مهدي رجب بيگي
نام پدر : محمد
دانشگاه : دانشگاه تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي ارشد
رشته تحصيلي : راه و ساختمان
مكان تولد : دامغان (سمنان)
تاريخ تولد : 1336/05/02
تاريخ شهادت : 1360/07/05
مكان شهادت : تهران
مقاله سياسي شهيد مهدي رجب بيگي(مروري بر جنگ تحميلي عراق بر ايران به مناسبت هفته جنگ)

« إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ


خدا آن مؤمنان را که در صف جهاد با کافران مانند سدّ آهنین همدست و پایدارند بسیار دوست می‌دارد.»

(قرآن مجید)


«بعثی‌ها ان شاءالله از عراق خواهند رفت ویک دولت اسلامی در آن جا خواهد آمد و ما با کمال قدرت دفاع از خودمان خواهیم کرد و کشور عراق را نجات خواهیم داد از دست این جنایتکارانی که نوکر ابر قدرت ها هستند و ما باکی از این که ابر قدرت ها از آنها پشتیبانی می‌کنند، نداریم».

(امام خمینی)


یک سال از شروع جنگ تحمیلی عراق آمریکایی بر ایران اسلامی می‌گذرد. یک سال از مقاومت قهرمانانه مردم دلاور و سلحشور میهن اسلامی در برابر تجاوزگران کافر می‌گذرد. سالی که نشان دهنده ایستادگی و استواری مردم رنج کشیده‌مان در برابر حملات وحشیانه مزدوران امپریالیسم و حاکی از برتری قدرت ایمان بر سلاح بوده است.

انقلاب خونبار اسلامی ایران به علت جوهر مکتبی خود از همان ابتدا مورد یورش و تهاجم سلطه‌گران واقع شد و آنان هر روز به بهانه‌ای درصدد برآمدند تا انقلاب را به شکست کشانیده و یا منحرف سازند.در این میان آمریکای جهانخوار که بیشترین آسیب را در اثر پیروزی انقلاب اسلامی پذیرا شده و منافع بی‌شمارش را در خلیج فارس از دست رفته دید، تلاش گسترده و همه جانبه‌ای را برای شکستن سدّ مقاومت مردم قهرمان ایران آغاز کرد و همه امکانات و نیروهای خود را به کار گرفت تا شاید لا اقل سرعت انقلاب را کند کرده و از سرایت آن به دیگر مناطق تحت ستم جلوگیری نماید.اما به یاری خدای تبارک و تعالی و به همّت امت بیدار ایران تمام نقشه‌ها و طرح‌های شیطان بزرگ اعم از به سازش کشانیدن انقلاب، محاصره اقتصادی، حمله نظامی، کودتا، تفرقه‌افکنی در بین صفوف به هم فشرده ملت، جنگ‌آفرینی در کردستان و گنبد، همه و همه نقش بر آب گردید و ام‌الفساد قرن به ناچار به چاره اندیشی پرداخت تا حیله دیگری را تجربه کند و در این بین رژیم فاشیستی عراق سخت مورد توجه امپریالیست ها قرار گرفت. رژیم مزدور عراق که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی دریافته بود که امواج خروشان این انقلاب شکوهمند سرانجام به سرزمین عراق هم خواهد رسید و بنیان رژیم جور وستم صدامی را برهم خواهد زد،بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تمام همّت خود را در جهت پدید آوردن مشکلات برای ایران به کار بست .صدام کافر علاوه بر مسلّح کردن عناصر وابسته به آمریکا در کردستان و برخی نقاط دیگر نظیر خوزستان،تبلیغات گسترده‌ای را از طریق بغداد بر علیه انقلاب اسلامی آغاز کرد. ضمن آن که تمامی امکانات خود را هم در اختیار فراریانی نظیر اویسی و پالیزبان وحتی بختیار خائن قرار داد تا آن ها بتوانند از طریق پایگاه عراق بر علیه جمهوری اسلامی فعالیت نمایند.ایجاد رادیو برای این فراریان و کمک های نظامی صدام به آنان از جمله اعمالی است که رژیم بعث در این جهت انجام داده است. اما با همه این احوال روزبه‌روز بر قدرت و ثبات جمهوری اسلامی افزوده شده و توانایی رژیم صدام برای سرکوبی مردم مسلمان عراق کم می شد تا آن که سرانجام پس از مدت‌ها دست اندازی عراق به سرزمین ایران،که از طریق فرستادن مزدورانی برای انفجار لوله‌های نفتی ایران صورت می گرفت،به دستور شیطان بزرگ وارد مرحله تازه‌ای گردید. آمریکا با پی بردن به قدرت انقلاب اسلامی و بُرد وسیع آن در بین مسلمانان جهان و به خصوص مردم مستضعف کشورهای هم جوار و مشکلاتی که عراق در درون کشور با آن روبه رو بود، بیم آن را داشت که در عراق نیز انقلاب اسلامی دیگری صورت پذیرد.به همین دلیل بر آن شد تا طرح شیطانی خود را به اجرا درآورد.

