مهدي رجب بيگي
نام پدر : محمد
دانشگاه : دانشگاه تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي ارشد
رشته تحصيلي : راه و ساختمان
مكان تولد : دامغان (سمنان)
تاريخ تولد : 1336/05/02
تاريخ شهادت : 1360/07/05
مكان شهادت : تهران
مقاله سياسي شهيد مهدي رجب بيگي(انقلاب از كجا ضربه مي‌خورد؟)

یک جامعه نوپای انقلابی بایستی بتواند در هر لحظه از حیات حساس خود به این سؤال اساسی پاسخ گوید که «خطراتی که انقلاب را تهدید می کند کدام است و از این میان بزرگترین خطر چیست؟»

ضرورت پاسخگویی به این پرسش از آن جاست که اکثر انقلاب هایی که دچار انحراف یا شکست کامل گردیده اند ابتدا در شناسایی دشمنان خود دچار اشتباه شده اند یعنی آن که خطراتی که عمیقاً انقلاب را تهدید نمی کرده اند به جای تهدیدهای اصلی مورد توجه مردم قرار گرفته است و در اثنای غفلت مردم یا هدایت کنندگان انقلاب ضربه از جانب همان خطرات فراموش شده بر پیکر انقلاب وارد آمده است. البته لازم به تذکر است که در بسیاری از موارد به علت اختلاف بینش‌ها، برداشت‌های متفاوتی در رابطه با خطرات تهدید کننده‌ی انقلاب و بزرگ ترین آنها به وجود آمده است، بنابراین لازم است که به منظور اجتناب از بروز چنین امری ، شناخت این خطرات برمبنای روشی اصولی پایه‌گذاری شود. به گمان ما برای رسیدن به نتایج درست در این رابطه بایستی زمینه‌ها و عوامل بروز انقلاب و مهم‌تر از آن ها اهداف انقلاب را شناخت تا برمبنای آنها بتوان خطر بزرگ را تشخیص داد. برای روشن شدن مسئله مثالی می‌آوریم:

اگر انقلابی فقط به منظور ریشه کن کردن فئودالیسم در جایی صورت پذیرد در این صورت تشکیل مجدد فئودال ها برای این انقلاب بزرگترین خطر است. یا اگر انقلابی برای رهایی از چنگال استعمار صورت پذیرد بزرگترین خطر تهدید کننده آن می تواند بازگشت مستشاران و سرمایه گزاری‌های استعماری باشد .می بینید که همواره بزرگترین خطر در رابطه با اهداف انقلاب است. اما قبل از آن که به بررسی اهداف اساسی انقلاب اسلامی بپردازیم بد نیست پاره‌ای از دیدگاه‌ها را در رابطه با این مسئله بازگو نمائیم.

عده‌ای بزرگترین خطر تهدید کننده انقلاب را آمریکا و حیله‌های رنگارنگش می‌دانند و معتقدند بر مبنای تجربه دو ساله‌ی انقلاب، آمریکا دست از نیرنگ‌های گوناگونش برنخواهد داشت و مدام با طرحی نو به میدان کارزار آشکار و پنهان انقلاب اسلامی می‌آید. آمریکای جهانخوار با پدید آمدن انقلاب اسلامی منافع حیاتی خود را در خلیج فارس و ایران از دست داده است، حیثیت و اعتبار جهانی‌اش خدشه‌دار شده و نوکر شماره یک خود شاه معدوم را نیز از دست داده است و کشورهای اطراف ایران را نیز در معرض این خطر می‌بیند.

