عمران(عبدالله) پستي
نام پدر : محمدعلي
دانشگاه : دانشگاه تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : جامعه شناسي
مكان تولد : هشچين شهرستان خلخال (اردبيل)
تاريخ تولد : 1338/09/19
تاريخ شهادت : 1362/12/07
سمت : فرمانده گردان حبيب بن مظاهر
مكان شهادت : جزيره مجنون
عمليات : خيبر
وصيت نامه اول شهيد عمران پستي

"بسم الله الرحمن الرحیم"

اشهد ان لا اله الا الله الهاً واحداً احداً فرداً شهادة یوافق فیها السر الاعلان والقلب اللسان و بحمده و نستعینه و نسترشده و نؤمن به و نتوکل علیه و شهدت له شهود مخلص موقن و ذرّته تخرید مؤمن متقی و وحدته توحید عبد مذعن لیس له شریک فی ملکه و لم یکن ولی فی صنعه جل عن مشیر و وزیر و تنزّه عن مثل و نظیر و اشهد أن محمداً عبده و رسوله صلی الهی علیه و آله افضل و احسن و اجمل و اکمل و ازکی و انمی و اطیب و اطهره و اسنی و اکثر ما صلّی علی احد من انبیائه و رسله الذی جعل الله لا جله الثواب و العقاب و الجنة و النار و ارسله بشیراً و نذیراً و داعیاً الی الله باذنه و سراجاً منیراً و الحمد الله رب العالمین حمداً نسعد به فی السعداء من اولیائه و نصیر به فی نظم الشهداء بسیوف اعدائه ولی حمید واعوذ به من دنیا تمتع الآخرة و من حیوة تمتع خیر العمات و اسئله بحقه علی خلقه و اعظم صفاته اسمائه ان یسّرنی بلقائه یوم یقضی فیه عباده .

السلام علیک یا ابا عبدالله (ع)

قبل از هر چیز در این مختصر می خواهم احادیثی چند از معصومین علهم السلام ذکر نمایم تا عزیزانی که شهادتنامه اینجانب را مطالعه می فرمایند حدیث مفصل بخوانند از این مجمل قال رسول الله (ص) اغزوا تور ثوا ابنائکم مجداً .

قال علی (ع) ان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصه اولیائه

قال رسول الله (ص) فوق کل ذی برّ برّ منی یقتل فی سبیل الله فازاً قتل فی سبیل الله فلیس فوقه برّ.

و فی حدیث آخر: ما من قطرة احب الله عزّ وجلّ من قطرة دم فی سبیل الله

و فی حدیث آخر : فمن ترک الجهاد البسه الله ذِلاً وفقراً فی معیشته و محقاً فی دینه .

وفی حدیث آخر : الخیر کله فی السیف و تحت ظل السیف و لا یقیم الناس الا السیف و السیوف مقالید الجنة و النار .

قیل للنبی (ص) ما بال الشهید لا یفتن فی قبره ؟ قال : کفی بالبازقه فوق رأسة فتنة.

قال (ص) فی ذکر خصال الشهید من الله : والسابعة ان ینظر فی وجه الله و انها لراحة للکل نبی و شهید .

قال علی (ع) ان افضل الموت القتل و الذی نفسی بیده لالف ضربة بالسیف اهون علّی من سینة علی فراش .

قال ابا عبد الله (ع) و الله ما الشهید الّا شیعتنا و لو ما سرا علی فرشهم قال ابو عبدالله (ع) من قتل فی سبیل الله لم یعرفه الله شیئاً من سیئاته قال علی (ع) و الله ما صلحت دینا و دین الابه (بالجهاد)

قال رسول الله للشهید سبع حصال من الله اول قطرة من دمه مغفور له کل ذنب .

احادیث فوق را ترجمه نمی کنم تا تشنگان معرفت خود بر ساحل دریای بیکران معصومین علیهم لسلام قدم نهند و تفکر نمایند و راه خویش را انتخاب نمایند .

در ابتدای سخن حق آنست که نسبت به خود حق ادای وظیفه شود و به آن توصیه گردد چون تا روشن نشود حق چیست و کدام است ؟ هر تکلیفی که برای انسان معین شود در نزد او ضامن اجرائی برایش نیست و در مسیر زندگی او که دزدان طریقت در کمپن نشسته اند و در درون و برون او حضور دارند دست به دست هم داده در پی اسارت او هستند و همه غل و زنجیر به دستانی هستند که می خواهند در حوزه خود برپا و گردن او افکنند و غالباً دوست صفتانی که رشته ها برردنش افکنده و آنجا که خاطر خواهشان هست بکشند . این توصیه های بدون شناخت حق نوری بر این تاریکیها نمی باشد . و مقصدی را روشن نمی کند و قدمی بر روی خود محکم نمی سازد . این تبلیغ برای نجات خاص بدون ادراک رابطه بین شناخت حق و تکالیف انسان و نجات حقیقی او سر سنگ کوفتن است و تیری در تاریکی افکندن چون توصیه به نجات خاصی قبل از توافق سر شناخت حاصله از واقعیت موجود برای کسانی که توافقی با هم ندارند از نظر طرفین عین دعوت همدیگر به هلاک است پس ما با هیچ کسی سر اینکه تکالیف انسان چه باشد بحثی نداریم مگر اینکه سر نجات حقیقی باور شده است که ضامن اجرایی تکالیف است البته سر نجات حقیقی هم به توافق نخواهیم رسید مگر اینکه شناخت واحدی یا هماهنگی از واقعیت و هستی و آنچه هماهنگی از واقعیت و هستی و آنچه که به ما مربوط می شود و با سرنوشت ما گره خورده داشته باشیم .

« علاوه بر این وصیت نامه برادر عمران وصیت نامه ای دارد که به عربی نوشته شده و فعلا ترجمه نگردیده و در دست نیست تا همراه این وصیت نامه ارسال گردد »

در ضمن این نوشته فقط قسمتی از وصیت نامه ایشان می باشد وقسمت اصلی آن در اختیار همسر ایشان قرار دارد .

شروع وصیت نامه

هیچ انسانی خود را به هلاکتی که به عنوان هلاکت باور داشته باشد نمی اندازد مگر اینکه هلاکتی برای انسان به عنوان نجات باور شده باشد . حتی کسی که خودکشی می کند نجات خود را در انتهار می بیند و زنده ماندن در وضع خودش را هلاکت می پندارد . انسان اگر در جایی یا در عملی احتمال خطر بدهد از سوی آن می گریزد مگر به خاطر گریز از خطر بزرگتر و دست یابی به نجاتی که در گرو انداختن خود بدان خطر است باشد . از این نکته که انسان موجودی مکلف و نجات طلب و واقعیت گراست . یعنی هر کاری که به اختیار می کند چنان است که می شود بر آن کار ارزش گذاری کرد و باید و نباید های اخلاقی در مورد آنها بکار برد و در هر تکلیفی از باید ها و نباید ها که اطاعت می کند چشمش را به نجات خود دوخته است و محال است که رضایت به هلاکت خویش دهد .

و انسان واقعیت گراست از آن نظر که هیچ کسی نمی خواهد واقعیتی را برای او وارونه و دروغ جلوه دهند . او حق و حقیقت را می طلبد خصوصا اگر آن واقعیت گر ، به سرنوشت او خورده باشد و نجات او را تهدید بکند ، مثل اینکه آدم در شب عملیات با اصرار تمام و دقت فراوان و تلاش زیادی می خواهد بفهمد که مواضع کمین و تامین و میادین مین دشمن در چه مواضعی است و باا چه استعدادی و از چه نوعی ، تا بهترین شیوه مقابله را انتخاب کند و به دام خطرش نیفتد . او فرار را انتخاب نمی کند چون نجات حقیقی خود را در گرو انداختن خویش به دام این کمین ها و میادین مین و زدودن بر قلب پایگاهها و خط دفاعی دشمن می بیند .

از ملاحظه نکات فوق می شود ادعا کرد که میزان باور هر کسی از کیفیت و نوع اعمالش پیداست . اگر کسی نجاتی را تبلیغ می کند ولی تکالیفی که از زندگیش انجام می دهد رساننده او بدان نجات نیست . از دو حال خارج نیست یا جاهل و غافل از حاصل تکالیفش می باشد یا خودش آن نجاتی را که تبلیغ می کند به عنوان نجات باور ندارد . یعنی درست به میزانی که در عمل برای وصال نجات مورد تبلیغش می کوشد و خود را کنترل می کند به همان میزان واقعیاتی را که ادعا می کند باور کرده و نجات خود را در محدوده آنها می بیند باور نموده است .