آمریکا می‌دانست که افغانستان دارای مشکلات خاص خود بوده است و پاکستان نیز که از مدت‌ها قبل توسط نظامیان آمریکایی اداره می شد و دیکتاتوری‌های آن منطقه قادرند تا هر حرکتی را که منبعث از انقلاب اسلامی ایران باشد با پشتیبانی آمریکا خنثی نمایند. بدین لحاظ هراس آمریکا از صدور انقلاب اسلامی از دو ناحیه بود.اول ترکیه و دوم عراق .آمریکا برای جلوگیری از صدور انقلاب به این دو منطقه نیز اقداماتی را به مرحله اجرا در آورد.در ترکیه با ترتیب دادن یک کودتای نظامی و سرکوب و دستگیری رهبران اسلامی آن جا توسط کودتا گران تا حدّی خطر را کم کرد و در عراق نیز که عجز صدام از پدید آمدن قیام اسلامی آشکار شده بود، ترفند آمریکا آن بود که جنگی را بر ملّت های مسلمان ایران و عراق تحمیل نماید. بدین منظور صدام برای آغاز جنگ بر علیه جمهوری اسلامی بهانه های واهی را دستاویز قرار داد مِن جمله آن که ایران را متّهم به دخالت در امور داخلی عراق نمود و در واقع صدام پشتیبانی وسیع مردم مسلمان عراق از انقلاب اسلامی و حمایت همه جانبه آنان از رهبر کبیرانقلاب اسلامی امام خمینی را دخالت جمهوری اسلامی در امور داخلی عراق تلقی نمود. عراق همچنین قرار داد 1975 را که در الجزایر به امضاء رسیده بود و بر طبق آن ایران می بایست از دخالت در امور داخلی عراق و به خصوص کمک به کردهای آن منطقه خودداری کرده و در عوض حاکمیّت سه جزیره ی تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی به ایران تعلّق می گرفت را نیز به عنوان بهانه ای در این راه به کار گرفت و خواستار باز پس گرفتن سه جزیره مذکور گردید و در واقع این عراق بود که این قرار داد را زیر پا نهاد.البته لازم به یادآوری است که آمریکا نیز به علت اعتمادی که به شاه خائن برای ژاندارمری خلیج فارس داشت تمایل به حاکمیّت ایران در آن زمان برای جزایر داشت اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و خارج شدن ایران از زیر سلطه ابر قدرت‌ها، آمریکا تصمیم گرفت تا این سه جزیره را به نوکر جدید خود صدام بسپارد و با همین بهانه‌ها آمریکا عراق را تحریک به جنگ با ایران نمود تا به خیال خام خود در عرض چند روز مقاومت مردم ایران را در هم شکسته و راه را برای نفوذ مجدّد خود بازگرداند. البته در این محاسباتِ غلطِ آمریکا و صدام، ژنرال‌های فراری ارتش شاه نیز نقش فراوانی داشتند و با تبلیغاتی مبنی بر آن که ارتش ایران از هم پاشیده و ایران فاقد ارتش منسجم زمان شاه می باشد سبب گردیدند تا صدام و آمریکا به اشتباه افتاده و به خیال تسخیر ایران در ظرف چند روز به ایران حمله نمایند. اما ژنرال های شاهنشاهی فراموش کرده بودند که اگر ایران اسلامی ،ارتش زمان شاه را ندارد در عوض قدرت ایمان مردم سلحشور و همراهی و پشتیبانی آنان از نیروهای نظامی صدچندان گردیده است.


اهداف جنگ تحمیلی از دیدگاه آمریکا و عراق

به طور خلاصه می‌توان اهداف این جنگ را از نظرگاهی که آمریکا، عراق را تحریک به انجام آن نمود بدین‌گونه برشمرد:

1ـ ممانعت از صدور انقلاب اسلامی: آمریکا می‌دانست که اگر انقلاب اسلامی را به حال خود بگذارد، با توجه به پتانسیل انقلابی مردم ایران و زمینه‌های موجود در کشورهای همجوار به زودی انقلاب اسلامی در سطح منطقه گسترش پیدا نموده و در آن صورت کنترل آن بسیار دشوار می‌شود و دیری نخواهد پایید که در تمام کشورهای عربی قیام های اسلامی برپا شده و منافع امپریالیسم برای همیشه از دست خواهد رفت. برای جلوگیری از این امر تنها راه برای آمریکا آن بود که انقلاب اسلامی را از درون به خود مشغول کند تا بُرد خارجی آن روز به روز کمتر گردد و به اصطلاح موضع تهاجمی انقلاب اسلامی را به موضع تدافعی تبدیل نماید و با توجه به آن چه که ذکر گردید شیطان بزرگ ،عراق را که برای پذیرش انقلاب اسلامی مستعد ترین کشور هم بود (به لحاظ وجود مقبره امامان شیعه در آن منطقه و همچنین حضور امام خمینی برای حدود 15 سال در آن و همین طور گسترش مبارزات اسلامی مردم آن جا به دلیل وجود رژیم فاشیستی بعث) برای این امر برگزید تا ضمن به ضعف کشانیدن انقلاب ایران از صدور آن به دیگر کشور های عربی نیز جلوگیری نموده و قیام اسلامی عراق را نیز دچار اضمحلال نماید که البته ما در آینده بیان می کنیم که جنگ نه تنها از گسترش انقلاب اسلامی جلوگیری نکرد که بر شدّت آن نیز افزود.