کودتای نظامی در ترکیه و تقویت ژنرال ضیاء الحق در پاکستان به منظور جلوگیری از این خطرات است و در اثر از دست دادن ایران، با بحران های اقتصادی مواجه شده است و خلاصه عظیم ترین پایگاهش را از دست داده است. بنابراین یک لحظه نیز درنگ را جایز نخواهد شمرد و با لطایف الحیل سعی در شکست دادن یا حداقل به انحراف و سازش کشانیدن انقلاب دارد .او تاکنون از طرق مختلف و از جمله نفوذ درارگان های مملکتی دراوائل انقلاب،محاصره اقتصادی پس از اشغال لانه جاسوسی ،حمله نظامی در طبس، کودتای نوژه و وادار کردن عراق به جنگ با ایران سعی در اجرای اهداف خود داشته است و اینک نیز بیکار نخواهد نشست و با افزایش تهدید های خارجی (آماده باش نظامی در ترکیه و پاکستان و افزایش نیروهایش در خلیج فارس)و همچنین تقویت عوامل داخلی (تشدید تضاد های قومی و منطقه ای و مردمی ،ایجاد تفرقه در بین مردم و...) منتظر فرصتی است تا پس از آن که زمینه های لازم فراهم آمد نقشه های دیگری را به اجرا در آورد و بنابراین بزرگترین خطری که انقلاب را تهدید می کند آمریکاست.

عده دیگری می‌گویند خطر شوروی و گروه های داخلی وابسته به آن را نیز نباید دست کم گرفت. زیرا شوروی نیز با پیروزی انقلاب اسلامی ایران مشکلاتش در افغانستان افزایش بیشتری یافته است، همچنین در رابطه با مسلمانان جنوب کشور خود نیز دچار گرفتاری‌های افزون‌تری گشته است، به لحاظ اقتصادی منافعش از طریق خرید گاز و فروش تجهیزات ذوب آهن کاسته شده است و ایران خطر بالقوه ای برای جمهوری های جنوبی آن جا که اکثراً مسلمان نشین هستند شده است. ثبات منطقه تا حدی از دست رفته است و از همه مهم تر به لحاظ ایدئولوژیک نیز انقلاب اسلامی بسیاری از نظرات آن ها را باطل نموده و به عنوان یک نیروی حرکت زای جدید در جهان طرح گشته است و اگرچه شوروی تاکنون دست به اعمالی نظیر اعمال آمریکا در رابطه با ایران نزده است اما از طریق گروه های وابسته خود سعی در ایجاد زمینه مناسب برای این منظور دارد و بدین لحاظ باید در رابطه با این کشور جدی تر عمل نموده و حتی برخی را عقیده بر این است که خطر شوروی از آمریکا هم بیشتر است.

عده بسیاری نیز بر این عقیده اند که خطری که انقلاب اسلامی را تهدید می‌کند از جانب داخل است و در واقع این جریانات داخلی هستند که زمینه ساز دخالت ابرقدرت‌ها می گردند و به اصطلاح پایگاه امپریالیسم بعضی از جریانات داخلی هستند.

البته در بین این عده که بعضی جریانات داخلی را مهم ترین خطر می دانند اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد. بعضی از اینها وجود جریانات سازشکار و به اصطلاح لیبرالیستی را عمده‌ترین خطر می‌دانند و عده دیگرشان وجود جریانات انحصارطلب واپسگرا و به اصطلاح ارتجاعی را عامل اصلی نفوذ امپریالیسم می‌دانند.

این طرز تفکر ها شامل طیف وسیعی می شوند که هر یک بر مبنای میزان اهمیتی که برای این عوامل قائل است در رده مخصوصی جای می گیرند و بحث مفصل درباره آنها از حیطه بررسی ما خارج است. حال که اجمالا با پاره ای از نظرات پیرامون خطراتی که انقلاب را تهدید می‌کند آشنا شدیم برگردیم به مطلب مورد بحث و برای این منظور همان‌طور که قبلاً نیز گفتیم ابتدا به بررسی اهداف اصلی انقلاب اسلامی می‌پردازیم.

