ناصر فولادي
نام پدر : ماشاءالله
دانشگاه : صنعتي شريف
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مهندسي متالوژي
مكان تولد : كرمان (كرمان)
تاريخ تولد : 1338/10/7
تاريخ شهادت : 1361/03/03
سمت : مسئول تبليغات جنگ
مكان شهادت : خرمشهر
عمليات : آزادسازي خرمشهر(الي بيت المقدس)
مصاحبه با دوست شهید ناصر فولادی(آقای محمدرسا)
راوي : دوست شهيد

بسم الله الرحمن الرحیم؛

در خدمت برادر بزرگوار جناب آقای مهندس محمد رسا هستیم که از دوستان شهید بزرگوار مهندس ناصر فولادی هستند.

* نحوه آشنایی شما با شهید فولادی چگونه بوده و از چه زمانی با ایشان آشنا شده اید و خاطراتی را که از آن زمان تا لحظه شهادت از شهید فولادی دارید بیان بفرمایید.

- بسم الله الرحمن الرحیم و به نَستَعین؛ من ابتدا تشکر می کنم از زحمتی که شما برای حفظ آثار می کشید و من نکته ای را که همه توجه دارند و از دید من مهم است بیان می کنم و آن این که بحث می شود که شهدا فراموش شده اند و خون شهدا در خطر است ولی واقعیت، چنین نیست. خداوند اسلام را حفظ می کند. خون شهدا را حفظ می کند و هیچ کس جز خود خدا نمی تواند حق شهدا را ادا کند و بحثی را هم که ما می کنیم ادای حق شهید نیست و کسی که چنین بگوید قضیه را بد فهمیده یا اینکه خود انسان ضعیف النفسی است. ما نمی توانیم در مورد حفظ خون شهدا، ادعا داشته باشیم. من فکر می کنم حتی ائمه هم نمی گویند ما حق شهدا را حفظ می کنیم. چون که ائمه خودشان نیز شهید هستند و حق شهدا را خود خدا حفظ می کند. اما در مورد سوال شما، من آقا ناصر را از دوران راهنمایی می شناسم. البته ایشان یک سال از من بالاتر بودند ولی محیط مدرسه، محیطی کوچک و صمیمی بود و ما با هم ارتباط داشتیم تا اینکه در این مقطع ساواک مدرسه ما را تعطیل کرد. دوستان پراکنده شدند و بعد هم که جمع شدند و بعد دانشگاه رفتیم که در دانشگاه ما با ناصر هم رشته و هم خوابگاهی بودیم. بعد توی لانه جاسوسی با هم بودیم. بعد ایشان رفتند جبهه و ما رفتیم توی زمینه کارهای فرهنگی و آخر سر ایشان رفتند و ما ماندیم. در زمینه سوال شما آنچه که به ذهنم می رسد و مطالعه اولیه هم کرده ام، بیان می کنم و کلیاتی را می گویم و امیدوارم پاسخگوی سوالات شما باشم. در مورد خاطره گفتن از شهدا، هیچ خاطره ای همه ابعاد را ندارد. یک جا می بینید مثلا یکی از جهت صفا، شجاعت و یا محبت مشهود است و اینها خصوصیات شهدا است. هرچه فکر کردم دیدم که خاطرات تلخ و شیرین زیادی با ناصر داشتم فکر کردم هرگوشه اش را بگویم قضیه ناقص می شود و جمع نیست و آنچه که مجموعه خصوصیات آقا ناصر است جنبه صدق است و این در همه شهدا است. شیعه هم همین را می گوید اول مُدخَل صِدق است و بعد مُخرِجَ صِدق و در آخر مُضِلَّ صدق عند رب. شهدا آدم های صادقی بودند. با خود، با خانواده با دوستان با جامعه این آدم ها به هیچ دلیلی از محدوده صدق و راستش خارج نمی شدند. در مورد هر خاطره ای که فکر کردم، جاهایی که با ایشان می رفتیم. توی قضیه لانه و گروهک ها، اعلامیه پاره کردن ها و درگیری های آن چنانی همه را با صدق انجام می داد و این خیلی قیمت داشت. یادم هست که ناصر به یکی از برادران که کردستان شهید شده بود خیلی غبطه می خورد. بعد از شهادت برادر محمود اخلاقی که ناصر با ایشان رابطه نزدیک داشت، یادم هست که در مسجد مراسم بود و ما از مسجد می رفتیم آخرهای شب بود. ناصر می گفت امشب خانه محمود نورانی و روشن است و از آسمان دیده می شود. من تا آن شب آن روحیه را در ناصر ندیده بودم و آن شب برداشتم این شد که ناصر هم رفت و مضمون شریف " مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا " را در موردش صادق یافتم. هر چند که از آن شب مدتی طول کشید تا به شهادت رسید و وقتی هم که خبر شهادت ناصر را شنیدم زیاد تعجب نکردم و به نظرم امری عادی بود و اگر ناصر شهید نمی شد من تعجب می کردم. وقتی ناصر شهید شد، من کرمان نبودم. خودم را سریع رساندم و به مزار شهدا رفتم ناصر را پایین نیاورده بودند و منتظر داداشش بودند. من بالا رفتم، صورتش را کنار زدم. خیلی باصفا بود و آن حالت نورانی داشت. من او را بوسیدم و برای من خیلی عجیب بود و آن لحظه هیچ وقت فراموشم نمی شود. این که می گویند در بهشت حرارت نیست و بهشت خنک است و من آن لحظه فکر کردم که آنجا بهشت است و تا مدت ها حس می کردم آن قسمت از صورتم که به صورت ناصر رسید جسم نیست و مال خودم نیست. قضیه این است این ها اگر می ماندند باعث تعجب می شد. خدا همه بندگانش را هدایت می کند و از بین آنها انتخاب می کند. این ها اگر هم نرفته بودند جسمشان با ما بود ولی روحشان در این دنیا نبود. مثلا شهید آوینی که من همیشه تعجب می کردم که این آدم هست. ناصر هم در واقع از افرادی بود که رفته بود و جسمش در بین ما بود. ایشان از همان اوایل، در بحران انتخابات و زمانی که قلب امام(ره) ناراحت بود و درگیری های انتخاباتی بود و اسناد لانه باید منتشر می شد چپی ها و راستی ها دعوا داشتند. ایشان با صدق و صفا زحمت می کشید و وجودش خیلی موثر بود و در برخورد با گروه های مختلف، در واقع من و ایشان و یکی از دوستان معروف شده بودیم به دلیل برخورد هایی که می کردیم و مشهود بودیم چون که مشخص بود که راه این گروه ها با ما یکی نیست و آقا ناصر در برخورد ها هم روحیه شادی داشت و هم مقاوم و صبور بود و خیلی برخورد با این گروه ها را ساده می دید و بی توجه به عواقب، برخورد می کرد. در گردش ها، کوه رفتن بارش روی دوش دیگران نبود این مائلی را که می گویم لحظه ای به ذهنم می رسد و می گویم و فکر می کنم درست هم نیست که این مسائل را بگویم.

* شما فرمودید از زمان تحصیلات راهنمایی با شهید فولادی هم درس بودید اگر از آن زمان خاطراتی دارید مطرح کنید.