2ـ برهم زدن پایداری جمهوری اسلامی: آن چه که آمریکا در اثر تجربیات سال‌های متمادی در سرکوب انقلاب ها به دست آورده بود ، آن است که چنان چه انقلابی تحکیم یافته و دارای ثبات و پایداری گردد، بر هم زدن آن بسیار دشوار بوده و حتی‌المقدور باید سعی نماید که تا قبل از دوران پایداری نظام پدید آمده، همه‌ی نقشه‌های خود را به اجرا در آورد .بدین لحاظ آمریکا تمام کوشش خود را به کار بست تا ایران را از رسیدن به وضع عادی و روال طبیعی محروم سازد. شدّت یافتن توطئه های شیطان بزرگ در هنگام تشکیل مجلس خبرگان، رفراندوم قانون اساسی و مواردی از این قبیل که تثبیت هر چه بیشتر نظام را در پی داشت گواهی بر صحت این مدّعاست. تحمیل این جنگ به ایران نیز از جمله به خاطر آن صورت گرفت تا نظام ایران دچار تزلزل شده وآمریکا بتواند نقشه‌های دیگری را نیز به اجرا درآورد که البته برای رسیدن به این مقصود، گروه‌های داخلی نیز از انجام هر نوع کمکی به آمریکا دریغ نورزیده و در نهایت فرصت طلبانی از جوّ پدید آمده سوء استفاده نمودند که تحریکِ آوارگانِ جنگی، تلاش برای ایجاد اغتشاش در کارهای تولیدی، کوشش برای بر هم زدن نظم کشور و حتی اخلال در جبهه های جنگ از جمله‌ی عملیات‌های آنان بوده است که در این زمینه نیز با هوشیاری مردم بیدار و همبستگی و وحدت روزافزون آنان این حیله نیز به جایی نرسید و رسوایی و شکست آمریکا و گروه‌های هوادارش را سبب گردید.

3ـ وابسته کردن اقتصاد ایران: آمریکا با تحمیل این جنگ بر آن بود تا اقتصاد ایران را که هنوز از وضع بحرانی خارج نشده بود ،فلج سازد و برای این کار ستون پنجم با پخش شایعات گوناگون درصدد تحریک مردم به ذخیره سازی برآمدند و از طرف دیگر سرمایه‌داران وابسته به آمریکا نیز به احتکار مایحتاج مردم همّت گماشتند و از همه مهم‌تر آمریکا می‌خواست تا وابستگی تسلیحاتی ایران را برملا ساخته و ایران را وادار نماید تا با از دست دادن سلاح های خود به ناچار به دامان آمریکا برای دریافت اسلحه پناه ببرد و در هر حال شیطان بزرگ می خواست تا با افزایش بودجه نظامی ایران، بودجه عمرانی را کاهش دهد تا مردم را از انقلاب سرخورده نموده و زمینه‌ی بروز نارضایتی در آنان را فراهم سازد .این امر می توانست امکان دیگری را نیز پدید آورد و آن این که ایران مجبور شود برای جبران هزینه جنگ (شامل هزینه های تسلیحاتی و مخارج مربوط به آوارگان و مشکلات ناشی از آن ) اقدام به تولید نفت بیشتری نماید و از آن جا که به این ترتیب ایران در موقعیت فشار ناچار به فروش نفت است .اولاً قیمت نفت کاهش یابد و ثانیاً آمریکا از این طریق بتواند توسط دیگر هم پیمانانش فشار بیشتری به ایران وارد آورد که این امور نیز به نفع آمریکا اتفاق نیفتاد و با توجه به طرح های سهمیه بندی که در زمان جنگ پدید آمد تا حدودی از کمبود و گرانی بیشتر کالا جلوگیری گردید و مردم نیز تمامی توان خود را برای کمک به سربازان اسلام از یک طرف و جنگ زدگان از طرف دیگر به کاربستند و ایران اسلامی نیز هرگز ناگزیر از فروش نفت به میزان زیاد و به قیمت ارزان نگردید و حتی ثابت قدم تر از سایر کشورهای اوپک خواستار افزایش بهای نفت و کاهش تولید آن گردید.