بی‌تردید همه در این باور مشترک می باشند که انقلاب ایران انقلابی مکتبی بوده است و این بدین معنی است که تئوری پیش برنده انقلاب تنها در چهار چوب اصول اساسی مکتبی به نام اسلام می گنجد .بررسی صادقانه تاریخچه انقلاب نیز به خوبی این مسئله را می‌رساند و اصولا انقلاب در بستر اسلام حادث شده است، یعنی هم زمینه آن و هم عامل شتاب دهنده به آن و هم اهداف آن اسلامی بوده است. ما در این جا بدون آن که بخواهیم وارد جزئیات شویم اجمالا به این مسئله می‌پردازیم که «انقلاب اسلامی» یعنی چه؟ به عبارت دیگر هدف نهایی انقلاب اسلامی چیست؟

برای روشن شدن مسئله ابتدا مروری بر انقلاب اسلامی در زمان پیامبر (ص) می‌کنیم.

محمد (ص) در جامعه شرک زده و منحط عربستان به پیامبری مبعوث می‌شود تا انسان‌های جاهل آن روزگار را به دروازه های فلاح و رستگاری برساند و با پدید آوردن یک دگرگونی عمیق (انقلاب) در بطن ضمیر انسان ها جامعه ای الگو و نمونه (امت وسط) بسازد. پیامبر (ص) دلیل بعثت خود را تکامل بخشیدن به خصلت‌های والای انسانی و تعالی اخلاق انسانی بیان می‌کند (بَعَثتُ لِاَتَمَّ مَکارِمَ الاَخلاق).

بنابراین هدف نهایی از بعثت پیامبر دگرگونی در فرهنگ تمامی افراد جامعه می باشد و اگر می بینیم که اسلام دشمنی ای عمیق و سازش ناپذیر با تمامی مظاهر شرک از قبیل استبداد و استعمار و استحمار دارد به این دلیل است که این ها آدمیّت انسان را ضایع می کنند. خداوند کریم در قرآن می فرماید :«اِنّ الله لا یغفرُ اَن یَشرِکَ و یَغفِرُ ما دونَ ذلک لِمَن یشاء...» یعنی «خداوند آنچه را از گناهان که در ردیف شرک نباشند ممکن است ببخشاید اما شرک را نه».

چرا خداوند در برابر شرک این گونه قاطعانه موضع می‌گیرد؟ یکی از بهترین دلایل این است که شرک سبب مسخ ویژگی های خدا گرایانه و نابودی اندیشه‌های متعالی انسان و عدم رشد وی می‌شود. به این ترتیب می‌بینیم که دگرگون‌سازی افکار انسان‌ها و کشانیدن آنها به راه هدایت و رشد و تعالی و تقوا پیشگی و در نهایت خداگونه ساختن انسان‌ها و کسب شایستگی برای جانشینی الله یکی از بزرگترین اهداف پیامبران الهی و از جمله پیامبر اکرم (ص) بوده است .حال بازگردیم به انقلاب اسلامی ایران که هدف نهایی آن نیز به دلیل مکتبی بودنش نمی تواند جدای از اهداف نهضت های انبیاء یعنی «انسان سازی» باشد .علیرغم وجود فرهنگ شرک آمیز و ضد انسانی حکومت جباران و مستبدین در سال های متمادی که به راستی اندیشه ی مردم را مسخ کرده بود و با کشانیدن آنها به معرکه ی تجمل و تقلید و مصرف،روح و جسم آن ها را در شرف متلاشی شدن قرار داده بود. با این نگاه اجمالی به سیر انقلاب این نکته به روشنی آشکار می‌شود که در دوران انقلاب تحوّلی درونی و روانی در مردم پدیدار شده بود که نمودهای آشکار آن به صورت، ایثار و از خودگذشتگی، فداکاری، همیاری، همکاری، اتحاد و اتفاق، ایمان و عرفان تجلی یافته بود.

