صفحه اول
اخبار
جستجوي شهدا
توليدات كنگره
درباره ما
ارتباط با ما
استان
استان آذربايجان شرقي
استان آذربايجان غربي
استان اردبيل
استان اصفهان
استان البرز
استان ايلام
استان بوشهر
استان تهران
استان چهارمحال و بختياري
استان خراسان جنوبي
استان خراسان رضوي
استان خوزستان
استان زنجان
تهران بزرگ
بازگشت به استان
مهدي رجب بيگي
نام پدر :
محمد
دانشگاه :
دانشگاه تهران
مقطع تحصيلي :
كارشناسي ارشد
رشته تحصيلي :
راه و ساختمان
مكان تولد :
دامغان (سمنان)
تاريخ تولد :
1336/05/02
تاريخ شهادت :
1360/07/05
مكان شهادت :
تهران
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
مقاله سياسي شهيد مهدي رجب بيگي(خط آمريكا از اين پس)
از آن جا که انقلاب اسلامی براساس اصول کلّی «نه شرقی، نه غربی» تاکنون به حرکت خود ادامه داده و از این پس نیز به یاری خدا این انقلاب شکوهمند بدون پذیرش وابستگی به شرق و غرب به حرکت خود ادامه خواهد داد،لازم است که در هر مرحله از انقلاب بتوانیم به نقشههای دشمنان انقلاب اسلامی و به خصوص دشمن اصلی آمریکای جهانخوار، آگاهی یافته و به این وسیله هوشیاری لازم برای مقابله با دسایس را کسب نماییم. آنچه که همواره باید مدّنظر نیروهای هوادار انقلاب اسلامی قرار گیرد آن است که تا وقتی انقلاب ، روند اصلی و اولیّه خود را طی می کند و خطّ امام به عنوان روشن ترین خط حرکتی انقلاب از حمایت وسیع توده های مردم برخوردار است،حیله های رنگارنگ امپریالیسم نیز ادامه خواهد داشت و اساساً اینک به تجربه ثابت شده است که در مقاطعی که انقلاب اسلامی در مسیر واقعی خود بیش از پیش قرار گرفته نیرنگ های امپریالیسم نیز افزایش بیشتری پیدا کرده است و هم به یاد داریم که در زمان حاکمیّت دولت موقت از محاصره اقتصادی و حمله نظامی و ترفند های تبلیغاتی دستگاه های خبری غرب آن چنان خبری در میان نبود که بعد از حاکمیّت یافتن نیروهای خطّ امام . ونباید فراموش کرد که امپریالیسم با پیروزی انقلاب اسلامی منافع اقتصادی و استراتژیک بی شماری را از دست داده است و بدین لحاظ با توجه به امکانات وسیع خود لحظه ای هم از پرداختن به انقلاب اسلامی بیکار نخواهد ماند و هم اینک نیز تمامی نیروها و امکانات خود را در راه شکست این انقلاب شکوهمند و یا لااقل جلوگیری از صدور آن به دیگر کشورها به کارگرفته است .هر چند امپریالیسم علیرغم پیچیدگی عملکردهای خود در طول این دو سال و نیم که از انقلاب می گذرد ،نتوانسته است ضربه آن چنانی بر پیکر انقلاب وارد آورد و به برکت رهبری حضرت امام و هوشیاری و آگاهی مردم هر بار با شکستی مفتضحانه رو به رو گردیده است، اما هرگونه سادهنگری در این باب گناهی نابخشودنی است. براساس مطالب فوق نیروهای مومن به انقلاب اسلامی باید بتوانند در هر مرحله از انقلاب نقشههای دشمن را تشخیص داده و به چاره جویی برخیزند .علاوه بر آن داشتن توانایی درک عملکردهای دشمن و قدرت پیشبینی و پیشگیری از آنها از جمله دلایل پویایی هرانقلاب میباشد و به این طریق می توان از تبدیل شدن نهضت به نظام نیز جلوگیری به عمل آورد. این نکته را نیزبه ناچار باید بپذیریم که کینهی جهانخواران با اسلام چنان است که حتی لحظهای هم از تلاش برای نابودی آن باز نمیایستند و ناگزیر ما نیز نباید از تلاش و کوشش در مقابله با آنان باز ایستیم.