4ـ پدید آوردن اسرائیلی جدید در منطقه: طرح دیگری که آمریکا تصمیم داشت توسط آن انقلاب اسلامی را با بحران رو به رو ساخته و علاوه بر آن خاور میانه را نیز دچار بحران تازه‌ای نماید آن بود که عراق با اشغال قسمتی از خاک ایران و به خصوص منطقه ی نفت خیز خوزستان،اسرائیل تازه ای در منطقه به وجود آورد تا جمهوری اسلامی نیز امکانات خود را برای مقابله با آن مصرف نموده و از گسترش دامنه‌ی انقلاب در منطقه بدین وسیله جلوگیری به عمل آید .این طرح که به علّت وضعیّت خاصّ خوزستان (وجود نفت از لحاظ اقتصادی و قومیّت عربی از لحاظ سیاسی ـ اجتماعی) از ابتدای پیروزی انقلاب همواره مورد توجه آمریکا بوده است در صورت پیروزی می توانست حاکمیّت خلیج فارس را نیز به شکل قابل ملاحظه ای در اختیار امپریالیسم قرار دهد و در ضمن کانون بحران خاورمیانه را از اسرائیل به سمت خوزستان معطوف سازد، که به علّت عدمِ محاسبه ی درست صدام و آمریکا از نیروی مقاومت مردم ایران مراحل اولیّه اجرای این نقشه یعنی اشغال کامل خوزستان نیز به ثمر نرسید.

5ـ متوقّف ساختن مبارزات ضد صهیونیستی: به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و جهت‌گیری اصولی آن مبنی بر آزادی بیت المقدس ضربه‌ای شدید بر پیکر آمریکا و اسرائیل پدید آمد که «بگین» نیز بلافاصله پس از پیروزی انقلاب از آن به عنوان زلزله‌ای در خاورمیانه یاد کرد. اسرائیل، ایران اسلامی را نیروی بالقوه‌ای می‌دانست که سرانجام روزی به جنگ با آنان برخواهد خواست. اعراب که به علّت سازش کردن رهبرانی نظیر سادات و شاه حسین از یک طرف و تکیه بیش از حد بر ناسیونالیسم عرب که پتانسیل انقلاب خود را از دست داده، از طرف دیگر عدمِ توانایی خود را در مبارزه با اسرائیل نشان دادند پس انقلاب اسلامی با استراتژی نوینی که در این راه برگزیده بود (بسیج همه‌ی مسلمانان بر علیه اسرائیل، حولِ محورِ اسلام و وحدت آنان بر همین پایه) می‌توانست خطرِ عمده‌ای برای اسرائیل باشد. آمریکا می‌خواست تا با این نقشه‌ی شیطانی امپریالیستی ـ صهیونیستی تا حدّ ممکن امکانات ایران را برای مبارزه با اسرائیل کاهش داده و اساساً مسئله اسرائیل در خاورمیانه را به موضوع مُرده‌ای بدل سازد و در ضمن راه را برای قدرت یافتن هر چه بیشتر اسرائیل و در نتیجه دست‌اندازی آن به نقاطی نظیر جنوب لبنان باز کند. در این بین عراق نیز که هیچگاه به مبارزه‌ی عملی با اسرائیل دست نزده وحتی در سال 1977 سه تن از رهبران فلسطینی به نام‌های «شهید سعید حمامی» در لندن، «شهید علی یاسین» در کویت و «شهید عزّالدین فلق» در پاریس را ترور کرده است، بی‌درنگ مجری این طرح گردید و با این کار برخلاف ادّعای عربیّت صدام، به آرمان اعراب نیز لطمه وارد آورد و خود سبب گردید تا اسرائیل با خاطری آسوده تر به تجاوزات خود به جنوب لبنان ادامه دهد.

6ـ به سازش کشیدن انقلاب اسلامی: آن چه که برای آمریکا مطرح بوده و هنوز نیز مطرح می باشد آن است که محتوای انقلاب اسلامی را از آن بگیرد و پوسته‌ای از آن به جای گذارد .آمریکا از اسلام سادات و ضیاءالحق و کسانی هم چون اینها ترسی ندارد و حتی به اشاعه آن نیز کمک می کند .آن چه که آمریکا را به هراس وامی دارد اسلام سازش ناپذیری است که امام خمینی ویژگی های آن را برشمرده و ترسیم نموده است (خطّ امام) و همین اسلام راستین است که آرامش و آسایش را از آمریکا سلب نموده و مطمئناً سرانجام نیز همین اسلام است که قدرت ابرقدرت ها را به نابودی خواهد کشانید. بدین لحاظ سعیِ شیطان بزرگ بر آن بوده است که انقلاب اسلامی را به‌گونه‌ای وارونه در نزد ملّت های تحتِ ستم جلوه داده و خلاقیّت آن را سلب نماید. فعالیّت های بی وقفه ی دستگاه های تبلیغاتی امپریالیسم از ابتدای انقلاب تاکنون تماماً به منظور مخدوش کردن چهره‌ی انقلاب اسلامی و پدید آوردن چهره‌ای زشت از اسلام آن چنان که امام می گوید ،صورت پذیرفته است.

