ناصر فولادي
نام پدر : ماشاءالله
دانشگاه : صنعتي شريف
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مهندسي متالوژي
مكان تولد : كرمان (كرمان)
تاريخ تولد : 1338/10/7
تاريخ شهادت : 1361/03/03
سمت : مسئول تبليغات جنگ
مكان شهادت : خرمشهر
عمليات : آزادسازي خرمشهر(الي بيت المقدس)
مصاحبه با دوست شهید ناصر فولادی(مهندس نوبهاری)
راوي : دوست شهيد

* نحوه آشنایی شان را با شهید فولادی از زمانی که با ایشان آشنا شدند و همچنین خاطراتی را که از آن زمان تا زمان شهادت ایشان دارند بیان کنند.

- بسم الله الرحمن الرحیم؛ از سال حدود 53 در دبیرستان شریعتی، شاپور سابق با ناصر آشنا بودم. در دبیرستان ایشان یک فرد روحی و ورزشکاری بود معمولا در تیم های ورزشی بود و درس خوان. پسر کاملا سالمی بود. هم به ورزش خیلی علاقه داشت و به درسش هم. جزء شاگردهای خوب بود. این دوستیمان سه سال در دبیرستان شاپور بود. بعدش سال چهارم ایشان رفتند در دبیرستان خرد. ایشان سال 57 در رشته متالورژی، دانشگاه صنعتی شریف، قبول شدند. هم اتاق بودیم. من بودم و ناصر بود و ... و اصغر رحمتی.

ورودمان در دانشگاه زمانی بود که مارکسیست ها فعالیت داشتند. منافقان فعالیت داشتند. مسلمانان هم در کنارش فعالیت داشتند. اینجا ما ناخودآگاه شاهد بودیم که ناصر بسیار فعال بود با گروه مسلمان ها و با بچه های انجمن اسلامی دانشجویی با کسانی که توی خط امام بودند، فعالیت گسترده داشت. در دانشگاه معمولا بحث می شد. من الان حضور ذهن دقیق ندارم. کم کم ازهاری آمد و دانشگاه تعطیل شد. دوباره بعد شریف امامی روی کار آمد و به هر حال به همین منوال بود تا اینکه دانشگاه در سال 59 باز شد. در یک مقطعی بودیم که برخورد منافقان شدید بود. آنها اگر می خواستند در اجتماع یک مسئله ای را طرح کنند ابتدا در دانشگاه تست می کردند، عکس العمل بچه ها را می دیدند بعد آن مسئله را می آوردند در اجتماع. آنها معمولا تشکیلاتی کار می کردند. اعلامیه زن ها، نگهبان داشتند. ما دقیقا شاهد بودیم که ناصر برخورد می کرد و شبانه اعلامیه ها و پوستر ها را پاره می کرد در دانشگاه بحث راه می انداخت که دانشگاه دیگه تعطیل شد یعنی دقیقا خواسته های بچه های حزب اللهی این بود که شرایط نا مناسب بود. دانشگاه مرکز و لانه خرابکاری بودند بعد که دانشگاه تعطیل شد من ناصر را گاه به گاه در کرمان می دیدم رفته بود منطقه شش. بعد از بازگشایی هم که در زمانی بود که مرحوم بهشتی در دانشگاه سخنرانی داشت و در آنجا فعالیت می کرد مرحوم محمد منتظری می آمد در دانشگاه سخنرانی می کرد. کمتر دانشجویی به بهشتی علاقه داشت. یعنی معمولا فضا طوری بود که چهره بهشتی را آن شهید بزرگوار آن ملت را معمولا توی دانشجویان ابتدایی یک خورده مخدوش کرده بودند، ولی ناصر همیشه طرفدار بهشتی و محمد منتظری بود و با فتح لانه جاسوسی که با همکاری بچه های مسلمان انجام شد روحیه ناصر مضاعف شد یعنی دقیقا در راهش راسخ تر بود. در چهره ظاهر در برخورد در شیوه سخنش من شاهد بودم که او بسیار عقیده داشت و اول سعی می کرد به راهش عقیده و بعد عمل داشته باشد. من در دانشگاه شاهد بودم که ایشان نمازش را مرتب می خواند. یعنی کلا دستورات دینی اش را به جا و به موقع عمل می کرد اما نه تظاهر بسیار ساده بود. بسیار مومن بود. یادم هست در خوابگاه بود یک روز یکی از بچه کرمانی ها هم کلاسی اش آمده بود به عنوان مهمان. خوب بچه خوبی نبود. اهل سیگار و غیره بود و برخورد ناصر با او بسیار جالب بود. آن زمان که قبل از انقلاب بود و هنوز بحث لانه جاسوسی در میان نبود و ما هنوز چهره هایی مثل بهشتی را نمی شناختیم. برخورد ناصر با این فرد برایم بسیار جالب بود. ناصر برخوردی بسیار دوستانه با این فرد انجام داد. ناصر چنان با شیوه ای زیبا او را از عملش پشیمان کرد او که می خواست به سوی انحراف برود نشست و ناصر سه چهار روز او را نگه داشت. بعد که می آمد کرمان این عادات ناپسند از رفیق ناصر دور شده بود. مسئله جالب برای من شیوه برخورد ناصر بود تخریبی نبود. نیامد بگوید آقا برو از در این اتاق بیرون. بلکه بسیار دوستانه با محبت دست بر سرش می زد، انگار که یک عمر روانشناسی خوانده و می داند با هر تیپی چه برخوردی بکند با او صحبت کرد و گفت من می دانم الان چه حالتی داری، الان چطورت هست، من خودم این ها را توی روحیه ات دیده ام ولی تو بیا امتحان کن تو بیا امشب. و با همان شیوه مردانگی او را اصلاحش کرد و یادم هست چند روز دیگر که بود او دقیقا تغییر روحیه داده بود و این ناصر هم هیچ وقت ادعا نداشت. ناصر یک روحیه متواضع مومن و بسیار خاکی بود و خودش را بسیار کوچک نشان می داد. در صورتی که روحیه ای بسیار بزرگ داشت. متاسفانه من زیاد برخوردهای نزدیکی با ناصر نداشتم و حیف که در جبهه با او نبودم و شاگردش نبودم. از سربازانش نبودم. ولی می دانم که بسیار پیش قدم در مسائل بود خطر و سختی را اول خودش هموار می کرد و پشت سرش می خواست که بقیه راحت باشند.