پس این طور نباشد که ما ها نیز بر سر راه اسلام بایستیم و نجاتها و هلاکتهای اسلام را معرفی کنیم ولی عملکردمان نشان از باورهای دیگر بدهند چون اگر واقعا باور کرده باشیم مسلما نجاتهایش را بر می گزینیم و محال است قدم در راه هلاکتهایش بگذاریم . البته هیچکس نجات حقیقی را درک نخواهد کرد مگر علم درست و مطابق با واقعیتی از عالم هستی و حقایق آن و مبدا و معاد آن و قوانین عمومی حقیقی حاکم بر آن کسب کرده باشد و علمش درست و بد یقینی نخواهد بود مگر از روی عقل خدادادی و بدون آمیختگی به خیال و وهم از روی برهان باشد و معارف رسیده از قرآن کریم و اهل بیت عصمت علیهم السلام چون نور افکنی باشد که افقهای دور را برای کاوش های عقلی روشن می سازد . نه اینکه متکبرانه عقل ناقص خویش را میزان قرار دهد بی آنکه به حرف خود عقل در رابطه با محدودیتهای ادراکش گوش فرا دهد نه اینکه معارفش تقلید کورکورانه باشد و خیالات کودکانه در ضمن خود علم نیز تا باور نشود علم حقیقی نیست .

یعنی تا دل و جان تسلیم دریافتهای عقلی نشد آن دریافت شده و آن علم ، علم ستوده نیست . بلکه لقلقه زبان است . پس ای عزیزان کمر همت را محکم ببندید و آستین بالا بزنید و زندگی را ارزیابی کرده و خود را بسنجید و ببینید که بر چه موضعی واقعیته و چه واقعیاتی را باور دارید و چه چیز را نجات خویش می پندارید و این تکالیفی که گریز از طرفین آن نمی توانید بکنید آیا رساننده شما به نجات مورد نظرتان است یا نه ؟

سرتان را همین طور پایین نیندازید تا عمرتان سپری شود و تا سرتان به سنگی نخورده است بیدار نشوید که در معاد از این نعمت بزرگ عقل و قدرت اندیشیدن شما سوال خواهد شد ؟ که چگونه این نعمت الهی را مصرف کرده اید ؟

با اینکه نکات فوق نمی شایست که در شهادت نامه ای گنجانده شود ولی قلم بدانجا مطلب را کشاند و من عذر می خواهم و از خداوند متعال برای همه مان توفیق رسیدن به علم و باور و عمل درست مسئلت دارم و از او برای همه مسلمین و مومنین طلب مغفرت و رحمت می نمایم .

و از همه تان می خواهم که در مبدا و معاد بیشتر اندیشه کنید آن عالم حقیقی تر و کامل تر یعنی عالم پس از انتقال نفس از این دنیا را به خاطر داشته باشید که در آنجا پیوندهای اعتباری و قراردادی از هم می گسلند . آنجا دار حقیقت است آنجا هر کسی مقام خود را ادراک می کند و مقام هر کسی را پیرو و سلوک او در دنیا تعیین می کند ؛ در آنجا چیزی به انسان تعلق نمی گیرد چنانکه فرموده « لیس الانسان الا ما سعی » یا در جایی دیگر می فرماید « یوم لا تملک نفس لنفس شیئا و الامر یومئذ لله »

در آن عالم اجتماع و تعاون نیست ، پس از مرگ همه حجاب ها دریده می شود و مالکیت مطلقه حق متعال آشکار می شود . معاد ، حقیقت و باطن عالم است همه حقایق معاد هم اکنون نیز حقیقت هستند یعنی واقعا کفار در جهنم هستند ولی ادراک نمی کنند ، جهنم الان احاطه بر کفار دارد آنجا یوم الدین است . یعنی عالمی است که تمام حقایق و آرمانهای دینی و مذهبی که انتسابشان به دین حق است و از طریق قرآن کریم و پیامبر اکرم و ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین به دست ما رسیده است برای همه آشکار می شود . البته آن حقایق فی نفسه آشکارند و نقص و حجابها از ماست که ادراک حضور و ظهورشان را نمی کنیم حقیقت آن عالم را در مقایسه با حقیقت این دنیا می شود تشبیه کرد به حقیقتهای من های بی خودمان در مقایسه با حقیقت « تن » هایمان من انسانها چقدر کمالات وجودی را داراست که « تن » هایشان ندارد و فاقد آن کمالات است . آن عالم همه کمالات این عالم را به نحو احسن و اکمل دارا می باشد ولی نقصهای این دنیا را ندارد . ماها واقعا در غفلت به سر می بریم و حقایق را نمی فهمیم و تنبلی بر همه شئونات زندگیمان حاکم شده است . زندگی ما در این دنیا شبیه آدمی است که در عالم خواب و رویا فراوان تلاش می کند تا از خطر هایی که در خواب او را تهدید می کند بگریزد و به نجاتهایی که در خواب می پندارد و باورش شده است برسد ولی بی خبر از بیداری پس از خواب است .