روح ایثار بود که مشکلات عظیم دوران انقلاب را قابل تحمل ساخته بود، «ایمان» بود که از جوان هایی که در راه انحطاط گام بر می داشتند انسان هایی «شهید» ساخت ،«عرفان» بود که مردم را در شب های سرد زمستان به اوج بام می کشانید ،«وحدت» بود که پوزه رژیم را به خاک مالید و «انسانیت» بود که بر «لشکر شیاطین»غلبه نمود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی امید آن می رفت که این تحوّل روانی در مردم ارتقاء پیدا کرده و کمال بیشتری یابد و اگرچه این دگرگونی در پاره ای افراد عمیقاً حادث شده است و هم اینک نیز آن ها را به میدان نبرد برای شهادت می کشاند اما متاسفانه نمی توان این نکته را نادیده گرفت که در برخی افراد نیز این تحوّل سیر نزولی پیش از انقلاب را دوباره بازیافته است اگرچه این مطلب می تواند علل بی شماری داشته باشد از جمله: عملکردهای ناصحیح دستگاه‌های ارتباط جمعی (روزنامه ـ رادیو،تلویزیون و...)، پدید آمدن خط‌های جدید فکری ـ سیاسی، رواج فرصت‌طلبی و شهرت طلبی، ضعف گویندگان و نویسندگان در انتقال ارزش‌های اسلامی به مردم، پاره‌ای مشکلات، برخوردهای نا صحیح اکثر گروه‌ها و دسته‌جات با مسئله انقلاب و...،

اما به هر حال به گمان ما این مسئله بزرگترین خطری است که انقلاب را تهدید می‌کند به عبارت دیگر بازگشت مجدّد ضدّارزش ها و اخلاقیات دوران شاهنشاهی و جایگزینی روش های مبتنی بر دروغ و تهمت و افترا به جای اخلاق حسنه بزرگترین خطری است که انقلاب اسلامی را تهدید می کند .اگر ما بزرگترین دستاورد انقلاب خود را ایجاد همین تحوّل درونی در جهت هدایت جامعه به سمت ارزش های انسانی می‌دانیم بایستی بزرگترین خطر را نیز از دست رفتن همین ارزش‌ها بدانیم .با نگاهی گذرا به وضعیت موجود جامعه نیز می‌توان به اهمیت این مسئله پی برد.

طویل‌تر شدن صف‌های سینماها حتی در مورد فیلم‌های بیست سال پیش، گرایش به خرید انواع و اقسام نوارهای مبتذل و ویدئو و برخوردهای غیراسلامی مردم در مجامع عمومی و از جمله در مدارس و اتوبوس‌ها و حتی نماز جمعه همه نشان از بازگشت چنین رویه‌ای دارند. حتی اختلافات سیاسی نیز که کم و بیش در بین مردم رایج شده است در یک ریشه‌یابی کلّی منجر به همین نتیجه خواهد شد و امروز چاره این قبیل مسائل نیز تنها در حاکمیت رواج بیش از پیش روحیات انسانی است. اگر امروز در بازار آزاد فعالیت های سیاسی تهمت و ناسزا به راحتی مبادله می شود،اگر لا به لای صفحات روزنامه‌ها مملو از چنین برخوردهایی است، اگر تهمتِ بزرگتر «تیراژ افزون‌تر» را برای روزنامه به ارمغان می آورد ، اگر گفت و شنود منطقی جای خود را به «جنگ زرگری» داده است ،اگر روحیه ی فرصت طلبی مجدداً رواج یافته است همه و همه ناشی از فقدان روحیات اخلاقی و انسانی است و کمبود این عنصر اساسی است که امروز به شدّت انقلاب را تهدید می کند. البته برای جلوگیری از هر گونه شبهه ای که در این بحث ممکن است حاصل شود در همین جا ذکر چند نکته را ضروری می‌دانیم.

1ـ به هیچ وجه این مسئله را به طور عام نپذیرفته و اثرات عمیقی را که انقلاب اسلامی بر روی اقشار وسیعی از مردم گذاشته است عظیم ترین دستاورد انقلاب اسلامی می دانیم و بلکه حرف بر سر آن است که اولا: از میزان نیروهایی که در ابتدای انقلاب جذب مکتب و انقلاب شده بودند تا حدی کاسته شده است ثانیاً: این تحوّل درونی از بعد از انقلاب ارتقاء پیدا ننموده است و ثالثاً :زمینه های عملی لازم برای رکود این ویژگی‌های انسانی فرآهم آمده است. شاید گفته شود که بخشی از این نیرو ها ماهیتا نمی توانستند تا پایان راه همراه مکتب و انقلاب باقی بمانند و مثلاً از دست رفتن منافعشان باعث شده است که به عناوین مختلف خود را از راه مکتب و انقلاب کنار کشند اما ضمن پذیرش این مطلب این نکته را نیز یاد آوری می کنیم مقصود ما تنها این اقشار نبوده و بیشتر کسانی را مدّ نظر داریم که هنوز هم خود را مکتبی و انقلابی می دانند و اکثریّتشان هم همین مردم کوچه وبازار هستند.

