حسين نوچه ناسار
نام پدر : سيف اله
دانشگاه : مركز تربيت معلم شهيد ثاني
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : ديني و عربي
مكان تولد : سمنان (سمنان)
تاريخ تولد : 1344/02/09
تاريخ شهادت : 1365/04/11
سمت : فرمانده دسته
مكان شهادت : مهران
عمليات : كربلاي 1
مصاحبه باشهيد حسين نوچه ناسار(1)

برادر سلام علیکم

علیک السلام

برادر عزیز ضمن معرفی خود بفرمایید که از کجا اعزام و چه مدتی است که در جبهه های حق علیه باطل مشغول خدمت هستید؟

" اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ جُنْدِكَ فَإِنَّ جُنْدَكَ هُمُ الْغَالِبُونَ وَ اجْعَلْنِي مِنْ حِزْبِكَ فَإِنَّ حِزْبَكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَوْلِيَائِكَ فَإِنَّ أَوْلِيَاءَكَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ ( دعای روز سه شنبه ) "

من حسین نوچه ناسار اعزامی از سمنان هستم دانشجوی سال دوم تربیت معلم.

بفرمایید که تا کنون چند بار به جبهه اعزام و در چه عملیات هایی شرکت نموده اید اگر از این عملیات ها خاطره ای دارید برای شنوندگان بیان بفرمایید؟

بله برای بار ششم هست که به جبهه می آیم و در عملیات های محرم والفجر مقدماتی شرکت کردم ولی چیزی که لازم است این است که مهم دفعات آمدن به جبهه نیست و این افتخار محسوب نمی شود مهم این است که چه کردیم در این دوره یا دوره ای که گذشت آیا همینطور که آمده بودیم با همان وضع بر می گردیم؟ یا این که فرق کردیم؟ اگر به همان شکل اول برگشتیم وای بر ما. جهاد اگر جهاد اصغر باشد فایده ندارد. فرمودید خاطره، خاطره جبهه همان اشک بچه هاست، خاطره جبهه همان آه نیمه شب جوان دل سوخته است، خاطره جبهه همین بس که بگویم شب و روزش حیات دارد ولی چون شما خواستید خاطره ای را بیان می کنم، بعد از عملیات محرم بود در خط بودیم 8 الی 10 نفر در یک سنگری که تازه بعد از عملیات احداث شده بود در آن سنگر بودیم دست جمعی حوالی عصر بود ساعت 3 به بعد درست هنگامی که عراق زیاد شروع می کرد به کوبیدن در آن لحظه کمتر کسی بود که از سنگر بیرون برود ولی به ما گفته شد که باید برویم سنگر بزنید جهت این که دشمن احتمالا پاتکی چیزی بکند از جناحین بتوانیم دفاع کنیم ما رفتیم روی تپه ها و دیدیم خوب رو تپه جلوتر هم می توانیم سنگر بزنیم چرا اینجا بمانیم البته لازم به تذکر بود که آن موقع نگهبانی از من شروع می شد که می بایست می رفتم داخل سنگر نگهبانی ولی برادر محمد پهلوان خدا رحمت کند ان شاء الله ایشان در لحظه گفت من در این ینگر می مانم شما بروید سنگر نگهبانی بزنید به هر حال ما رفتیم گفتیم خوب حالا که می بایست اینجا سنگر بزنیم یک تپه برویم جلوتر باز با خودمان این شکل بیان کردیم که نه می بایست از مسئولین اجازه گرفت رفتیم مسئولین را کشیدیم از سنگر بیرون که ببریم آنجا نظر خودشان را به ما بدهند، مسئولین را کنار کشیدیم . به هر حال هر کسی از بچه ها به یک عنوان از سنگر بیرون رفت فقط شهید سید حسین حسینی رضوان الله علیه ایشان فقط در آنجا ماند سنگر را تمیز کند و در آن به استراحت پرداخت حالا نمی دانم شاید در آن لحظه ذکر خدا را می گفت، چون از او بعید نبود از این چیزها چند لحظه ای نگذشته بود که ما را صدا زدند برگشتیم، و دیدیم سنگر رفته بالا یعنی خمپاره ای وسط سنگر آمده و سنگر به کلی منهدم شده هر کسی خلاصه بعضی ها دست پاچه شده بودند، بعضی ها خوب آن شهامت و استقامت را داشتند و این برنامه ها به هر حال یکی از عزیزان گفتیم خاک ها را رد کنید پلاورس ها دربیاورید پلت ها را بکشید بیرون شاید کسی تو آن باشد در حین این که خودشان می دانستند شهید سید حسین حسینی در آنجا به سر می برد. ما پلت ها را داشتیم می کشیدیم بیرون بعد همچنین چوب ها را در این مابین یک پلت ها را که برداشتم صورت ایشان مشخص شد صدا زدم ایشان صورتش در حالی که بالا بود چشم را باز کرد و دهان او می جنبید نمی دانم چی می گفت شاید ذکر می گفت شاید شهادتین را می گفت نمی دانم به هر حال بعد یکی از بندگان خدا گفت زنده هست فقط مجروح شده کمک کنید بکشیم بیرون ما خاک ها را داشتیم می زدیم کنار تا این که پاهای او مشخص شد من خودم خاک ها را می زدم کنار پای او مشخص شد در آنجا بعد پلتی که برداشتم دیدیم بله پاهایش مثل این که یک حالت عجیبی مثل این که خرد شده بود یک همچین حالتی خوب من برای اولین بار هم بود که یک چنین شهیدی را از نزدیک می دیدم بلند شدم رفتم در سنگر نگهبانی در همین موقع یک یکی از عزیزان گفت محمد را بکشید پایین ایشان را هم کشیدند دید به اصطلاح در قسمت شانه اش ما دیدیم که خونی است و وقتی که رو برانکارد گذاشتند دست او را آورده بود این بالا مثل این که تظاهرات می کردند دستشان را می آوردند بالا به همان شکل تکان می داد ولی آن هم به علت این که شکه شده بود چیزی نمی گفت این را بردند و ما را بردند داخل سنگر نگهبانی و به هر حال این برنامه فیصله پیدا کرد. فرضا از تعریف این خاطره این بود که کسی که اینجا شهید می شود نه این که شهید بتواند کاری کند نه اگر دست دشمن می بود ما همه آنجا شهید می شدیم. 10 نفر ما شهید می شدیم ولی این خواست خداست که فقط گل ها را جدا می کند، آن هم گل های معطر را نه اشخاص روسیاهی مثل من و امثال من ...

شما روحیه رزمندگان اسلام را قبل شروع و بعد ار عملیات چگونه می بینید و در رابطه با ادامه جنگ با صدامیان چه نظری دارید؟

روحیه بچه ها که اگر ما توجه کنیم در نیمه شب برمی خیزد و با خدای خودشان راز و نیاز می کنند و طلب شهادت می کنند از درگان ایزد منان. ما دیگر روحیه را جز این ها چیز دیگری نمی بینیم.

" لازم به ذکر است صحبت شهید همین ضبط شده است و مطلب ناتمام می باشد "

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.