صفحه اول
اخبار
جستجوي شهدا
توليدات كنگره
درباره ما
ارتباط با ما
استان
استان آذربايجان شرقي
استان آذربايجان غربي
استان اردبيل
استان اصفهان
استان البرز
استان ايلام
استان بوشهر
استان تهران
استان چهارمحال و بختياري
استان خراسان جنوبي
استان خراسان رضوي
استان خوزستان
استان زنجان
تهران بزرگ
بازگشت به استان
مهدي رجب بيگي
نام پدر :
محمد
دانشگاه :
دانشگاه تهران
مقطع تحصيلي :
كارشناسي ارشد
رشته تحصيلي :
راه و ساختمان
مكان تولد :
دامغان (سمنان)
تاريخ تولد :
1336/05/02
تاريخ شهادت :
1360/07/05
مكان شهادت :
تهران
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
مقاله سياسي شهيد مهدي رجب بيگي(بعد از بني صدر نوبت...)
یکی از نشانههای پوپایی و تحرک هر انقلاب، در هر مرحله از حیات اجتماعی خود، میزان قدرت تهاجمی آن بر علیه دشمنان انقلاب میباشد که لازمه چنین امری نیز آن است که مردم و مسئولین در هر مرحله بتوانند با شناخت درست دشمن در اضمحلال و نابودی آن بکوشند. البته علاوه بر هوشیاری و آگاهی در امر دشمن شناسی بایستی انقلاب توان مقابله با دشمنان را نیز دارا باشد و این زمانی میسّر است که اولاً خود در شناخت دشمنان انقلاب سهیم باشند و به عبارت دیگر میزان بیداری و آگاهی آنان به حدّی باشد که بتوانند دشمنان انقلاب را به سرعت تشخیص دهند و ثانیاً در سرکوب و براندازی دشمنان نقشی فعال داشته باشند.حضور دائمی مردم در صحنه از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون که برای تمامی دشمنان ناکامی و شکست به بار آورده است دلیل خوبی است بر آن که شرایط فوق در میهن اسلامی ما وجود داشته و انقلاب از کیفیّت بالایی برخوردار می باشد.
علیرغم پیروزیهای مرحلهای انقلاب اسلامی در اثر وجود چنان شرایطی که عمدتاً ناشی از پایگاه وسیع انقلاب در بین اقشار مختلف و حاکی از ایمان و عشق آنان به اسلام میباشد، نبایستی در «تذکر» و «انذار» نسبت به آن چه که اتفاق افتاده است و ترسیم حرکت آتی انقلاب غفلت نمود.
بر این اساس به دنبال تحولات اخیر جامعه، جمعبندی از ماوقع و عبرتآموزی از آن بسیار ضروری به نظر میرسد تا از این رهگذر تجربه جدیدی بر تجربیات پیشین انقلاب افزوده گردیده و راه ادامهی انقلاب نیز هموارتر گردد.
سرنگونی بنیصدر در وضعیت بسیار حساس کشور، که از یک سو درگیر جنگ تحمیلی عراق و از طرف دیگر مصائبی نظیر زلزله و معضلات اقتصادی فراوان میباشد، خود به تنهایی نشان دهندهی عظمت انقلاب اسلامی و حاکی از محتوای عمیق انقلاب و رشد و آگاهی تحسین برانگیز مردم است. واقعهی حضور مردم در صحنه، پتانسیل انقلابی قوی آنان را به روشنی اثبات نمود و نقش و اهمیّت و قاطعیّت رهبری انقلاب را نیز آشکارتر از پیش روشن نمود. اما فراوان گفتهاند که آنچه را که اتفاق افتاده است نبایستی محدود به یک فرد دانست و باید با آن به مثابه جریانی برخورد نمود که با از دست دادن فعالترین مهرهاش پایگاه سیاسی خود را در جامعه از دست داده است. بدین لحاظ لازم است قبل از هر چیز این جریان و پایگاههای اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی اش به درستی شناخته شود و سپس با افراد و گروه هایی که بخواهند بر این جایِ پا قدم گذارند برخوردی شبیه آن نمود و سرانجام بایستی شرایط و زمینههای پدید آمدن چنین جریاناتی را به کلّی از بین برد تا انقلاب از آسیب چنین حوادثی مصون ماند.
جریان بنیصدر به لحاظ اخلاقی از بینش و روشی شدیداً استکباری برخوردار بود و از مشخصههای بارز اخلاقی آن خصلت خودمحوری و خودخواهی بود که چنین دیدگاهی لاجرم به استبداد و دیکتاتوری منجر میشود و در واقع این جریان شباهتی کم نظیر به سیستم شاهنشاهی دارد که به لحاظِ پیچیدگی و ظرافتِ عملکردِ آن خسارات وارده از این طریق بیشتر از سیستم شاهی نیز می باشد .تکیه این جریان بر «من» به عنوان ملاک درستی و نادرستی هر امری بهترین دلیل برای پذیرش این مدّعا و باور کردن این خصلت اخلاقی می باشد. از نقطه نظر اجتماعی این جریان متکّی بر آزادی های غربی و افزایش روحیه مصرف پرستی و لذّت جویی و راحت طلبی بود و به همین دلیل عامل جذب عناصر مرفه الحالِ غیر انقلابی و ضد انقلابی شد.