- البته آقا ناصر یک سال از من جلوتر بودند ولی چون مدرسه حالت محیطی کوچک داشت و من و آقا ناصر چون از نظر روحی با هم نزدیک بودیم ارتباطات خوبی با هم داشتیم و در بازی ها و جلسات سخنرانی عمومی که در مدرسه تشکیل می شد، با هم بودیم. بعضی از افراد به دلایل خاصی که دارند شاخص می شدند. یکی درسش خوب بود شاخص می شود، یکی در رشته های ورزشی شاخص می شود. آقا ناصر بیشتر به خاطر خصوصیات اخلاقی مانند جوانمرد و باصفا بودنش با همه نزدیک بود و همه او را می شناختند. من وقتی دانشگاه رفتم نمی دانستم که او کجاست و تو دانشگاه صنعتی شریف ایشان را دیدم و در خوابگاه ایشان خوابگاه گرفتم اتاق من بالای اتاق ناصر آقای آب بر و رحمتیان بود و ما با هم غذا درست می کردیم. یادم هست که ما سطلی داشتیم که با آن غذا را رد و بدل می کردیم و در ظرف شستن و غذا درست کردن با هم بودیم و برنامه داشتیم و همه ما می خواستیم از کار کردن بپرهیزیم. آقا ناصر برنامه منظمی می ریخت و اصرار داشت برنامه اجرا شود و اگر ما بی نظمی می کردیم ایشان خودش جورش را می کشید. روی نظم اصرار می کرد و برایش اهمیت داشت. در مورد کارهای سیاسی در خوابگاه گروه های چپی اطلاعیه های زیادی می زدند، ما شب های خاصی خوابگاه می رفتیم تا این اطلاعیه ها را پاکسازی کنیم. ناصر نقشه می کشید که کی نگهبانی بدهد و چه کسانی اطلاعیه ها را پخش کنند. یادم می آید که با آقای فرهاد اولادپور می گفتیم که مسواک بزند و به بهانه مسواک زدن اگر کسی آمد سوت بزند تا ما اطلاعیه ها را در بیاوریم. آقای اولادپور یک دور مسواک می زد و ما اعلامیه ها را در نیاورده بودیم. مجبور می شد چندین مرتبه مسواک بزند و این کار را هر طبقه انجام می داد بعد ما اطلاعیه ها را ریز ریز می کردیم توی قابلمه می ریختیم و در هر طبقه ای خالی می کردیم تا معلوم نشود ما در کدام طبقه ریخته ایم و در هر هفته ای مراسم پاکسازی خابگاه از اعلامیه ها را داشتیم. آقا ناصر حتی در مسائل پیش پا افتاده منظم بود. سیستماتیک حرکت می کرد. زمانی که امام بیمارستان شهید رجایی بودند مسئله انتخابات بود و یک سری اسناد لانه مانده بود که صداسیما باید پخش می کرد و قرار بود ما با عده ای از بچه ها به خیابان صداوسیما برویم که چرا اعلامیه ها را پخش نکرده اند. ما پلاک و پرچم تهیه کردیم. ناصر گفت: امام را به بیمارستان رجایی آوردند. اوضاع حساس بود ناصر می ترسید اگر ما برویم باعث درگیری شود و سروصدا باعث شود به امام آسیب برسد یا سر و صدا شود. به خاطر عشقی که به امام داشت می گفت باید جوری باشد که صدا به بیمارستان نرسد. وقتی ما وارد اتوبوس ها شدیم، بچه ها متوجه شدند جمعیت زیادی از گروه های چپی وارد اتوبوس شدند و بچه های ما به دست همه تابلو و پلاکارت می دادند و ما برای اینکه اوضاع را کنترل کنیم گفتیم که بچه ها صلوات بفرستند و همه حتی گروه های چپی، صلوات می فرستادند. وقتی که به صداوسیما رسیدیم ناصر خیلی مواظب بود که اوضاع شلوغ نشود و من و یکی از بچه های دانشگاه تهران بالا رفتیم و به نگهبان ها گفتیم که ما می خواهیم بچه ها را پراکنده کنیم، برگشتیم و گفتیم که قرار است اعلامیه ها را از صداوسیما پخش کنند و ناصر بچه ها را جمع می کرد و می خواست اوضاع آرام شود و همه هم و غمش امام بود و حواسش از اعلامیه و انتخابات پرت شده بود و همه این ها به عشق و صفایی که در وی بود بر می گردد. گفتارش اینقدر ساده بود که باعث خنده می شد. در مورد درس هم همین گونه بود و درس را با همین صفا و صداقت خوبند و دانشگاه با حضور چنین افرادی دانشگاه می شود.