خط آمریکا چیست؟
با توجه به این که انقلاب اسلامی در مرحله جدیدی وارد شده است که از حساسیّت و ظرافت خاصی بر خوردار است باید بتوانیم به این سؤال اساسی که «خط آمریکا از این به بعد چه خواهد بود؟» پاسخ درستی بدهیم. اما قبل از هر چیز بد نیست که موقعیت فعلی انقلاب را ترسیم نماییم.
جناح لیبرال با شکست کلّی مواجه شده و در صدر این جناح، بنیصدر فرار کرده است. گروههای سیاسی مخالف در حال متلاشی شدن بوده و عمدهترین آنها مجاهدین خلق، به عمل تروریستی روی آوردهاند. از سوی دیگر اینک حاکمیّت، کلاً در دست طیف نیروهای خط امام قرار گرفته و در نتیجه مسئولیت برطرف ساختن مشکلات گوناگون از قبیل مسائل اقتصادی، نظامی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی نیز بر دوش آنان قرار دارد. به طوری که هر نوع سهلانگاری و عدم توجه به مسائل موجود میتواند ضربه اساسی به نیروهای خط امام وارد آورد. آمریکا هم اینک مهرههای اساسی خود را در این شرایط در داخل ایران از دست داده است و باید دید در شرایط جدید که ظاهراً برای امپریالیسم هم دشوارتر شده است چه نقشهای را پیاده خواهد نمود. آنچه مسلم است آمریکا بایستی اینک به حمایت از یکی از جناحهای مخالف جمهوری اسلامی برخاسته و از آن جانبداری نماید و همزمان از طرق سیاسی و تبلیغاتی زمینه را برای به حاکمیت رساندن آن جناح فراهم آورد. ضمن آن که باید به خاطر داشت که آمریکا، ترکیه را نیز هم اینک در اختیار دارد و میتواند از طریق آن حوادثی نظیر جنگ تحمیلی عراق بر ایران را ایجاد نماید که البته فعلاً تلاش آمریکا عمدتاً تبلیغاتی میباشد. ماجرای سقوط هواپیمای آرژانتینی و تبلیغات بی حدّ و حصر بوقهای امپریالیستی مبنی بر حمل اسلحه توسط آن هواپیما از اسرائیل به ایران، بمباران راکتورهای اتمی عراق توسط اسرائیل به لحاظ همدست جلوه دادن ایران و اسرائیل در جنگیدن با عراق، دزدیدن ناوچه ایران با طراحی آمریکا و فرانسه به منظور متزلزل جلوه دادن حکومت ایران و خلاصه ایجاد مشکلات بینالمللی برای ایران و حتی تبلیغات فراوان مبنی بر افزایش عرضه نفت و فشار آوردن بر کشورهای تولید کننده برای کاهش بهای نفت از جمله تلاشهایی است که آمریکا اینک به طورگسترده به آن دست زده است، تا به اصطلاح حکومت ایران را به لحاظ بین المللی بی اعتبار و منزوی سازد که البته تظاهرات و حمله به سفارتخانه ها و مسائلی از این قبیل نیز که توسط خود فروختگان و منافقان در خارج از کشور صورت می گیرد به این تلاش امپریالیسم شدت می بخشد .اما با این احوال ،امپریالیسم ناچار است که جناحی را برای حمایت انتخاب کند و تا هنگام روی کار آمدن آن جناح ،دست به این نیرنگ ها خواهد زد.حال باید دید که آمریکا از کدام جناح حمایت خواهد کرد؟ با توجه به سوابق سلطنت طلبان و کسانی نظیر بختیار و حتی با وجود آن که این جناح آمریکایی ترین جناح مخالف جمهوری اسلامی است به دلیل ضعیف بودن پایگاه اجتماعی این جناح در ایران در کوتاه مدت، آمریکا از این جناح حمایت نخواهد کرد، ضمن آن که به هر نحو ممکن در حفظ این جناح برای دراز مدت خواهد کوشید.