مهدي رجب بيگي
نام پدر : محمد
دانشگاه : دانشگاه تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي ارشد
رشته تحصيلي : راه و ساختمان
مكان تولد : دامغان (سمنان)
تاريخ تولد : 1336/05/02
تاريخ شهادت : 1360/07/05
مكان شهادت : تهران
مقاله سياسي شهيد مهدي رجب بيگي(چه كساني جنايت را مرتكب شدند؟)

از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی گروه‌ها و افراد بی شماری در خماریِ ناشی از عدم حضور در حاکمیّت به سر برده وحسرت یک لحظه در دست گرفتن قدرت را در دل داشتند و البته در راه نیل به این هدف نیز هریک شیوه‌ای خاص را اتّخاذ کردند. در این میان برخی از همان ابتدا بنای کار خود را بر چپ روی کودکانه گذاردند و به این خیال که تا نهادهای قانونی شکل نگرفته کار را یکسره نمایند وقت گذراندند و بعضی دیگر که از حسابگری بیشتری برخوردار بودند سعی خود را در راه ضربه زدن‌های تدریجی و بی‌اعتبار ساختن هویّت افراد و گروه‌های در خدمت انقلاب مبذول داشتند و برای این کار برنامه‌ریزی‌های نسبتاً درازمدتی را پیش‌بینی نمودند. ضمن آنکه تمامی گروه‌ها به علت داشتن اهداف واحد از تجربیات یکدیگر نیز سود می‌بردند.

مثلاً پدید آوردن جنگ در کردستان اگر چه از جانب برخی گروه‌ها به صورتی دو پهلو محکوم شده بود (بدین صورت که جنگ لازم است اما زمان آن مناسب نیست.) اما همین گروه‌ها نمی‌توانستند اولا: خوشحالی خود را از وقوع آن پنهان دارند و ثانیا: منتظر بودند تا از این واقعه تجربیات جدیدی در برخورد با حاکمیّت کسب نمایند. به هر صورت با شکست پی درپی تمامی این تاکتیک‌ها اعم از تندروی (پیکار، رزمندگان، فداییان خلق) میانه روی (مجاهدین خلق) و کندروی (حزب توده) و پدید آمدن تغییر و تحوّلات و انشعاب در بین برخی گروه‌ها از یک سو و تثبیت نهادهای قانونی از قبیل مجلس و دولت و قوه قضاییه و... این گروه‌ها امید خود را تا حدودی از دست دادند و به دنبال راه چاره‌ای بودند تا هر چه زودتر خود را از بن بست بیرون آورند. اشغال پست ریاست جمهوری از جانب بنی‌صدر یکی از راه‌های خروج از بن‌بست بود و در این رابطه تحلیل گروه‌ها عمدتاً بر حول این محور بود که با پدید آوردن جنگ داخلی کار را یکسره نمایند. که البته در این بین برخی نظیر مجاهدین خلق در پی در دست گرفتن حاکمیت از طریق آلترناتیو واسطه نظیر بنی‌صدر بودند تا ابتدا حاکمیت را به طور در بست در اختیار وی قراردهند و سپس او را نیز سرنگون کرده و خود جایگزین آن شوند. بعضی دیگر نظیر پیکار معتقد بودند که بایستی با تشدید تضاد در بین جناح‌های حاکمیت، زمینه جنگ داخلی را فراهم آورد و قضیّه را فیصله داد. صرفنظر از درستی یا نادرستی