صعود چشم گیر منحنی خرید روزنامه انقلاب اسلامی از جنوب به شمال شهر تهران از جمله روشن ترین دلایل نشان دهنده این واقعیت می باشد .در تمام گردهماییهای این جریان اقشار شهری عمده ترین درصد را در بین حاضران تشکیل می دادند و حتی سوت و هورا کشیدنهای آنان نیز به علت همین پایگاه اجتماعی استکباری بوده است و اساساً به لحاظ همین پایگاه اجتماعی، این جریان زودتر از آن چه که انتظار می رفت دچار شکست گردید. زیرا بنی صدر فراموش کرده بود که تکیه بر چنین پایگاه اجتماعی که هنری جز پرخوری و مُدپرستی و رفاه طلبی ندارد و به محض احساس کوچکترین خطری به سوراخی خزیده و از ترس راه گریز در پیش میگیرد، تکیه ای بی اساس است و این نکته بسیار مهمی است که همه شاهد آن بودیم و دیدیم که به محض حضور میلیونی مردم در روز 25 خرداد در خیابان«ژیگول های انقلابی»فوراً راه فرار را در پیش گرفته و تا مدت ها از ترس «مستضعفین» جرات ظهور در خیابان را نیافتند.همدستی و هماهنگی موجوداتی نظیر دستمالچی و لباسچی با بنی صدر و حمایت جبهه ملی (متشکل از همین اقشار)از وی نیز حاکی از همین دید می باشد. حتی مجاهدین خلق نیز به لحاظ وسعت میزان هواداران شمال شهری ناگزیر از حمایت از این جریان شدند.از نقطه نظر فرهنگی این جریان را می توان سمبل غرب زدگی دانست هر چند با تظاهر به اسلام سعی در نفی این موضوع داشتند و البته لازم به تذکّر است که برداشت این جریان از اسلام نیز متأثر از فرهنگ غرب بوده است و بینش سیانتسیستی آنان در واقع حاکمیت بر کلّ نظریّات آنان داشته است. آن چنان که معروف ترین کتاب آقای بنی صدر یعنی اقتصاد توحیدی نیز معجونی بود از ترجمه برخی مقالات لوموند به اضافه نکاتی از نظریه «سه جهان» مائو که با چند حدیث از کتاب «اقتصادنا» نوشته آیت الله صدر تزئین گشته بود.
به کار گرفتن شیوه های غربی در بررسی هر پدیده که با خصوصیات جامعه ایران مطلقاً انطباقی نداشت نیز به علت همین بینش فرهنگی غربی بود که از جمله این موارد می توان به روش های تبلیغی این جریان و تاسیس دکان هایی نظیر سنجش افکار عمومی که غالباً نتایجی غیرواقعی ارائه داد ، اشاره نمود.رفتار بنی صدر و اطرافیانش چنان مینمود که گویی در مدت اقامت اروپایشان تنها تخصصی که موفق به یاد گیریاش گردیدهاند حقه بازی و نیرنگ زدن بوده است و رفتار همه آنها و به خصوص بنی صدر در قبل و بعد از ریاست جمهوری نشان دهنده میزان این تخصص می باشد و بالاخره از لحاظ اقتصادی نیز این جریان ممیزه هایی دارد که شناختن آن ها اینک بسیار ضروری میباشد.
