «حزب اللهی»توجیه می شود و حال آن که وجود سازماندهی و نظم و ترتیب از ویژگی های بارز یک حرکت مکتبی و هدف دار می باشد و این نکته را به خصوص در زندگانی پیامبر اکرم(ص)به خوبی می توان مشاهده نمود.پیامبر(ص)در هر جنگی که رخ می داد ابتدا به مسئله سازماندهی و تشکّل افراد و تقسیم وظایف می‌پرداختند تا از این طریق بر میزان بازدهی و دقت کار افزوده شده و از اتلاف بیهوده‌ی انرژی و نتیجتاً خستگی افراد جلوگیری شود و به هر حال ویژگی‌ها و مزایای یک حرکت سازمان یافته و تشکیلاتی روشن‌تر از آن است که نیاز به توضیح زیادتری داشته باشد.

علت بروز این شبهه آن است که اکثر احزاب در معنای کلاسیک حزب از نوعی سازماندهی و تشکیلات خشک و قالبی بر خوردارند و به شخص هوادار امکان تفکر و اندیشیدن و عمل کردن در مسیری جدای از آموزش های حزب را نمی دهند و این مسئله شخص را به دنبال تصمیمات حزب ، به این سو و آن سو می کشاند و شخص در دستگاه حزب حکم مهره‌ای را پیدا می کند و اگر چه این مسئله از رشد یا بندگی اشخاص می کاهد اما در مجموع بر میزان پیروزی سطحی و ظاهری این گروه ها می افزاید. اما علّت حدوث این امر در نفس مسئله ی تشکیلات نبوده و صرفاً تابعی از نوع تشکیلات می باشد و سازماندهی و نظم به خودی خود موجب این امر نشده و این چگونگی یِ آن است که ممکن است منجر به چنین مسائلی شود .از سوی دیگر ضعف آموزش های مکتبی یا نشناختن معیارهای اساسی مکتب در این رابطه منجر به چنین مشکلی می گردد و اگر در امر سازماندهی، مسئله مکتب به عنوان محور قرار گیرد امکان بروز چنین حالت هایی به حداقل خواهد رسید و به هر حال بایستی بدین نکته توجه داشت که کاری که مبتنی بر نظم و ترتیب و تشکیلات و تقسیم مسئولیت‌ها نباشد خیلی زود افراد را به سستی و خستگی می‌کشاند و هر چند چنان تشکیلاتی به راکد ساختن اندیشه افراد می‌انجامد اما بی‌تشکیلاتی نیز دارای زیان‌های کمتری نمی‌باشد و بر نیروهای مؤمن و متعهد است که با تکیه بر بنیان های مکتبی هر چه سریع تر به سازماندهی نیروهای خود پرداخته و ضمن استفاده از تجربیات تشکیلاتی دیگر گروه ها نواقص چنان تشکّل‌هایی را با تکیه محوری بر اسلام و ضوابط مکتبی در درون تشکیلات به حداقل رسانند.

نکته دیگر آن که تشکیل گروه و حزب با عنوان حزب‌الله، حزبی که باید الگوی دیگر اجتماعات بشری گردد، یک آرمان و ایده‌آل است که باید در یک حرکت مستمر مکتبی انجام پذیرد.

با امید آن که شایستگی آن را داشته باشیم که در«حزب الله» قرار گیریم.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.