این تحلیل‌ها، حتی از دیدگاه همین سازمان ها وکشف نقاط ضعف واشکال های اساسی این تحلیل‌ها که به طور خلاصه ناشی از عدمِ درکِ صحیح آنان از نیروهای موجود در جامعه و عدم شناخت مردم از جانب آنان بود ، نقطه اشتراک این تحلیل ها را می توان حرکت به سمت خارج کردن توده ها ازصحنه، تشنّج آفرینی، پدیدآوردن روحیه یاس وبدبینی در بین آنان واز اعتبار انداختن گروه ها وشخصیت های درخطّ انقلاب دانست. در طیّ این مسیر عواملی نیز به کمک این جریانات شتافتند که از جمله مهمترین آن ها می توان خیانت بنی صدر به انقلاب - بیشتر از آنچه که آنان حساب می کردند- وهمچنین پدیدآمدن جنگ تحمیلی عراق برعلیه ایران را ذکر کرد. در اینجا بنی صدر نیز با پدید آوردن روحیه یاس وبدبینی در بین مردم و از اعتبار انداختن شخصیت‌های انقلاب کاری را که برای این گروه ها انجامش مدت‌های زیادی طول می کشید به طور ضربتی انجام داد و در افزایش میزان تشنّج و تفرقه در جامعه، الحق که این گروهک ها را مدیون خود ساخت. جنگ نیز با مشکلات طبیعی خود از قبیل افزایش بیکاری، گرانی، آوارگی وپایین آمدن سطح تولید و افزایش بودجه نظامی به حرکت گروهک ها در جهت ایجاد جنگ داخلی کمک شایانی نمود واگرچه گروهک هایی نظیر پیکار در پدیدآوردن جنگ داخلی عجله وافری به خرج دادند اما مجاهدین خلق در این راه محاسبات لازم را به عمل آورده ومنتظر فرصت مناسبی بودند. چنانکه رجوی در مجاهد شماره114 در اعتراض به عجله پیکار برای شروع جنگ داخلی اظهار می دارد:« که ارزیابی ها نشان می دهد که در شرایط فعلی پیروزی انقلابیون قابل تضمین نبوده وتعجیل در این امر به دور از حسابگری وتناسب قوا می‌باشد. وبرخورد فعالانه با مسئله ایجاد جنگ داخلی زمانی حسابگرانه خواهد بود که کمترین ریسک را برای انقلابیون در برداشته باشد.» وبدین ترتیب رجوی ضمن پاسخ به انتقاد پیکار قول ایجاد جنگ داخلی در اسرع وقت را نیز به این گروهک آمریکایی الحال می دهد.آنچه که به شتاب بیش از حدّ مجاهدین در ایجاد جنگ داخلی به طور فوق العاده افزود نزدیک شدن زمان سرنگونی بنی‌صدر برمبنای قرائن و زمینه‌های موجود بود و این در واقع جاری شدن تحلیلی درست، عکس چیزی بود که مجاهدین انتظار داشتند.البته هم پیکاری‌ها و هم منافقین به خوبی می‌دانستند که پیکار به لحاظ کمی و کیفی پایگاه چندانی نداشته و جنگ داخلی زمانی به پیروزی خواهد رسید که هدایت آن در دست مجاهدین باشد. و گروه‌هایی نظیر پیکار و رنجبران لزوماً بایستی در زیر چتر رهبری مجاهدین قرار بگیرند. بعد از وقوع حادثه 14 اسفند دانشگاه تهران مجاهدین برنامه کلی را اعلام داشتند و در همین تاریخ در مجاهد شماره 112 می‌خوانیم که:

«امروز خلعِ ید از حزب حاکم و عوامل وایادی انحصار طلب آن در کلیه قوا و نهادهای کشور طرح نخستین اصلاح امور و تداوم انقلاب و اوّلین قدم اساسی در راه نجات است.»

به دنبال اعلام این استراتژی وشعار تبعی آن (خلع ید از حزب چماق ،شعار انقلاب است) وحمایت بی دریغ سازمان های نظیر از این استراتژی ، مجاهدین یک گام دیگر نیز به پیش گذاشتند ورجوی در پیامی به مناسبت سال جدید در22/12/59 در این باب دست به یک پیش بینی وزمینه سازی می زند که:

«همان‌طور که در امجدیه گفتم در پایان عهد چماقداری دیگر به طور عمده به راهی جز خشونت‌های تروریستی وتحمیل جنگ فراگیر داخلی نخواهد گروید» (مجاهد شماره 114).

البته لازمه ایجاد جنگ داخلی از جانب مجاهدین این است که جنگ عراق وایران از جانب آنان جنگی ارتجاعی قلمداد شود واین یعنی آنکه مجاهدین ناگزیر بودند ادّعای قبلی خودمبنی بر حضور همه جانبه در جبهه های جنگ را پس گرفته ودر خط پیکار حرکت نمایند. این کار نیز در همان پیام نوروزی رجوی انجام گرفته و تلویحاً به ارتجاعی بودن جنگ اشاره می شود ودر همان روزنامه در مصاحبه پیرامون مواضع پیکار، رجوی علّت تغییر موضع سازمان را در قبال جنگ برای پیکار توضیح می‌دهد تا از این ناحیه نیز ضرری متوجه سازمان نشود. اما سازمان می بایست برای موجّه جلوه دادن عمل خود از حربه مظلوم نمایی استفاده می کرد تا به اصطلاح اذهان توده ها را برای شرکت در جنگ داخلی آماده نماید . بدین لحاظ سازمان به منظور نشان دادن حقانیّت خود ودر واقع اتمام حجت در برابر مردم وبه جای گذاشتن سندی تاریخی درصورت پدید آمدن اوضاع غیر قابل پیشگیری در یک حرکت فریبکارانه به تاکتیک جدیدی دست می زند ودر تاریخ 12/اردیبهشت/60 با نوشتن نامه ای سرگشاده به امام امت از ایشان تقاضای ملاقات می‌کند. البته سازمان به این امید دست به این کار زد که امام را به موضع انفعالی کشانده و با عدمِ پذیرش سازمان از جانب امام، علاوه بر مظلوم نمایی واتمام حجت دلیلی مناسب برای حرکت بعدی را نیز در ذهن مردم فراهم آورد والبته در کنار این اهداف، سازمان در ضمن نامه تا آنجا که می‌توانست به حرکت تبلیغی و مانورهای مظلوم‌نمایانه دست زد. اما در پی انتشار این نامه سازمان با عکس‌العملی غیرقابل پیش‌بینی ازجانب امام روبه رو شد وعملا خود به موضع انفعالی کشانیده شد. بدین ترتیب که امام امت بر خلاف تصور مجاهدین مبنی بر برخورد خشونت آمیز امام با آنان، بسیار پدرانه سخن گفتند وبا ذکر جمله ای بدین مضمون که:«اگر من یک در هزار احتمال می دادم که شما برگردید، نه تنها شما را می پذیرفتم که خود به دیدارتان می آمدم ونه تنها یک دیدار بلکه حاضر بودم ده ها بار با هم دیدار داشته باشیم...» در ذهن هواداران سازمان نیز مسائل گوناگونی را ایجاد نمودند وسازمان نتوانست از حربه مظلوم نمایی برای شبهه دارکردن ذهن مردم سودی ببرد.

علاوه بر آن امام با تکیه برآنکه مجاهدین بایستی سلاح های به غارت برده را باز گردانند ودست از مبارزه مسلحانه بردارند سازمان را در برابر مسئله تازه ای قرار داد به طوری که حتی هواداران نیز در کمال شگفتی به طرح مسئله عدمِ ادّعای مبارزه مسلحانه از جانب سازمان پرداخته وسخنان امام را بی رابطه با نامه مجاهدین می دانستند.اما چیزی نگذشت که سازمان با سقوط بنی صدر عملا در این وادی گام نهاد. بعد از پاسخ امام به مجاهدین آنان که در موضعی انفعالی قرار گرفته بودند با نوشتن نامه ای به بنی‌صدر سعی داشتند تا پاسخ امام را بار دیگر بدهند وبه خصوص در پاسخ به مسئله محوری که امام طرح کرده بود مبنی بر قیام مسلحا نه مجاهدین ، آنان پاسخی بدین شرح دادند که: «اگر چه حضرت آیت الله خمینی مشخصا اشاره نفرموده اند که ما در کجا وکی وچه وقت به سوی اسلام وملت اسلحه کشیده‌ایم! اگر چه نمی دانیم حضرت آیت الله خمینی از کدام مجاری خبری وکدام کانال های اطلاعاتی وتحلیلی از تفنگ کشیدن برعلیه ملت خودمان وقصد قیام مسلحانه بر ضدّ اسلام مطلع شده اند، اگر چه بنا بر 16 سال سابقه خونین ورزمنده نمی توانیم تأسف شدید خود نسبت به عملکرد کلیه کانال ها ومجاری اطلاعاتی و تحلیلی اخیر الذکر را پنهان داریم...» (مجاهد شماره 121).