باید خود را صدا بزنیم و از این خواب سنگین بیدار کنیم که صبح نزدیک است . باید به خود بگوییم که بزودی بیدارت می کنند اینهمه که برای امور دنیا دست و پا می زنی فردا خواهی گفت : یا لیتنی قدمت لحیاتی ، یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا ، یا لیتنی کنت ترابا ... [ ای آنهایی که هنوز باورشان نشده که خواهند مرد به این قبرستانها نگاه نمی کنید ؟ مگر اینها روزی مثل ماها زنده به زندگی دنیا نبودند ؟ مگر اینها زن و بچه و مال و ثروت نداشتند ؟ چه شده ؟ چرا ترک کردند و رفتند ؟ اگر زندگیشان را آن طور که ما می گذرانیم گذرانده باشند وای به حالشان ، حال چه جوابی دارند که بدهند ؟ ای خفتگان بیدار شوید که مرگ در کمین شما نشسته است احدی از شماها از دام او فرار نتوانید کرد ]

ای پیر مردها و پیر زنها که هر چه از عمرتان می گذرد حریص تر می شوید و آرزوهای دور و درازتری می کشید و نقشه های طولانی برای اموال و اولاد خود می کشید . قبل از اینکه دستتان از این اموال و اولاد و از این دار تکلیف و از این بازار الهی و از این مزرعه آخرت کوتاه شود فکری بکنید ، حسابهایتان را پاک کنید ، بارهای گناه را با توبه سبک کنید که فرموده اند :« التائب کمن لا ذنب له » و از رحمت خدا مانوس نباشید که ان الله یغفر الذنوب جمیعا ان الله غفور الرحیم . وگرنه چگونه خواهید بود وقتی که ندا در داده می شود : اقرا کتابک و کفی بنفسک حسیبا .

ای مردم مگر کاروان شهدا را نمی بینید ؟ پس چرا به این کاروان نمی پیوندید ؟ مگر مقام شهدا را باور ندارید ؟ مگر نمی خواهید نجات پیدا کنید ؟ بعضی ها انگار خوابند ، چنان بی خیالند که انگار معادی در کار نیست این شرط خداوند است که : « الا یظن اولئک انهم مبعوثون لیوم عظیم یوم یقوم لرب العالمین » واقعا به این سوال چه جوابی می دهند ؟ بعضی ها از آن می ترسند ؛ عده ای فرقی بین مرگ و شهادت نمی بینند ، مگر قرآن نفرموده که :« و لئن قتلتم فی سبیل الله او متم لمغفره من الله و رحمه خیر مما یحبون » مگر به احادیث در باب شهادت در راه خدا بر نخورده اند .

آخر با این دنیا دویدن در حالی که نظام عالم به دست من و شما نمی چرخد ، و این پاره ای اجر هم در اختیار اوست چه می خواهید برای خود جمع کنید ؟ مگر نمی خواهید نقص هایتان توسط جبار جبران شود ؟ مگر نمی خواهید از شما رفع نقص شود و با رحمت بی کران الهی به کمالات ممکن برسید ؟ چرا در اطاعت امر خداوند که فرموده « سارعوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها السموات و الارض » لنگان و افتان می روید ای عزیزان من که دیر یا زود از این خواب گران زندگی دنیا به تازیانه مرگ بیدار خواهید شد