* با توجه به اینکه شما فرمودید در دوره تحصیل دبیرستان با ایشان بودید و هم درس و هم کلاس بودید قطعا آن زمان بر می گردد به بحبوحه انقلاب بفرمایید که فعالیت های ایشان در انقلاب چگونه بود. خصوصا در ارتباط با مبارزاتی که آن زمان بود، آن راهپیمایی ها و آن مسائلی که آن زمان مطرح بود.

- خوب زمان ما در حقیقتر سرگروه بودند. یک گروه که از ترس حرفی نمی زدند. یک گروه هم که منافعشان ایجاب می کرد که متناسب با رژیم شاه صحبت کنند. یک گروه هم که کسانی بودند که می فهمیدند که راه خلاف است. ناصر از کسانی بود که می شد بگیم از نظر مادی تامین بود. از نظر مسائل ورزشی. ولی بسیار پسر مسلمان و خوبی بود. یعنی شاید در دبیرستان ایشان اسم حضرت امام را نمی گفتند ولی بارز بود چون ما در گروه بچه ها میدیدیم افرادی بودند که دنبال فساد و خلاف بودند. ولی ناصر دنبال درس و سالم بودن و حفظ دیگران بود. یعنی من شاهد بودم که ناصر حرف به هیچ گاه از دهنش خارج نمی شد و این به نظر من برای یک دانش آموز زمان شاه خیلی مهم بود.

* بفرمایید که بیشتر اوقات فراغت و بیکاری شهید فولادی چگونه می گذشت؟

- تا حدودی که در دانشگاه یادم هست ایشان معمولا به ورزش علاقه داشت و مطالعه و دانشگاه معمولا بار علمی اش زیاد بود کار می کشیدند از دانشجویان ولی کلا فصل بیکاریش هیچ گاه به بطالت نبود یا می رفت برای سلامتی تن یا برای سلامتی فکر.

* در ارتباط با شرکت ایشان در جلسات و سایر فعالیت های سیاسی با توجه به اینکه ایشان مدتی بخش دار جبال بارز بودند اگر که مطالبی هست بیان بفرمایید.

- من فقط آمدم و فهمیدم که ایشان بخش دار منطقه جبال بارز است. من دیگه اصلا اطلاعاتی در این شیوه هایش ندارم. ولی می دانم که هر جا که هست فرد مثمر ثمری بوده. از برخوردهایش می توان فهمید که فردی نمونه بوده. اگر کاری میخواست بکند همیشه خودش پیش قدم بود. سختی را برای خود پسندیده که دیگران راحت باشند و این در روحیه ناصر مشهود بود.

* بفرمایید شهید ناصر فولادی چه توصیه های عبادی و عرفانی داشتند به شما یا به دیگر دوستان؟

- ایشان روی نماز خیلی تاکید داشتند. اینکه آدم همیشه باید نماز را با حضور قلب بخواند و به وقت بخواند.

* بفرمایید که شهید فولادی معمولا در بحران ها و مشکلات معمولا چکار می کردند اگر مصادیقی هست بفرمایید.