و بدین‌ترتیب مجاهدین چنین وانمود کردند که هیچگاه قصد قیام مسلحانه ندارند و حرف‌های امام بی‌اساس بوده است. اما چیزی نگذشت که تحلیل امام از حرکت آنان به‌طور صددرصد درست از آب در آمد و بعد از 15 خرداد که حکم فرماندهی کل قوا از بنی‌صدر گرفته شد که مسلّما سقوط مجاهدین را نیز به علّت حمایت بی دریغ آنان از بنی‌صدر به دنبال داشت ، حرکات تند مجاهدین شروع می‌شود و هنگامی که حرکت روز 25 خرداد با حضور مردم و منتفی شدن راهپیمایی جبهه متّحد ضدّ انقلاب- که به دعوت جبهه ملی قرار بود صورت بگیرد- با شکست مواجه شد، مجاهدین آخرین تیر ترکش خود را نیز بیرون کشیدند وطی اعلامیه ای در تاریخ 28 خرداد که در واقع 30منتشر شد، آغاز مبارزه مسلحانه را اعلام نمودند . مجاهدین در این اعلامیه به بهانه حمله به خانه پدری مهدی ابریشمچی از اعضای کادر مرکزی اعلام مبارزه مسلحانه نمودند. اما کیست که نداند این دلیل اساسا واهی بوده وتنها بهانه ای است برای انجام عملی که در خط‌مشی مجاهدین قرارگرفته است. چرا که اگر مسئله مجاهدین حفاظت از جان اعضای کادر مرکزی بود بایستی این اعلامیه پس ازحکم تعقیب موسی خیابانی در هنگام محاکمه سعادتی که از جانب دادستان اعلام شده بود منتشر می شد. به هر صورت مجاهدین که از ابتدا سال 60 را خلع ید از حزب حاکم نامگذاری کرده بودند (یعنی در واقع امر حاکمیت، زیرا مجاهدین معتقدند که مجلس ،دولت ،قوه قضاییه وهمه ی نهادها حزبی هستند ودر نتیجه ترجمه خلع ید از حزب حاکم می شود: خلع ید از مجلس ،دولت، قوه قضاییه ونهادهای گوناگون یعنی انقلاب) وتحلیل امام از قصد قیام مسلحانه از جانب آنان را ناشی از غرض ورزی های کانال اطلاعاتی وتحلیلی امام می دانستند، اینک عملا بدین کار روی آوردند ودر تاریخ 28/خرداد/60 در اطلاعیه سیاسی ، نظامی شماره 25 خود اظهار داشتند که: «برآنیم که نامبردگان هر که باشند و در هر لباسی. دقیقاً شایسته سخت‌ترین کیفر ومجازات انقلابی خواهند بود.ضمنا سازمان مجاهدین خلق ایران این حق را برای خود محفوظ می شمارد تا در هر موردی هم که کیفر فی المجلس جنایتکاران در حین انجام جرمِ ضدّ انقلابی میسّر نباشد به زودی وبه طور مضاعف آمران وعاملان مربوط را به جزای خود برساند.»

و بدین ترتیب مجاهدین با اعلام مبارزه تروریستی مسلحانه نه تنها خط بطلان بر تحلیل‌های پیشین خود کشیدند بلکه بر درست بودن تحلیل امام امّت نیز صحّه گذاشتند وروی آوردن آنان به مبارزه مسلحانه نیز از قبل قابل پیش‌بینی بود. چرا که حمایت از لیبرال‌ها برای آنان بن‌بستی پدید آورده بود که ظاهراً راهی به جز این کار نداشتند. در ضمن در همین تاریخ (28/3/60) مجاهدین با نوشتن نامه‌ای خطاب به نمایندگان مجلس آنان را نیز تهدید کردند و در قسمتی از نامه خود نوشتند که: «سازمان مجاهدین خلق ایران بدین‌وسیله به تمامی نمایندگانی که در مجلس حضور می‌یابند نسبت به کلیه عواقب گسترده عزل رئیس جمهور دکتر بنی‌صدر در فضای هیستریک ارتجاعی حاکم زنهار می‌دهد.»

و بدین‌ترتیب مجاهدین در انتهای خطّ تحلیلی خود یعنی ایجاد جنگ داخلی وروی آوردن به خشونت‌های تروریستی (پیام رجوی در 22/اسفند/59) به نقطه پایان کار خود رسیدند وبا غیبت کادرهای نظامی سازمان واختفای آن ها در خانه های تیمی هر آن احتمال بروز حادثه‌ای می‌رفت و بالاخره این حوادث منتظره با بمب‌گذاری در نقاط مختلف به قصد ایجاد رعب ووحشت آغاز گردید. تا سرانجام در تاریخ 6 تیر حجت الاسلام خامنه ای ترور شد. و در 7 تیر ماه نیز 72 تن از یاران امام قربانی توطئه‌ای ننگین گردیدند که در تاریخ بی نظیر بود و بدین ترتیب کشتار علما کاری که شاه هم از آن می‌ترسید به دست این از خدا بی خبران انجام شد و مجاهدین در راه ترور خطّ امام ناگزیر در خطّ امریکا قرار گرفتند و اگر هنوز هم بر عدمِ وجود خود وهمپالگی هایشان در خطّ امریکا اصرار دارند می توانند به شادی وشور و شوق بی حدّ وحصر بوق های تبلیغاتی امپریالیسم وصهیونیسم نظری بیندازند که در پس این فاجعه، جشن گرفته و به تجلیل از زمینه سازان وعاملان این جنایت ننگین پرداختند ومسلّما این عمل آنان اعلام خطّ پایان حرکتی است که مجاهدین از ابتدای انقلاب با شیوه های فریبکارانه ادامه می‌دادند ودر واقع مجاهدین با این عمل خود گور خود را برای همیشه کندند و سند جنایتکاری خود را نیز در تاریخ برای همیشه ثبت نمودند.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.