صرف نظر از اوایل ورود این دار و دسته به ایران و دل سوزاندن آنها برای مستضعفین (که بعداًمعلوم شد حربه تبلیغاتی برای جمع کردن آراء به این افراد بوده است) و چند سخنرانی در همان اوایل ،حرف و عمل دیگری دال بر حمایت این جریان از مستضعفین به چشم نخورد، اگر چه این اواخر که هوا حسابی پَس بود بنی صدر دوباره یاد مستضعفین و محرومین افتاده بود و چنان نشان می داد که گویی دارد از غصّه محرومین دِق میکند، اما فی الواقع این جریان هیچ سنخیّتی با مستضعفین نداشت و البته از کسانی که عمری را در اروپا خوش گذرانده اند بیش از این هم توقع نبود و از کسانی که در منطقه جنگی نیز در کاخ مخصوص خود کارنامه نویسی کردند و کتاب هایی باقطر نیم متربه زبان فرانسه خواندند وخلاصه ی آن رابرای محرومین نوشتند تا ضمن مطالعه سیر شوند، انتظاری بیش از این خطاست .هرچند بنی صدر مشخصه های محرومین و زاغه نشینان را خوب می دانست لکن در وادی عمل به علت آن که در تمام عمر خود چنین رنج هایی را لمس نکرده بود کاری برای آنان، که اتفاقاً همه شان هم به او رای داده بودند ، نکرد.در بین تمام سخنرانی های آتشین آقای بنی صدر و به خصوص 17 شهریور، عاشورا، 22 بهمن و 14 اسفند کلامی راجع به فئودالها و ضرورت اجرای بند «ج» و کوتاه کردن دست سرمایه داران و واسطه ها و ملی کردن بازرگانی خارجی شنیده نشد و هم ایشان که تا قبل از رسیدن به کرسی ریاست جمهوری منبع طرح و مخزن تئوری بودند، بعد از رسیدن به این مقام یادی از آن طرحها نیز ننمود و این نکته روشنتر از آن است که نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد. چرا که اصولاً کسی که در فکر مردم محروم باشد هرگز برای رسیدن به پست و مقام دست به اعمال وقیحانه ای نظیر آن چه که ایشان کرد، نمی زند.حتی او از میراث خواری خون شهیدان نیز ابایی نداشت .آن چنان که در جبهه ها نیز جنگ و مقاومت و شهادت از آن همین مستضعفان بود و افتخار و منم منم را ایشان به حساب خود می گذاشت و با زرنگی خاص خود از هر پدیدهای به نفع خود سود میجست. ظاهر شدن گاه به گاه بنیصدر در بین گودنشینان و روستاییان نه از باب طرفداری وی از مستضعفین که بیشتر در جهت کسب پرستیژ تبلیغاتی از یک سو و تبرئه خود از کار نکردن برای مردم و گذاردن آن به عهده دیگران بود.شاید اگر باند بنی صدر با چنین مهارت هایی در فریب دادن و تبلیغ کردن در یکی از کشورهای اروپایی به قدرت می نشست حداقل تا چند صباحی بر سر جای خود باقی می ماند. اما بدشانسی وی آن بود که در کشوری این شیوه ها را به کار گرفت که بطلان این روش ها در آن قبلاً آشکار شده است و اگر می شد با این روش ها کسی در سر جای خود باقی بماند مطمئنا شاه مانده بود.
به هر حال پایگاه سیاسی جریان بنی صدر تا حدود بسیار زیادی از بین رفته است و برای جلوگیری از رشد و ظهور جریاناتی نظیر آن تنها یک راه باقی است و آن از بین بردن پایگاههای فرهنگی، اجتماعی و به خصوص اقتصادی این جریان است.جریانی که در صورت پیروزی میتوانست پل ارتباطی مستحکمی برای ورود مجدّد آمریکا به ایران گردد و اینک اگر چنان چه هر جریان دیگری بخواهد دچار چنین سرنوشتی نشود بایستی با تمامی این پایگاهها با تمام توان به مقابله برخیزد .سقوط این جریان برای همیشه خود محوری و استکبار اخلاقی را به خاک سپرده و مطمئناً هر فرد یا گروهی که بخواهند در آینده بدین شیوه ها روی آورند به همان سرنوشت دچارخواهند شد.
سقوط این جریان نشان داد که اقشار مرفه شمال شهری تکیه گاه مناسبی برای کسب قدرت نمیباشند وکسانی که بر این طبقات تکیه داشته اند و دارند به سرانجام لیبرالها دچار خواهند شد و باز سقوط این جریان نشان داد که باید عملاً به حمایت از مستضعفان پرداخت و با قاطعیت انقلابی مقابل مفسده جویانِ سرمایه دار و فئودال هایی که خون کشاورزان را می مکند ایستاد. ملت ما با نشان دادن هوشیاری خود در سرنگون ساختن این جریان اثبات نمود که همچنان در پشتِ سرِ رهبری و به دنبال امر ولایت فقیه در صحنه حاضر است وهر فرد یا گروهی را که بخواهد خواسته یا ناخواسته در خطّ آمریکا حرکت نماید سرنگون می سازد و بر ماست که با تکیه بر چنین ایمان و اعتقادی نهایت کوشش خود را درجهت مبارزه با رشد خطّ آمریکا به کار بندیم و با پرداختن به مسائل اصلی جامعه و از بین بردن رشد «بنی صدرها » راه ورود آمریکا را برای همیشه مسدود سازیم و بدانیم که در صورت عدم توجه به مسائل فوق الذکر سرنوشتی نظیر بنیصدر در انتظارمان خواهد بود.
اینک بر کلیّه نیروهای خط امام لازم است که با برطرف ساختن ضعف های درونی(فردی و گروهی) و تکیه بر اصول و موازین قرآنی به دور از غرب زدگی و شرق زدگی ، همراه با تمامی مستضعفین در راه حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی کوشا بوده و با قطعِ دستِ استثمارگران قدرت تفکّر و توطئه را از استعمارگران سلب نموده و گَرد یأس بر چهره آنان بپاشد.
ان شاء الله
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.
امير حسين پور
پوريا خوشنام
غلامرضا بامدي
حسين زينال زاده
دانيال رضازاده
مجيد يوسفي كينچاه
فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.
زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.
با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.
در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.