- ایشان کاملا خونسرد بودند و سعی می کردند که با تفکر و سادگی از آن بحران خارج شوند. این آن مسئله ساواک را که شما فرمودید دقیقا توی ذهنم آمد. چند نفر بودند که می خواستند این کار را بکنند امکان بود بقیه بگیرند. می گفتند خفاشان خون آشام شبانه حمله می کنند. برنامه این بود که ایشان بروند توی آن قسمت مواظبت کنند. تیم ضعف هایی داشت این بنده خدا به سادگی و به راحتی می بایست علامت بدهد. دقیقا فرمایشتان درست است خیلی ساده بود و می آمد و گوشزد می کرد. آقا فعالیتتان را تندتر کنید. حالت بحران و دلهره بود. امکان بود بریزند و آدم را کتکی بزنند و جوی درست شود در دانشگاه کرمان. نمی خواستیم این جو درست شود. در ضمن اینکه ایشان می دانست عواقب کار چه هست. در حالیکه در دانشگاه فضا هم به نفع نبود ولی ایشان خونسرد بود و این خونسردی به بقیه هم روحیه می داد. بقیه کارشان را انجام می دادند و آن نتیجه خیلی رضایت بخش بود.

معمولا منافقان اعلامیه بزرگ می زدند و این در جو دانشگاه خیلی اثر بد می گذاشت مخصوصا روی دانشجویان سال پایین. قرار بود که بقیه این اعلامیه ها را بکنند که این زحمت کندن می گفتیم چرا جواب بدیم که این زحمت راحت تر باشد. وقتی که کنده می شد اینها مدت ها فقط این برنامه بود اینها دنبال بودند که بعد می گفتند خفاشان خون آشام شبانه حمله می کنند و اعلامیه های آزادی خواهان را می گیرندو تمام اینها یک طرف و برنامه ریزی برای کندن و جدی بودن توی کار هم یک طرف بعد هم که همیشه ناصر معمولا در کارهایش موفق بودند.

* بفرمایید که شهید فولادی معمولا در چه مواردی حساس بودند و عصبانی می شدند؟

- ناصر روی ارزش های اسلامی خیلی حساس بود. حتی مثلا روی اسم امام اگر حضرت امام خمینی را بدون لقب امام می آوردند ایشان عصبانی می شد. اما نه عصبانیتی که پرخاش کند. بسیار خونسرد بود و می گفت ایشان رهبر یک ملتند و ملت دوست دارند به ایشان بگویند امام خمینی. شما اگر ملت را دوست دارید و حرف از ملت می زنید خوب خواسته ملت را برآورده کرده و برایشان بگویید امام خمینی حتی در جو دانشگاه هم ایشان نسبت به این مسئله حساس بودند.

* بفرمایید که ایشان چه آرزوی خاصی داشت و شما فکر می کنید که بزرگترین آرزوی ایشان چه بود؟

- آنچه که من می دانم که روی ایشان تاثیر می گذارد این بود که ناصر دوست داشت که اسلام بین مردم حاکم شود و ایشان معمولا عدالت اجتماعی را در میان جامعه و مردم می دید می توانم بگویم که خواسته ناصر یک جامعه اسلامی بود.نآ


* بفرمایید که رابطه شهید فولادی با دیگر افراد چه بود حالا افراد مافوق یا افراد زیر دست چگونه بود؟

- رابطه ناصر با مافوق و مادون زیر دست فرقی نداشت. ناصر با همه برادرانه برخورد می کرد با بالا دستش بسیار ساده بود و با زیردستش هم همان گونه بود و روحیه و برخوردش با این دو گروه فرقی نداشت با همه با احترام برخورد می کرد.

* بفرمایید که دیگران من جمله دوستان و همرزمان ایشان در مورد ایشان چه نظری داشتند؟

- خوب آنها می دانستند که ناصر همیشه به عنوان یک همکار برای انجام هرکاری داوطلب بود. در کارهایی که به نفع انقلاب و اسلام بود، ناصر همیشه در دانشگاه به عنوان یک پایه کار شب ها می رفت.

* بفرمایید که ایشان در کارهای جنبی از نظرات دیگران استفاده می کردند یا اینکه فقط خودشان تصمیم گیری می کردند؟

- در حقیقت هنگامی که ما با مشکلی برخورد می کردیم همه با هم رای گیری می کردیم و ناصر از کسانی بود که نظر گروه را می پسندید.

* بفرمایید که کدام یک از خصوصیات شخصیتی شهید را شما بیش از دیگر خصوصیات شخصیتی ایشان دوست می داشتید؟

- می توانم بگویم ناصر ضمن اینکه شجاع بود خیلی هم مهربان بود. یعنی نمی توان گفت که ناصر تنها متواضع و نترس بود بلکه او حالتی خاص و مجموعه ای از این روحیات بود. به جایش بسیار مهربان بود و متاثر می شد شدید و از هر سخن تندی نمی ترسید. یعنی یک شخصیت یک بعدی من از ناصر ندیده بودم. ناصر در جاهای مختلف حالت های مختلف داشت و این حالات مختلفش به نظر من زیبا بود.

* در انتها اگر خاطره ای توصیه ای از ایشان به یادتان هست بفرمایید.

- واقعا آنها که رفتند کاری حسینی کردند. فقط امیدوارم که ما بتوانیم کاری یزیدی نکنیم. والسلام. باتشکر

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.