آمریکا می‌خواست تا با تحمیل این جنگ پس از مدتی ایران را وادار به صلحی تحمیلی و غیر اصولی وسازش از موضع ضعف سازد تا بتواند این مسئله را تا حدّ امکان در سطح جهان بزرگ نموده و این طور وانمود کند که بالاخره انقلاب اسلامی را ناگزیر از سازش با نوکرخود صدام نموده است .غافل از آن که ملّت قهرمان ایران به پیروی از اسلام راستین و امامان سازش ناپذیری هم چون «حسین بن علی (ع)» هرگز تن به چنین ذلّتی نداده و قاطع و استوار به جنگ ادامه خواهند داد که این رهنمود امام کبیر امت است که: «این جنگ اگر بیست سال هم طول بکشد ما ایستاده ایم».


اثرات جنگ

بدون شک اثرات منفی جنگ تحمیلی را به هیچ وجه نمی توان منکر شد.جنگ سبب وارد آمدن ضربات اقتصادی بر مردم ایران و عراق گردید و با از بین رفتن تأسیسات اقتصادی و نظامی، همچنین از دست رفتن سلاح‌هایی که باید بر علیه صهیونیسم به کار گرفته می‌شد، زیان‌هایی بر ایران وارد کرد. پدید آمدن مشکلاتی نظیر مسئله‌ی آوارگان جنگی، ویرانی‌های ناشی از جنگ و تلفات نیروهای انسانی و از دست رفتن جمعی از فداکارترین و مؤمن‌ترین جوانان میهن اسلامی نیز از دیگر زیان های جنگ بوده است. شادی امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها از بروز جنگ جدید در خاورمیانه و هدر رفتن نیروهای اسلام را هم به عنوان ضررهای جنگ می‌توان تلقّی نمود. از طرف دیگر گروهک‌های آمریکایی با استفاده از جوّ جنگ مشکلاتی برای انقلاب اسلامی پدید آوردند و هر روز با نیرنگی خائنانه درصدد تضعیف جمهوری اسلامی بر آمدند . این گروهک ها به محضِ شروع جنگ ،عده ای به ایجاد زمینه برای جنگ داخلی پرداختند و با تلاش جهت بر هم زدن نظم کشور و تحریک آوارگان جنگی بر آن بودند تا روحیه ی ملّت را تضعیف نموده و جنگ داخلی را نیز به میهن اسلامی تحمیل نمایند .همین گروهک ها با اخلال در جبهه های جنگ وسرقت سلاح ها ،همچنین دادن اطلاعات نظامی به بعثیّون عراق، نقش ستون پنجم را در رابطه با جنگ ایفا نمودند و از این جهات در نهایت خیانت کاری درصدد ضربه زدن به انقلاب اسلامی برآمدند .اما با همه‌ی این احوالات، اثرات مثبت جنگ به مراتب بیشتر از اثرات منفی آن بوده و دستاوردهای بی شماری از این راه نصیب ملّت های عراق و ایران گردیده است .جنگ تحمیلی باعث شد تا انقلاب اسلامی رشد و تکامل بیشتری پیدا کرده و به درجات بالایی از عمق انقلابی برسد. حضور یکپارچه و متّحد مردم در صحنه های جنگ و در کمک رسانی به جبهه‌ها حاکی از تقویّت روحیه ی استقامت و پایداری مردم مسلمان و وحدت مجدّد آنان در مقابله با دشمن کافر بود .جنگ سبب شد تا مردم سلحشور ایران یکبار دیگر حماسه و وحدت و یکپارچگی خود را به ثبوت برسانند و درس جهاد و شهادت را به جهانیان ارائه دهند. کمک‌های بی دریغ مردم محروم و مظلوم به جبهه های جنگ روح ایثار و گذشت فوق‌العاده آنان را در راه برقراری جمهوری اسلامی به همه نشان داد و خروش دوباره آنان بر علیه آمریکای جهان خوار باعث شد تا ام الفساد قرن بیش از پیش رسوا گردد.جنگ تحمیلی نشان داد که پایداری جمهوری اسلامی و عشق مردم ایران به اسلام و انقلاب بالاتر از آن است که جهان خواران تصوّر می کنند و ایران کشوری است که مردم آن با حمایت گسترده و همه جانبه شان از حکومتِ انتخابیِ خود هرگز اجازه نخواهند داد که شکست بخورد .جنگ تحمیلی نشان داد که ارتش غیور ایران بر خلاف تصوراتی که جهان خواران از آن داشتند و نقطه ی امید آنان برای ایجاد بحران در ایران گشته بود، در صحنه ی عمل ظاهر گردیده و با استقامت و استواری هر چه تمام تر در قبال دشمن کافر به نبرد برخاسته و اسلامی بودن خود را به تمامی به اثبات رسانده است. ارتش ایران که در زمان شاه خائن تنها آلت دست وی بوده و شاه آمریکایی روحیه ی راحت طلبی را درآنان پرورش می داد،با شروع این جنگ به تحرّکی وسیع دست زد و عناصر ناباب آن نیز در جریان جنگ مشخص گردیده و طرد شدند و ارتش به راستی نشان داد که قادر است در پرتو ایمان ،اگر چه با سلاح های کمتر،به دفاع از دستاورد های انقلاب اسلامی پرداخته و از آن تا پای جان حفظ و حراست نماید.ضمن آن که همکاری و هماهنگی پدید آمده بین برادران ارتش و سپاه پاسداران نیز خود نقطه ی قوّتی است که می تواند در آینده ایران را دارای ارتشی مکتبی و مردمی نماید .جنگ حالت رکود و سستی را به حرکت تبدیل نمود و جوششی تازه در بین ملّت آفرید که خود باعث افزایش روحیه ملّت مسلمان در ادامه ی حرکت انقلاب اسلامی شد . از طرف دیگر جنگ برای مردم مظلوم و مسلمان عراق نیز فرصتی پدید آورد تا به مبارزات خود بر علیه صدام کافر وسعت بیشتری داده و خود را از زیر یوغ این رژیم جبّار رها سازند تا آن جا که رژیم صدام برای سرکوب حرکت‌های مردمی در عراق ناگزیر از استفاده از سربازان مصری و اردنی گردید و ملّت عراق نیز به روشنی به ماهیّت رژیم خونخوار عراق پی برده و دانستند که تنها راه چاره آن است که رژیم صدام کافر سرنگون گردد. بدین ترتیب به وضوح روشن است که اثرات مثبت جنگ برای مردم مسلمان عراق و ایران به طور قابل ملاحظه‌ای بیشتر از اثرات منفی آن بوده و پس از اتمام جنگ با بسیج همه جانبه مردم می توان در مدتی کوتاه همان اثرات منفی را نیز به نقاط مثبت تبدیل نمود و به طور خلاصه در رابطه با اثرات جنگ باید به سخن امام امت استناد کرد که فرمودند: «الخیر فی ما وقع»


