اخلاص، انسان را به مرتبه اي از عرفان مي رساند كه از عبادتش رنگ ريا زدوده مي شود و با آب زلال خلوص دلش را فرا مي شويد و غباري از شائبه ها را باقي نمي گذارد و ضمير آدمي را از تيرگي هاي عجب و غرور محافظت مي كند و بوي فساد از كنار اعمالش عبور نمي كند. در چنين حالتي آدمي از بند خود نمايي رهايي مي يابد و سينه ي سيناي آسايش و آيينه ي تمام نماي تجلي معشوق مي شود. از اين مسير من رنگ زلال اخلاص را در عمل شهيد حسين اسدي مشاهده كردم و به حضور مهرآميز او در صحنه همسري و زندگي مشتركمان مُهر تاْييد نهادم و با او ازدواج كردم. او بيست و دو ساله بود و از آشنايان دور!
با توجه به خواسته قلبي كه از خداوند متعال مي خواستم كه فردي خداشناس، خدا ترس، عاشق امام حسين(ع) باشد اين امتياز در همسر شهيدم و معلم زندگي ام موج مي زد و بعد از هفت ماه نامزدي، زندگي مشتركمان را شروع كرديم و بعد از سه روز به استخدام رسمي آموزش و پرورش در آمد .
توكل به خداوند و تكيه بر الطاف الهي و التزام به شريعت نبوي فضاي معطر زندگي كارمند كه سادگي هايش مثل باران شفاف و مانند ماهتاب دلپذير بود احساس خوشبختي ام را كامل مي كرد و قسمتي از حقوق معلمي اش هميشه پيشكش مستمندان مي نمود .
هر روز كه سپري مي شد بر ثمره درخت تنومند اعتقادش افزوده مي شد. از ناملاينات روزگار و ناسازگاري هاي مردم غبار رنج و كدورت بر خاطرش نمي نشست و مي گفت :
وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم كه در طريقت ما كافريست رنجيده
انضباط و همكاري هاي تنگاتنگ او در منزل با من، صبر و ادب و غيرت و متانت او در رفتار با فاميل و سركشي او از خانواده هاي شهدا و حل مشكل همنوعان با تمام وجود خود چهره اي فداكار را در مشي او طراحي كرده بود .
از بزرگ ترین آرزوی شهید فتح و نصرت اسلام و آزادی کربلا و خواندن نماز در حرم مطهر سیدالشهدا به امامت ولی امر مسلمانان جهان بود و بزررگ ترین آرزویش شهادت بود.
همیشه از من به عنوان یک هدیه الهی یاد می کردند و بسیار خوش رفتار بودند و با بچه ها و مادرشان بسیار اخلاق نیکو داشتند.
از زبان همرزمانش شنیده بودم که هیچ وقت نماز شبش را تعطیل نمی کردند و مجلس دعا خوانی ترتیب می داد و در نماز جمعه حضور فعال داشت و همیشه دیگران را به خود ترجیح می داد. به یاد دارم روزی وام قرض الحسنه را برای رفع نیازش گرفته بود وقتی متوجه شد که یکی از همکارانش نیاز ضروری دارد از کل مبلغ دریافتی چشم پوشی کرد و به آن همکارش تقدیم کرد.
قناعت، صداقت، شجاعت آموزه هاي رفتاري وي و تواضع و ادب و اخلاص سمبل گويش وي بود و عشق به ولايت فقيه، اسلام، انقلاب اسلامي و مراقبت ها و توصيه هايشان به عفت و حجاب و شركت فعالانه او در نماز جمعه، مراسم عزاداري سالار شهيدان و آرزوي شهادت در راه خداوند همراه با روح سلحشوري مجموعه اي از ویژگی های او بود.
ایشان هشت نوبت به جبهه های جنگ اعزام شده بود که در هر یک ماه ها در جبهه مانده و در عملیات های متعددی شرکت کرده بود و در مرتبه هفتم در عملیات والفجر هشت در اثر ترکش خمپاره از ناحیه دست و پا مجروح شده بود و در آخر در کربلای 5 به عنوان فرمانده دسته در عملیات شرکت و با لباس خونین و جامه رزم بر تن به دیدار معبودش شتافت.
به راستي شهيد اسدي عاشق جمال دلفريب حبيب ازلي و حسن دلرباي شاهد لم يزلي بود. او به سرعت راه كمال را طي مي كرد و رفتار و كردار وي در مدت 8 سال زندگي مشترك به وضوح تمام خصلت هاي نيك او را به من نشان داد. راهي كه او آغاز كرده بود هر چه زودتر باشد به سرمنزل مقصود مي رسيد و ديگران هم مي گفتند كه او شايستگي اين راه را داشت. واقعا حيف است كه چنين انسان هايي در بستر بميرند.