آمریکا خود به خوبی می داند که این جناح نمی تواند لااقل به این زودی ها حاکمیت را در ایران به دست گیرد وبدین لحاظ جناح دیگری باید مورد توجه آمریکا قرار گیرد. این جناح باید از یک سو وجههای نظیر شاه و بختیار نداشته و دارای امکاناتی نیز برای مبارزه با رژیم ایران باشد. البته در همین جا بگوییم که برای آمریکا در شرایط فعلی مسئله این است که رژیم فعلی ساقط شود و هر جناحی که غیر از این جناح روی کار بیاید به هر حال برای او شرایطی بهتر از زمان حکومت فعلی پدید خواهد آورد. با توجه به این مسائل روشن است که جناح مورد حمایت آمریکا در این شرایط هنوز جناح بنیصدر است .این جناح به خیال آمریکا از یک طرف دارای پایگاه مردمی در ایران میباشد و از طرف دیگر به علت وجود رجوی و سازمانش در این جناح از امکاناتی هم برای مبارزه با رژیم برخوردار است و به این لحاظ اعتقاد غرب و آمریکا بر آن است که تنها همین جناح می تواند حکومت فعلی را در ایران شکست دهد.با توجه به این که خط آمریکا روی کار آوردن جناح بنیصدر است باید دید خطّ این جناح برای روی کار آمدن چه میباشد، یعنی این که خطّ بنیصدر در شرایط فعلی چیست؟
بنیصدر چه خواهد کرد؟
برای پی بردن به طرح بنی صدر برای بازگشت مجدّد به ایران و قبضه ی قدرت باید مجموعه گفتارها و نوشتارهای وی و همچنین سازمان مجاهدین را ، از بعد از بر کناری بنی صدرازریاست جمهوری مورد نظر قرار داد. به طور خلاصه باید بگوییم که طرح اولیّه آن بوده است که شورایی متشکّل از تمامی جناح های مخالفِ حکومت تحتِ نام «شورای ملی مقاومت» به ریاست بنی صدر تشکیل گردد و این شورا وظایفی مشابه وظایف شورای انقلاب (قانون گذاری و اجرا)داشته باشد.البته نظر بنی صدر آن بوده است که رژیم فعلی به هیچ وجه پایگاه مردمی نداشته و مردم کماکان طرفدار او و دار و دستهاش هستند. بنی صدر با اعلام اینکه رجوی را مامور تشکیل این شورا کرده است می خواست تا به اصطلاح به هوادارانش دلگرمی بدهد تا از شرکت در اعمالی نظیر انتخابات که خواه ناخواه به تثبیت هر چه بیشتر رژیم منجر خواهد شد،خودداری نمایند و در ضمن اعلام موجودیّتی نیز کرده باشد. بعد از انجام انتخابات و شرکت وسیع و همه جانبه مردم در آن، جناح بنی صدر به روشنی دریافت که پایگاه مردمی اش بسیار ضعیف تراز چیزی است که قبلاً گمان می کرد و البته ناگفته نماند که این جناح علیرغم آگاهی باطنی از شرکت وسیع مردم در انتخابات سعی می کرد تا در ظاهرِ امر، قضیّه را به عکس جلوه داده و حتی چنین وانمود کند که گویا مردم از ترس در انتخابات شرکت کردهاند.
روز انتخابات ریاست جمهوری یوماللّهی بود که نقش حساس آن در تعیین سرنوشت انقلاب در تاریخ افتخار آفرینمان خواهد ماند. و هم این روز بود که مرکز ثقل ضد انقلاب از درون کشور به خارج منتقل شد که این حاکی از نهایت ضعف و زبونی آن بود و حکایت از بطلان تمامی ادّعاهایی دارد که معتقد است اکثریت مردم مخالف انقلاب و هوادار جبهه ی ضد انقلاب می باشند .چه به قول امام:« اگراکثریت هوادار شما هستند که نیازی نیست با لباس زنانه و به وسیله توالت هواپیما رهبران جبهه به دامن اربابانشان بگریزند».