2ـ این بحث به این معنا نیست که مثلا امپریالیسم دشمن شماره یک ملت نیست و نباید بدان توجهی نمود بر عکس امپریالیسم ،دشمن اصلی ملت ها و امّ الفساد قرن است. زیرا با غارت و چپاول آنان زمینه های رشد و تکامل انسانیّت آن ها را دچار نقصان و کاستی می سازد و بنابراین باید به نابودی اش کمرهمت بست.اما در این جا نیزحرف اصلی آن است که «انسان‌های ساخته شده هستند که می توانند به جنگ امپریالیسم بروند و اساساً در مبارزه با شیاطینی همچون آمریکاست که جامعه ای می تواند رشد و تعالی پیداکند». مبارزه با امپریالیسم تنها هدف انقلاب اسلامی نیست بلکه مبارزه با آمریکا به عنوان عاملی که سدّ راه انسانیت می باشد گامی است در جهت رشد و تکامل انسان‌ها و وسیله ای است برای نیل به آرمان های والای اسلامی.

3ـ بحث بر سر مسائل اخلاقی در این جا یک بحث ذهنی صِرف نیست ما از اخلاقی صحبت می‌کنیم که در عمل می‌تواند راهگشای بسیاری از مسائل لاینحل باشد. مشکلاتی که اینک جامعه‌ی ما با آن سر و کار دارد با هدف قرار گرفتن مسائلِ انسانی و با به‌کارگیری پارامترهایی نظیر برخوردهای صحیح و اسلامی باسرعت بیشتری حل خواهد شد. ما نهایی‌ترین آرمان انقلاب اسلامی را برقراری محیطی عاری از ظلم و ستم، دروغ و نیرنگ، جاه طلبی و فرصت طلبی، خودخواهی و خودپرستی می‌دانیم یعنی محیطی که حلّ مشکلاتِ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ارزش واقعی خود را پیدا می‌کند به عبارت دیگر یگانه راه برای رسیدن به جامعه‌ای که در آن استبداد و استثمار و استعمار و دیگر مظاهر شرک وجود نداشته باشد حرکت به سوی محیطی است که در آن محیط ارزش‌های خدایی حاکم گردند و تنها در چنین جامعه ای است که می توان به برقراری عدالت نیز امید بست.

4ـ ابرقدرت ها برای نفوذ واستقرار در یک جامعه نیاز به زمینه های مساعدی دارند که این زمینه های مناسب عمدتا توسط گروه ها یا افرادی فراهم می شود که فاقد خصلت های انسان گرایانه می باشند. تنها وقتی ابر قدرت‌ها جرات ورود و دست اندازی به منابع یک کشور را پیدا می‌کنند که قبلا در آن کشور تشنج، تفرّق، دشمنی، مصرف پرستی، رفاه طلبی و صفاتی از این دست حاکم شده باشد. به عبارت دیگر انقلابی که بتواند در زمینه انسان‌سازی پیروز شود هرگز اسیر دست هیچ قدرت خارجی یا داخلی نخواهد شد و جاودانگی‌اش تضمین شده است و به فرموده‌ی امام امّت «استعمار از آدم می‌ترسد» و به هر حال می‌بینید که راه تسلّطِ قدرت‌های شیطانی مقرهایی است که ابتدا جامعه را تهی از اندیشه‌های انسانی و اخلاق اسلامی می‌کنند و محیطی مناسب برای رشد پدیده‌هایی نظیر استبداد و استثمار را فراهم می‌آورند.