در جنگ چه گذشت؟

صدام که به خیال پیروزی در عرض چند روز حمله به ایران را آغاز نمود، خیلی زود دریافت که محاسباتش غلط از آب درآمده و پایه‌های حکومت غاصبانه‌اش در معرض سرنگونی قرار گرفته است. از بین رفتن تأسیسات اقتصادی و نظامی درون عراق از یک طرف و آشفتگی های روز افزون آن کشور به علت مبارزات مجاهدین عراقی از طرف دیگر سبب شد تا وابستگی عراق به امپریالیسم به سرعت آشکار شود.سیل کمک های اقتصادی و نظامی کشورهای مرتجع عرب که بلافاصله بعد از آشکار شدن شکست صدام و بحران در آن کشور به سوی عراق سرازیر گردید.همچنین قراردادهای فراوان عراق با کشور های خارجی برای خرید اسلحه و لوازم جنگی و مواد غذایی ، وابستگی این کشور به دولت های مرتجع و امپریالیستی را به روشنی آشکار نمود.اما علیرغم کمک‌های وسیع و همه جانبه تمام این کشور ها به عراق و حمایت های سیاسی ،اقتصادی و نظامی آنان،عراق نتوانست مدت زیادی به پرده پوشی ادامه دهد و پس از چندی از آغاز جنگ بر آن شد تا به هر نحو ممکن از شرّ جنگ خلاصی یافته و خود را از چنگال بحران هایی که با شروع جنگ شدت بیشتری یافته بود،نجات دهد.از این زمان عراق همه تلاش خود را برای برقراری صلح به کار بست و همزمان تبلیغات گسترده ای را نیز بر علیه ایران آغاز نمود. رفت و آمد هیئت های صلح به ایران و عراق و طرح هایی که کنفرانس طائف در این باره پیشنهاد کرده بود، تماماً در جهت رهایی عراق از جنگ بود. ملّت قهرمان ایران نیز علیرغم مشکلات فراوان اقتصادی ،سیاسی و اجتماعی که با آن ها درگیر بود، تن به ذلّت نداده و صلح غیر اصولی و سازش تحمیلی را که نتیجه ای جز پایداری رژیم صدام و سرکوب مبارزات مردم عراق در پی نداشت نپذیرفت و به مقاومت خود همچنان ادامه داد و این در شرایطی بود که صدام گمان می کرد با وجود مشکلات فراوان، ایران حتماً به صلحِ تحمیلی تن در خواهد داد. و به راستی که با وجود کارشکنی‌های رئیس‌جمهور معزول «بنی صدر» و گروه‌های منافق طرفدار آمریکا ،مشکلات ناشی ازجنگ از قبیل مسئله آوارگان جنگی، بیکاری و گرانی و ترور شخصیت‌های اسلامی و انقلابی، ایران اسلامی پایداری خود را با نپذیرفتن صلح تحمیلی بر جهانیان اثبات نمود. صدام و آمریکا که از پدید آمدن صلح به کلّی ناامید شده بودند در این زمان طرح دیگری را برای درهم کوبیدن انقلاب اسلامی و وادار کردن ایران به سازش به مرحله ی اجرا در آوردند.این طرح عبارت بود از به راه انداختن یک موج تبلیغاتی در جهت همدست نشان دادن ایران و اسرائیل. این تبلیغات به نحو بی‌شرمانه‌ای بر علیه انقلاب اسلامی آغاز گردید و حتی پس از اعلام تشکیل جبهه اسلامیِ ضدّ امپریالیستی ـ ضدّ صهیونیستی از جانب ایران، خبرگزاری های آمریکایی آن را به جبهه اسلامیِ ضدّ امپریالیستی تغییر نام دادند تا وانمود سازند که ایران ضدّ صهیونیست نمی‌باشد. این کوشش‌های