رجوی در اعلامیه 6 مرداد خود نتوانسته است این نکته را پنهان کند آن جا که میگوید: «براساس مصالح عالیه شورای ملی مقاومت تصمیم بر این شد تا به منظور حفاظت بیشتر و خنثی کردن مخاطرات و توطئه هائی که علیه جان رئیس جمهور دکتر بنیصدر وجود دارد و همچنین به منظور پیشرفت هر چه سریعتر امور مربوط به مقاومت (چه در داخل و چه به طور بینالمللی) موقتاً رئیس جمهوری و من به خارج از کشور اعزام گردیم».
قابل توجه است که قبلاً سازمان در اعلامیه رسمی همگان را به حفاظت از جان رئیس جمهوری فراخوانده بود و عدم تامین حفاظت نشان دهنده ناتوانی میلیشیا در این امر و انزوای آن ها در جامعه می باشد. به هر حال فرار بنی صدر و رجوی در ششم مرداد ماه یعنی بلافاصله بعد از اعلام نتیجه انتخابات، خود حاکی از آن است که آن ها از به اصطلاح مقاومت کردن مردم ناامید شدهاند و طرح جدید تری را در نظر گرفتند.این طرح را بنی صدر در یکی ،دو مصاحبه در خارج از کشور اعلام میدارد. البته باید بگوییم که در حرف های وی در خارج از کشور موارد ضدّ و نقیض زیادی مشاهده شده است که ممکن است ناشی از دست کاری خبرنگاران و مترجمان در حرف های اصلی باشد. به هر حال خطوط کلّی این طرح در مصاحبه ای که امیر طاهری نویسنده رستاخیزی فراری به لندن با بنی صدر انجام داده است ،این طور بیان شده است: «بنی صدر معتقد است، میتواند اعتصابها و راهپیماییهای اعتراض آمیزی را برعلیه رژیم ایران در چند هفته آینده ترتیب دهد. وی انتظار دارد که در پایان تابستان جاری اقتصاد ایران با شکست کامل مواجه شود و در همان حال مجاهدین به همراه 6 گروه چریکی دیگر رژیم خمینی را از میان بردارند و هدف اصلی آنان متوجه نمایندگان مجلس است، وی میگوید که برای پاسخ به خواست مردم، افراد مسلّح در امور دخالت مینمایند».
همچنین بنی صدر در مصاحبه با ساندی تایمز می گوید:
«امیدوار است ارتش ایران به وظیفه خود عمل کرده و به رژیم آیت الله خمینی یکی از جبّارترین رژیمهای تاریخ پایان دهد، همزمان گروه مجاهدین همراه با 6 گروه مسلح دیگر کلیّه نمایندگان خمینی در سراسر کشور را از بین خواهند برد و ارتش در بحرانیترین مراحل برای پاسخ به آرزوی ملت ایران دخالت کرده و از رئیس جمهور قانونی خواهد خواست به کشور بازگردد. این طرح دارای چند مرحله است،
مرحله اول: پیاده کردن تروریسم به منظور از بین بردن شخصیت های فعال و ایجاد رعب و وحشت در دل مردم و نهایتاً خسته و نا امید شدن آنان و در نتیجه پدید آمدن زمینه پذیرش دیکتاتوری در آنان.
مرحله دوم: وارد عمل شدن ارتش برای نجات مردم از نا امنی و تروریسم و قبضه قدرت و اعمال دیکتاتوری و بالاخره مرحله سوم: یعنی بازگشت ریاست جمهوری به درخواست ارتش و پایان یافتن ماجرا(چیزی شبیه 28 مرداد 1332)».