[ همه تان را به سوی حق می خوانم و همه تان را دعوت به شتافتن سوی خیر الممات یا شهادت می نمایم ، که شهادت فوق کلی ذی بر هست شهادت مقامی است که شهید را مقازن مقام انبیاء قرار می دهد ، و کسی که در وادی آن قدم می گذارد برای او انتظاری جز احدی الحسینین نمی رود همه تان را به توصیه به صبر و استقامت درراه وصول به نجات حقیقی می نمایم ] اگر در این راه صبر و استقامت پیشه کنید و صبر بر بلایا بکنید محبوب خداوند متعال قرار می گیرید که فرموده اند : « اذا احب الله عبدا غته با لبلاء غتا » با صبر بر بلایا و رضایت و اعتقاد به نظام احسن عالم تقرب به کمال مطلق ، به خداوندی که است و هم در آخرت و هم ظاهر است و هم آخر پیدا می کنید ، حقایق بیشتر مکشوف می گردد و فیوضات و کمالات بیشتری از او دریافت میداریم و نامحدودیت وجود حق تعالی و رابطه هستی با او و روی بساطت بیشتر اندیشه کنید بلکه بسیاری از معارف الهی در این نکات خوابیده اند اگر حول معارف الهی اندیشه کنید و خود را بیشتر بکاوید ، عاشق او می شوید و سراز پا نمی شناسید و تا وصالش نرسید آرام نمی گیرید و با هر تقربی که می شود عشقتان شعله ورتر می گردد . تا جایی که این زمزمه الهی را با گوش جان می شنوید که « یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک رافیه مرضیه ... »

در این سیر و سلوک برای خود راه مشخص و الگوهای مشخصی را که حق نشان می دهد انتخاب کنید که معصومین علیه السلام هم السبیل و ایاب الخلق الیهم و حسابهم علیهم و عندهم فصل الخطاب و آیات الله لدیهم سعد من و الا هم و هلک من عاداهم و... هم الصراط الا قوم و شهداء دار الفغاء و شفعاء و دار البقاء ... خلقهم الله انورا بعرشه صدیقین ... و اشرقت الارض بنورهم و فاز الفائزون بولاتیهم . بهم یسلک الی الرضوان و... و بموالاتهم تقبل الطاعه المفترضه و هم موده الواجبه ...

ظاهرا سخن به درازا کشید ولی مطلب زیادی که قابل عرض باشد باقی است ولی در این فرصت از تمام کسانی که به نحوی حقی بر گردنم دارند می خواهم که مرا ببخشند چنانکه خودشان از خداوند متعال امید بخشش دارند و از پدر و مادرم نیز که خداوند متعال هر دو را ببخشد و رحمت نماید و داخل در جنت گرداند می خواهم که اگر حق فرزندی کوتاهی نموده ام مرا ببخشند و از من راضی باشند که این بنده گنهکار در این موقعیت بیش از هر زمانی به رضایت و حلالیت آن دو نیازمند هستم از خدا می خواهم که آن دو و خواهران و برادران و همسرم و خانواده محترم همسرم که در این مدت کم آشنایی خیلی حق بر گردنم دارند و من از آنها شرمنده می باشم . امیدوارم خدا خودش اجرشان بدهد . صبر جزیل عنایت فرماید .

و مرا از آنان به عنوان هدیه مورچه به درگاه سلیمان چون یک قربانی ناقابل بپذیرد و و بر ای آنها ذخیره آخرتشان قرار دهد و به آنها آنچنان صبری عنایت فرماید که به خاطر خودش باشد نه به خاطر مردم . عزیزان من اگر در شهادت من صبر پیشه می کنید به خاطر مردم نباشد که خیر الدنیا و الاخره می گردید به خاطر خدا صبر کنید تا اجری از طرف او به خاطر صبرتان مترتب گردد . در ضمن اگر جنازه ام به دست مسلمین افتاد آن را به شهرستان خودمان هشتجین ببرند و در قبرستان محل کنار دیگر شهدا نزد قبر پسر دائی ام اگر تا آن موقع خالی باشد دفن نمایند تا از جنازه ام نیز به جهت تبلیغ اسلام و حقانیت جمهوری اسلامی و امام بزرگوارمان و خط سرخ شهادت استفاده شود گرچه در ایام حیات خود سودی از من به اسلام نرسیده و از این لحاظ در پیشگاه حق شرمنده ام .

ولی اگر جنازه ام بدست شما نرسید به مادر و همسر و دیگر عزیزانم یادآوری کنید آن جریان مادری را که سر بریده فرزندش را در یکی از جنگهای اسلام برایش آورده بودند گرفت و به سوی میدان نبرد پرت کرد و گفت من آن سری که در راه خدا داده ام نمی گیرم . ولی این طور نباشد که چون قبری در محضر شما ندارم از تلاوت قرآن برایم محروم نمایید . و اما آخرین توصیه هایم این است که از امام خمینی روحی له الغداء جدا نشوید.