تبلیغاتی در جهت ایجاد فشار بر علیه ایران برای پذیرش صلح در عزم استوار مردم ایران خللی وارد نیاورد و علیرغم آن که همزمان با این دسیسه ها شخصیّت هایی نظیر رئیس جمهور و نخست‌وزیر ایران توسطّ گروه‌های آمریکایی به شهادت رسیدند، مردم قهرمان ایران در کمال قاطعیّت به جنگ با صدام کافر ادامه داده و پیروزی های بزرگی نیز در همین زمان کسب نمودند و صدام نیز با وجود این تلاش‌ها و اتحاد نامقدّس خود با تمام کشورهای امپریالیستی همچنان در آتش جنگی که خود برافروخته است، می‌سوزد و برای دستیابی به صلح و گریز از چنگال عدالت ملّت مسلمان عراق هر روز طرحی نو می‌ریزد که آخرین آنها فرستادن هیئت‌های تبلیغاتی به کشورهای اسلامی برای تبلیغ همدستی ایران و اسرائیل و همچنین تشکیل دادن اتحادیه اعراب در بغداد می باشد که این تلاش‌ها نیز نمی تواند باعث نجات صدام گردد .در بُعد نظامی نیز عراق در طول جنگ علیرغم داشتن سلاح‌ها و امکانات فراوان نتوانسته است پیروزی چشمگیری کسب نماید و در مقابل قدرتِ ایمانِ رزمندگان دلاور اسلام وادار به عقب‌نشینی شده است. ضعف روحیه و نداشتن انگیزه برای ادامه جنگ از جانب لشکریان فریب خورده صدام حاکی از آن است که صدام با تهدید و فشار مردم عراق را به جبهه جنگ آورده است و این خود از جمله دلائل دیگری است که او را ناگزیر کرده است تا در راه پایان دادن به جنگ به هر تلاشی دست بزند و این در حالی است که سپاهیان رزمنده ایران با روحیه ای که ناشی از ایمان آن ها به اسلام می باشد ،همچنان به رزم خود ادامه می دهند و حتی حادثه آفرینی‌های گروهک های آمریکایی نیز کوچکترین خللی در عزم استوار آنان پدید نیاورده است و اینک بعد از یک سال که از آغاز جنگ می گذرد، آمریکا و صدام به روشنی دریافته اند که به هیچ یک از اهداف خود دست نیافته اند و علاوه بر آن سبب تحکیم هر چه بیشتر پایه های جمهوری اسلامی نیز گردیده اند چرا که مقاومت یک ساله‌ی ملّت ایران در برابر عراق و همدستانش در شرایطی که درگیری‌های داخلی نیز در کشور جریان داشته و هیچ کمکی نیز از طرف مجامع بین‌المللی به ایران نشده است، نشان دهنده‌ی قدرت جمهوری اسلامی و یکپارچگی مردم می‌باشد و اینک جهانیان نیز اعتراف دارند که پایداری جمهوری اسلامی بیشتر از آن است که مورد تصور آنان بوده است. علاوه بر آن ایران اسلامی علیرغم مشکلات داخلی خود نشان داده است که قادر به نبرد با صهیونیسم بوده و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نورزیده است و خلاصه آن که آمریکا و نوکرش صدام علاوه بر این که چیزی از بابت جنگ نصیبشان نگردیده و به هیچ یک از اهداف خود در آغاز جنگ نرسیده اند ، شاهد رشد و شکوفایی انقلاب اسلامی و وحدت و مقاومت مردم ایران بودند که این خود بر مشکلات قبلی امپریالیسم برای در هم کوبیدن امواج خروشان انقلاب اسلامی افزوده است.