شکست طرح امپریالیستی لیبرالها:
مرحله اول طرح تاحدی اجرا شده و با شکست نسبی نیز مواجه گردیده است. مجاهدین که تکیه فراوانی بر روی تشکیلات و نظم آهنین درون آن داشتند هرگز تصورنمی کردند که در مدتی به این کوتاهی اکثر عناصرشان لو رفته و خانههای تیمی شان یکی پس از دیگری کشف گردد.آن ها نمی دانستند که حکومت فعلی به لحاظ اطلاعاتی ضعیف است اما به قول حضرت امام «آن ها نیروی مردم و اسلام را نشناخته بودند» وباید توجه داشت که دستگیری حتی یک نفر نیز می تواند موجب قطع رابطه تشکیلاتی و مختل شدن طرحها و نقشهها گردد و بدین لحاظ دستگیری پی در پی اعضای این سازمان ضدّ انقلابی ضربات مهلکی بر پیکر آن وارد آورده است. به هر حال اگر چه هنوز هم ترورها ادامه دارد لکن نقشه اولیه ترورها به کلّی مختل شده و از آن پیروزی های زودرس و ترور هایی که قرار بود در عرض چند دقیقه تمام شخصیت ها را از بین ببرد خبری نیست. (منصور بازرگانی از اعضای کادر مرکزی مجاهدین در سخنرانی خود در خانه پدر ناصر صادق در اوایل سال گفته بود که اگر لحظه ای ما کنترل خود را از روی هواداران برداریم حتی یک حاکم شرع ضدّ خلقی هم باقی نخواهد ماند.)به علاوه ترورهای به این سبک (نظیر بمبگذاری جلو انستیتو پاستور و یا میدان آزادی قهرمان شهر و یا شهید کردن یک بسیجی دانش آموز در این طرف و آن طرف و یا حمله به مقرّ بسیج لاهیجان و مُثله کردن افراد خوب و ...) نه تنها موجب تضعیف روحیه مردم نشده بلکه حتی برخی از مخالفان انقلاب را نسبت به این عوامل بدبین ساخته است و این نکته ای است که حتی خود مجاهدین هم به روشنی دریافته اند. به طوری که با وجود ادّعای رادیو مجاهد که دائماً بمبگذاریها و انفجارها و ترورها را تائید میکند، آنها ناگزیر شدهاند که قضیّه بمبگذاریها را به گردن نگیرند و در اطلاعیه ای که در 13 مرداد منتشر ساختهاند گفته شده است که بمبگذاریهایی که منجر به کشته شدن مردم میشود کار خود رژیم است! یعنی رژیم خودش در 500 متری نخست وزیری (انستیتوپاستور) بمب گذاشته است تا شیشههای نخستوزیری بشکند! گویا فرار رجوی باعث شده است تا الباقی مجاهدین دچار ضربه مغزی شوند و دروغهایی به این بزرگی بسازند. البته مجاهدین به علت غرور بیش از حدّ خود و تکبر سازمانی دو نکته اساسی را فراموش کردهاند. اول آنکه تروریسم منحصراً در اختیار آن ها نبوده و ساواکیها و خانها و پیکاریها و سلطنتطلبان هم همگام با آنان کار میکنند و دوم آن که ظاهراً به علت از همپاشیدگی سازمانی، آنها از بمب گذاری هواداران خود هم بی اطلاع ماندهاند وگرنه آنها اگر به طور مرتب به رادیوی خودشان گوش میدادند یا لااقل افشاگریهای هواداران خود را در تلویزیون تماشا میکردند هرگز به چنین مهملگویی دچار نمیشدند. آنها حتی فراموش کردهاند که در ترورهای به اصطلاح انقلابی خود هم برخلاف موازین مبارزه مسلحانه به افراد عادی آسیب میرسانند که نمونهاش را میتوان در قضیه شهادت آقای آیت مشاهده کرد که پیرمرد بیگناهی هم به رگبار بسته میشود. یا در جریان ترور آقای عسگر اولادی هم ضارب با اسلحه اتومبیلی را وادار میکند تا او را از محل دور سازد و یا در یکی از شهرهای شمال یکی از آقایانی که برای فرار کردن نیاز به موتور داشته جلوی موتورسواری را گرفته او را مجروح میکند تا با موتورش فرار کند و این مطالب را دستگیر شدگان هم به کرّات اعتراف نمودهاند.