و لو جهانیان پشت در پشت در مقابل بایستند و به ستیز با او بر خیزند و لو از فقر و سختی و شهید دادن در این راه زندگی بر شما بسیار سخت شود و الله او حق است که جانم فدایش باد . هر که او را دوست بدارد و ولایتش را بپذیرد خدا را دوست داشته و ولایت الهی را پذیرفته است و هر که او را دشمن بدارد خدا را دشمن داشته هر که با او باشد از انصار خدا و رسول اوست و هر که از او جدا شود از خدا بدور شده است . او چون کشتی نجات است و ماها چون غریق هر کس بر این کشتی پناه برد نجات می یابد و هر کس بدان پشت نماید هلاک می گردد .

او با جلوه حق است آنجا که می فرماید « ان الله یامرنا بالعدل و الاحسان » کلام او چون کلام جدش رسول خدا (ص) ما ینطق عنالهدی است . اگر در این راه مقدس خداوند متعال بر من گنهکار منت نهاد و جان ناقابلم را گرفت و با ریزش خونم تطهیرم کرد پدر و مادرم و خواهران و برادران و همسر عزیزم و خانواده ایشان بایستی حرمت خانواده شهید را نگه دارند و انتظار نداشته باشند که چون شهید دادند بایستی مورد تکریم و احترام مردم قرار گیرند و این در خور فضیلتی بر مردم شمارند بلکه شایسته است که تواضع پیشه کنند . چون انتظار مردم از آنها با این مقامی که بدان می رسند بیشتر می شود و خطایشان را به پای اسلام و انقلاب و شهدا می نویسند .

مواظب باشند که مبادا وقتی پس از چند روزی که از مراسم اول گذشت میهمانها به خانه هایشان رفتند و آنها تنها شدند فرقی برایشان بکند . و وسوسه های فناسان در آنها اثر بگذارد و حرفهای از خدا بی خبران و آنانی که هیچ اعتقادی به مبدا و معاد ندارند در قلوب آنها اثر بگذارد . در ایام شهادت و مراسم آن سعی بکنند که با امام حسین علیه السلام و حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) انس و الفت بگیرند و با آنها در خلوت راز بگویند و بر این انسها مواظبت و مداومت نمایند آنها بهترین دوستان هستند و آنها کلام ماها را می شنوند و سلام ماها را جواب می دهند ولی گوشهای ما محجوب است و جواب آنها را نمی شنود سعی کنند که حب این بزرگواران را در دل خود جای دهند .

در زیارات وارد شده و بحبکم و بقربکم ارجوا نجاه من الله . که فقط محبین این خاندان عصمت و طهارت می توانند امید نجات در دنیا و آخرت را داشته باشند و امید شفاعت ببرند نکند که به خاطر شهید دادن بر سر مردم و امام و انقلاب و اسلام منت بگذارند که این حق امام و اسلام و انقلاب است که بایستی بر ما و خانواده های شهدا و سایر هدایت یافتگان منت بگذارند به خدا قسم هر کسی که نسبت به امام خمینی روحی له الغداء بد دل باشد نجات پیدا نمی کند و کسی که رهبری امام را نپذیرد و عشق او در دلش نباشد مورد شفاعت شفیعان درگاه حق قرار نمی گیرد او از واسطه های اعظم فیض حق تعالی بر ما بندگان حقیر و ضعیف و مسکین و مستکین اش است او نوری است که خدا یهدی به من یشاء و یضل به من یشاء . ای بندگان خدا بدانید که فقط شهیداست که سوال و جوابی از او نمی شود اگر از سالکان این طریق نشوید چگونه در مقام نشر ناقه اعمال پاسخگو خواهید بود . محاکمه آنجا محاکمه دنیا نیست که از قوانین اعتباری و قراردادی رهایی پیدا بکنید آنجا برای همه لا ملحبا الا الیه تعالی است آنجا یعذف الالمجرمون بسیما هم آنجا یوم قلبی السرائر است آنجا هم مقام لیس الانسان الا ما سعی است ان الانسان علی نفسه بصیره و لو القی معاذیره .