* شهید ناصر فولادی از لحاظ معنوی عرفانی چه خصوصیاتی داشتند؟

- من فکر می کنم عشق به امام، عشق به انبیا و اولیاست. عشق به امام مصداق آن است. علما و عرفا و بزرگان تعریفی دارند در این موارد من فکر می کنم آن عامی بی سواد که به عشق امام جبهه می رود و شهید می شود و دعاهای معروفی که در مفاتیح هم هست بلد نیست در قنوت هم فقط یک دعا می خواند از همه موانع رد می شود و شهید می شود. این اوج عرفان است. اگر من بگویم که مثلا ناصر نمازش را با توجه می خواند و با اخلاص می خواند در واقع او را کوچک کرده ام و در واقع آنچه که برای ما از عرفان نظری و عملی تعریف کرده اند و ما می شنویم ما درک درستی از آن نداریم و به نظر ما عرفان یعنی عشق به خدا اولیا و اهل بیت و این هاست که نماز و عبادت را معنی می کند و گرنه اهل سنت هم نماز می خوانند و سر وقت هم می خوانند. نه قرآن، نه دعا، نه روزه بدون وجود اهل بیت معنی ندارد و این عشق در وجود ناصر روشن بود. بعضی ها این عشق را دارند و بیرون نمی زند و این عشق در ناصر بیرون زده بود، در روحیه، چهره و اخلاقش. وقتی امام(ره) بیمار بودند وقتی به نزدیکی بیمارستان رسیدیم می گفت شعار ندهید و بیدار شدن مردم را بهانه می کرد و همه نگرانی وی امام بود. این عشق به اهل بیت خصوصیت ویژه آنها بود که اعمال دیگرشان هم معنی پیدا می کند و عشق به اهل بیت در عزاداری ها بارز بود که از درون سوگوار است با تعریف نمی توان این عشق درونی ناصر را به اهل بیت و امام (ره) شناساند. باید به وضوح دید و ان شاالله این عشق شامل حال ما هم بشود.

* آیا شما شاهد تغییر و تحولاتی در رفتار وی بودید؟ از چه زمانی این تغییرات شروع شد و به چه علت؟

- با شروع انقلاب همه جامعه متحول شد و در این شکی نیست. برای مثال من دوستی داشتم که بچه بامعرفت و باصفایی بود و اهل همه جور تفریحی بود. جوانمرد باصفایی بود ولی اهل خوشگذرانی هم بود و ایشان در بین دوستان من اولین فردی بود که شهید شد. روزی که اعزام بود از او پرسیدم که تو اینجا چکار می کنی، که گفت: من عوض شدم و شهید شد. تحول ناصر به این شکل نبود. ناصر هم از لحاظ خانوادگی هم اعتقادی در خط هدایت عشق و ولایت بود. با انقلاب عمق و اوج این روحیات بیشتر می شود و نمی توانم بگویم که از این زمان متحول شده. وی همان ناصر قدیمی بود، حتی با رفتن به دانشگاه که مثلا افراد دیگر شاید لهجه شان عوض شود، ناصر چنین نبود. ناصرِ دانشگاه با ناصر دوم راهنمایی یکی بود. وی با ورود به دنیا آلوده نشده بود ولی رفتار وی عمیق تر و والاتر شده بود.

* بفرما یید شهید فولادی به چه چیزها و افرادی علاقه داشتند؟

- عرض کنم خدمت شما ایشان موقعی که درگیر می شدند در مسائل سیاسی و اجتماعی به بچه های آقای بهشتی معروف بودند. بحث این بود که خوبه آدم مشتاق و طرفدار کسی باشد که بیارزد و قیمت داشته باشد. آن زمان جو خاصی حتی توی خود بچه مسلمان ها تحت تاثیر تبلیغاتی که روی آقای بهشتی بود حاکم بود ولی آنچه که حد و مرز دوستی و رفاقت بود و تعاونی که قرآن می گوید که چه کسی را اولیا بگیرید، تکلیف ناصر روشن بود که دارای صدق و صفا بود. وی بحثش عشق امام بود و می گفت هر که امام را دوست داشته باشد، راه درست را می رود.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.