به هر حال بحث بر سر آن بود که مرحله اول طرح بنی صدریها با شکست نسبی مواجه شده و نتایج دلخواه به دست نیامده است. البته بر این نکته باید تاکید نماییم که اساساً این طرح طوری است که حداکثر باید در عرض چند ماه به نتیجه برسد و در غیر این صورت کارایی خود را از دست خواهد داد.
و اما مرحله دوم این طرح که با اتکاء به نیروی ارتش و به اصطلاح پدید آمدن نوعی کودتا تنظیم شده است. البته بنی صدر خود به خوبی می داند که در شرایط فعلی ارتش قادر به کودتا نخواهد بود. او در یکی از مصاحبههای خود میگوید:
«ارتش ایران دیگر ارتشی نیست که با آن کودتای نظامی صورت بگیرد».
هر چند در رابطه با ارتش مسائلی وجود دارد،اما باید بگوییم که اصولاً اگر قرار باشد ارتش دست به کودتا بزند هیچگاه این کودتا به نفع بنی صدر نخواهد بود و حتما ًبه نفع جناحی نظیر بختیار و اویسی و آریانا و... خواهد بود .از این گذشته ارتش هم اکنون با زمان شاه کاملاً فرق داشته و به هیچ وجه دارای امکانات لازم برای چنین کاری نخواهد بود. تجربه کودتای نوژه که به کمک برادران ارتشی مومن به انقلاب خنثی گردید خود میتواند دلیل گویایی بر صحّت این ادّعا باشد. به هر حال شرایط کودتا هم اکنون هم به هیچ وجه موجود نمیباشد و تحلیل بنیصدریها مبنی بر آن که «معزّیهای» فراوانی در ارتش وجود دارد مثل سایر تحلیلهایشان به دور از حسابگری بوده است. این را هم بگوییم که جناح بنیصدر به مسائل دیگری نیز چشم دوخته است که از جمله مهمترین آنها عدم کارآیی نیروهای خطّ امام و به خصوص کابینه جدید در حل مشکلات مملکت میباشد. یعنی آن که آنها می خواهند با اشتباهات نیروهای خط امام برای خود وجهه کسب کرده و حقانیّت خود را به ثبوت برسانند، به هر حال در رابطه با این طرح کلّی که گفتیم که در خطّ آمریکا نیز جا می گیرد. وظایف نیروهای خطّ امام به طور خلاصه آن است که اولاً با هوشیاری و دقت هرچه بیشتر همراه با طرح و نقشه حساب شده با تروریسم برخورد قاطع کرده، جلو ترورها و ناامنیها را هر چه سریعتر بگیرند و مسائل امنیتی را کامل رعایت کرده و آموزشهای لازم را به مردم بدهند. دوم آنکه دولت جدید باید با برنامهریزی به حل مشکلات جامعه و به خصوص مشکلات اقتصادی از قبیل گرانی و بیکاری پرداخته و در راه پاکسازی و بازسازی ارتش هر چه سریعتر گام بردارد. البته همانطور که قبلاً هم گفتیم سرنوشت این طرح ضدّ انقلابیون هم تا چند ماه دیگر مشخص خواهد شد و شکست این طرح نیز آنها را به سرنوشتی نظیر بختیار و شاه گرفتار خواهد کرد و ما مطمئنیم که تا وقتی مردم با چنین ایمانی در صحنه حضور دارند هیچ یک از این نیرنگ ها نیز به ثمر نخواهد رسید.
به امید آن که با شناختن و عمل کردن به وظایف خود، این حیله شیطان بزرگ را نیز نقش بر آب سازیم.
ان شاء الله
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.
امير حسين پور
پوريا خوشنام
غلامرضا بامدي
حسين زينال زاده
دانيال رضازاده
مجيد يوسفي كينچاه
فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.
زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.
با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.
در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.