5ـ وقتی می‌گوییم رشد گرایشاتِ اخلاقیِ غیرِ اسلامی و غیرانسانی از بزرگترین خطراتی است که انقلابمان را تهدید می‌کند منظور این نیست که فی‌المثل با یک فئودال نیز باید با پند و اندرز برخورد نمود و این طرز تلقی را به عنوان اخلاق قلمداد نمی‌کنیم. زیرا آنچنان که پیشتر نیز گفته شد اصلی‌ترین هدف انقلاب اسلامی باید انسان‌سازی باشد و پرواضح است که عواملی نظیر فئودالیزم از آن جا که سبب مسخ و نابودی ارزش‌های انسانی می‌شوند به عنوان سدّی در برابر این هدف جلوه گری می کنند و اتفاقاً در اینجا بر مبنای همین اهداف انقلاب بایستی با این گونه پدیده ها با قاطعیّتِ هر چه تمام‌تر برخورد نمود. به هر حال ملت ما قادرخواهند بود با تمام وجود از انقلاب اسلامی حفاظت نموده و در برابر هر خطری اعم از داخلی و خارجی مقاومت کرده و انقلاب را به پیش ببرند. به شرط آن که ملّت قبل از هر چیز در خود انقلاب کند و جوّ حاکم در روزهای خوشِ انقلاب با تمام شکوه و عظمتش به میان مردم بازگردد. فراموش نکنیم که در جامعه ای که به لحاظ محیط اجتماعی بیمار باشد هیچ انسانی قادر به رشد و تعالی نبوده و غالباً در چنین جامعه ای تشتّت و ناامنی فکری حاکمیت پیدا کرده و خلاصه محیطی شرک آمیز ایجادخواهد شد و مطمئناً در جامعه ای که انقلاب تعمیق یافته و بر تک تک افراد تأثیرات لازم را بگذارد هیچ نیرویی قادر نخواهد بود که انحراف حاصل کرده و چنین انقلابی را به شکست بکشاند. ملتی که خود را ساخته باشد هیچ باکی از رویارویی با امپریا لیسم و اذنابش نخواهد داشت. افراد جامعه‌ای که در جهت انسان شدن پیش روند همواره با گذشت و ایثار و فداکاری با عظیم‌ترین مشکلات به راحتی مقابله می‌کنند و حتی از این عوامل نیز به عنوان نیرویی رشد دهنده استفاده خواهند نمود.

در پایان این مقاله راه‌هایی که برای خنثی کردن این خطر بزرگ و کشانیدن اجتماع به سمت باروری و تکامل انسانی به نظر می‌رسد این است که اولا: هر فرد در جهت «خودسازی» و رشد فردی گام برداشته و دیگران را نیز به این سو بخواند. ثانیاً: گویندگان و نویسندگان با تعهّد بیشتری عمل نموده و تا حدّ ممکن از دامن زدن به مسائلی که موجب استمرار این جوّ شرک‌آمیز گردد اجتناب نمایند و مطبوعات و دیگر دستگاه های ارتباط جمعی را نیز به این کار بخوانند و به هر حال انقلاب اسلامی روزی به پیروزی های بزرگتر دست خواهد یافت که در تمام نهادهای جامعه روحیه و رویه‌ی انقلابی نفوذ کرده و آن ها را دگرگون سازد و این امر بایستی از کوچکترین نهاد ها که خانواده باشد تا مدرسه و دانشگاه و ادارات و ارتش و غیره نفوذ پیدا کند و تغییر اساسی و اصولی در این نهادها انجام نخواهد پذیرفت مگر با یک دگرگونی عمیق در عناصر تشکیل دهنده این نهادها یعنی انسان‌ها.

ما پیروی «عملی» از گفتار و رفتار «امام خمینی» را در این رابطه مفیدترین و کوتاه‌ترین راه برای رسیدن به این مقصود می‌دانیم و در آینده پیرامون این مسئله سخن خواهیم گفت.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.