سرنوشت جنگ

آینده جنگ تحمیلی را می‌توان برمبنای آن چه که تاکنون در طول جنگ روی داده است پیش‌بینی نمود. جنگ با تمام فراز و نشیب‌هایی که تاکنون داشته است اینک به مرحله‌ای رسیده که عراق برای ادامه و پیشروی توان بیشتری ندارد و به خصوص به لحاظ نیروی انسانی شدیداً در مضیقه به سر می‌برد. اصرار و پافشاری بیش از حدّ صدام برای برقراری صلح دلیل خوبی بر اثبات این مدّعاست.

صدام که با آغاز جنگ بر علیه ایران رویای رهبری جهان عرب و ارتقاء به مرتبه شاه معدوم ـ ژاندارمی خلیج ـ را داشت اینک در کمال ضعف و زبونی به دنبال واسطه‌ای می‌گردد تا بین او و ایران صلح برقرار سازد. صدام خوب می‌داند که اوضاع داخلی کشورهای عربی که در اثر حکومت‌های وابسته آنان به وجود آمده طوری نیست که آنها بتوانند مدت زیادی به کمک های خود به او ادامه دهند، آن چنان که هم اکنون با گسترش مبارزات اسلامی مردم مصر و سرکوبی آنان از جانب سادات، مصر عملاً دیگر نمی تواند به کمک‌های خود به عراق ادامه دهد و به هر حال پیروزی در این جنگ لامحاله نصیب جبهه اسلامی خواهد شد و ایران اسلامی با توجه به مقاومتی که تاکنون از خود نشان داده است در این جنگ نیز سرافراز و پیروز جبهه ها را ترک خواهد نمود. البته برای تسریع در این پیروزی باید اقداماتی صورت پذیرد که در این رابطه آن چه به نظر ما می رسد ،آن است که حتی‌المقدور در جبهه ها تحرّک بیشتری ایجاد گشته و با برنامه‌ریزی‌هایی که منطبق با واقعیّات است، جنگ را از حالت تدافعی خارج ساخته و به حالت تهاجمی بدل نماییم. این امر علاوه بر آن که می تواند موجب تقویت بیشتر روحیه سربازان دلاور اسلام گردد،روحیه ضعیف سربازان عراقی را نیز با تزلزل بیشتری مواجه می کند و آنان را ناگزیر از فرار می‌نماید. باید با تلفیق تخصص نظامی و روحیه مردمی در جبهه‌ها تلاش بیشتری را آغاز کرد و مطمئناً چنان چه برنامه های تهاجمی وسیع وجود داشته باشد و در جبهه‌ها تحرّک بیشتری احساس شود با بسیج همه جانبه مردم می توان دشمن اشغالگر را از خاک میهن عزیز اسلامی به سرعت بیرون راند. درعین حال در داخل کشور همچنان جنگ باید به عنوان مسئله اصلی تلقی شده و ریشه های پدید آمدن جنگ که همانا منبعث از ماهیّت اسلامی و ضد استکباری انقلاب می باشد برای همه ی مردم آشکار گردد. از لحاظ اقتصادی نیز باید صدمات ناشی از جنگ را با برنامه ریزی های اصولی جبران نموده و با پیاده کردن طرح های زیر بنایی با بیکاری به مقابله برخاست تا علاوه بر آنکه ضدّ انقلاب به لحاظ تبلیغاتی خلع سلاح شود ، مردم نیز با امیدواری بیشتری به جنگ خود علیه کفار بعثی ادامه دهند.

در پایان با آرزوی پیروزی هر چه سریع تر رزمندگان پر توان اسلام، به روان تمامی شهیدانی که در راه رسیدن به آرمان های متعالی اسلامی و برای دفاع از دستاوردهای انقلاب جان خود را فدا کردند درود می فرستیم و به راستی روحیه شهادت طلبی که اینک به جای رخوت و سستی دوران طاغوت در بین امّت ما پدید آمده است، خود می‌تواند به تغییر فرهنگ مادّی حاکم بر جوامع منجر شده و سرانجام بشریّت را از قید اسارت مادیّات صِرف رها ساخته و به اعلی درجه رشد و تکامل برساند .فداکاری و ایثار شهیدانی که در جنگ تحمیلی از جان خود مایه گذاشتند هرگز فراموش نخواهد شد و دنیای کنونی نیز سرانجام روزی بر حقانیّت راه این شهیدان بزرگوار گواهی خواهد داد.

والسلام

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.