همه تان خودتان را خیلی خوب می شناسید و لو اینکه بهانه تراشی بکنید ، الان که در دنیا هستید بقول مولا علی (ع) جوارحکم جنوده و ضائرکم عیونه و جلواتکم عیانه و بی خبر از این قضایا در آن عالم که این حقایق بر همه آشکار می شود چکار خواهید کرد اگر غضب الهی شامل حال شود چکار خواهید کرد ؟ مقامی که من غضب الله علیه غضب علیه الموات السبع و الارضوان السبع . چون له ملک السموات و الارض و چون له جنود السموات و الارض ، او فرمانده عالم وجود است اگر این فرماندهی که تخلف از فرمانش محال است فرمان عقابتان را بدهد و همه لشکریانش در تعذیب و عقاب شما بکوشند چگونه تحمل خواهید کرد ؟ اگر به فرمان او جوارح و جوانحتان بر شما شوریدند آنچنان که دستور به آنها داده می شود چه می کنید ؟

واقعا باید گفت ماقدرو الله حق غدره ... واقعا باید گفت لا اله الا انت سبحانک من ذا یعرف قدرک فلا یخافک و من ذا یعلم ما انت فلا بهائک ؟ خدا همه اگر چه به زبان نگوییم ولی به زبان ذاتی خویش می گوییم و بر خودت پوشیده نیست که لا یمکن الغرار من حکومتک .

عزیزان من امام را که جلوتر می تازد و نور افشانی می کند و زوایای تاریک زندگی ما انسانها را در ایام اخیر روشن می سازد برای خود الگوی فکری و عملی قرار دهید . او مامور است که زمینه های ظهور مظهر اسماء ظاهر و باطن حق تعالی حجه بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف را آماده سازد و به موفقیت خود در این ماموریت مطمئن است چون واقعا معتقد است ان الله لا یخلف المیعاد ولی این وسط ما بندگان کور و کر و لنگ مورد امتحان می باشیم و گر نه اسلام و انقلاب و جنگ و جمهوری اسلامی صاحب دارد و مثل آن قضیه حمله ابرهه به مکه ، ماها دنبال شترهای خود هستیم و مکه صاحب دارد . این فرصت مقدس یک لطف آشکار الهی است و منتی است عظیم بر کسانی که طالب نجات هستند.

راههای جهاد برای اسلام و شهادت در راه حق و رسیدن به لقاء الله باز است . بایستی فرصت را غنیمت شمرد و این جمله امام را مد نظر داشت که فرموده اند : در این دلهای شب با خدای تبارک و تعالی مناجات کنید و از خدا بخواهید که شما را توفیق شهادت دهد ، توفیق عزت بدهد شهادت عزت شماست ، یا این جمله امام را فرمودند : شهادت کمال انسان است . یا این جمله اش را که شهدا ذخائر عالم بقا هستند ...

نکند از کسانی باشیم که امام حسین (ع) را از رفتن به کربلا منع می کردند و آن بزرگوار عاشق را نصیحت می کردند . البته حاصلش این است که لیجعل الله ذلک حسره فی قلوبهم و جواب روشن است که او کنتم فی بیوتکم برز الذین کتب علیهم التفعل الی مضاجهم ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله . عالم دو پیکر دارد عالم خدای حکیم و قدیر و علم و سمیع و بصیر دارد من و شما ها چکاره عالمیم ؟ اوست که فعال مایشاء است بقول مولوی ما همه شیران ولی شیر علم – حمله مان از باد باشد دم به باد ما و بود ما از داد اوست .

مواظب باشید این قدر دلهای شما را سیاه باشد که برای ماندن در دنیا و رسیدن به مقامات پوشالی و اعتباری آن بتهایشان و بازی با عروسکهایش و در فرار از رفتن به آن دنیا پیوستن از همدیگر سبقت بگیرند . البته فکر نکنید که شهادت همین طوری به دست می آید که امام فرموده اند : شهادت یک هدیه ای است از جانب خدای تبارک و تعالی بر کسانی که لایق هستند ... عزیزان من دیدتان کوتاه نباشد به نفس خویش و یکبار هم که شده در حق خود این فرمان را اجرا کنید که ما بسوا قبل ان یحاسبکم و به موازین حق و به معاد و حیات اخروی بنگرید آنگاه راه خود را انتخاب کنید .

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.