غلامرضا نمازي زواره
نام پدر : حسين
دانشگاه : فردوسي مشهد
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : ادبيات عرب
مكان تولد : زواره (اصفهان)
تاريخ تولد : 1333/08/02
تاريخ شهادت : 1361/02/21
مكان شهادت : شلمچه
عمليات : بيت المقدس
خاطرات دوست شهید غلامرضا نمازی زواره
راوي : دوست شهيد

* یک روز از فرط خستگی خوابید و هنگام غروب بیدار شد، دیدم که سراسیمه و ناراحت به طرف وضوخانه رفت و وضو گرفت و هنگام ایستادن برای نماز، حلقه های اشک بر چشمانش پدیدار گشت و می گفت: «چگونه خدا را صدا بزنم در حالی که نمازم قضا شد. پس از نماز شروع به خواندن دعای خمس عشر کرد که همیشه سفارش خواندن آن را به ما می نمود.»

همیشه می گفت: «از نفس خود بازجویی کنید و ببینید از صبح تا شب چه می کنید.»

* یک روز برای اولین بار عده ای به جبهه اعزام می شدند. از رادیو سخنرانی شهید آیت الله مرتضی مطهری پخش می شد که موضوعش جهاد و شهادت بود. پس از سخنرانی، شهید رو به ما کرد و در حالی که چشمانش را به زمین می دوخت تا قطرات شفاف سوخته دلی از شوق شهادت را نبنیم، با صدای بغض آلودی گفت: «وای بر آن هایی که نمی گذارند ما به این فیض عظما برسیم، به بهانه این که این جا بیشتر به شما محتاجیم. وای بر ما اگر زندگی دنیا را بر شهادت در راه خدا ترجیح دهیم.

* در فروردین 1352 به قم رفته بودم. عصر آن روز راهی منزل اجاره ای شهید شدم. صاحب خانه مردی بسیار متدین و مسلمان بود. شب را با برادر شهید بودم. فردای آن روز صاحب خانه را دیدم که به طرف اتاقمان می آمد و بسته ای را به همراه خود داشت. وقتی به داخل اتاق آمد، سلام کرد و نشست و بسشته را باز کرد. دیدم یک جلد کلام الله مجید و یک جلد رساله امام خمینی در آن بود. با شنیدن حرف هایش، عاشق و مقلد امام شدیم و از همین جا بود که فعالیت هایمان علیه رژیم شروع شد.

* شبی که می خواست برای آخرین بار به جیهه برود، فرمانده سپاه مانعش شده بود. دم در پادگان بسیج زواره اشک می ریخت و سرش را به دیوار می زد و به یکی از برادران می گفت: «تو را به خدا مرا نجات دهید، مرا خلاص کنید و بگذارید به جبهه بروم.»

* دهه اول اردیبهشت سال 61 را پشت سر گذاشته بودیم که عملیات بیت المقدس آغاز شد. در تشییع جنازه یکی از شهدا با جمعی از دوستان از جمله شهید، بنا را بر این گذاشتیم که در اولین اعزام در جبهه های نبرد حق علیه باطل شرکت نماییم. شامگاه همان روز برای انجام کارهای اجتماعی در منزل یکی از دوستان(که او نیز به شرف شهادت نایل آمد) اجتماعی نموده بودیم. مقارن ساعت 5/10 شب مسئول بسیج که از محل اجتماع ما خبر داشت مراجعه و پیام نیاز جبهه به نیرو را اعلام نمود و در این زمان، همه حاضران تصمیم به حضور در جبهه گرفتند و عازم پایگاه بسیج شدیم و فرم های مربوط را تکمیل نمودیم. از آن جا که همگی خدمت سربازی را انجام داده و در اموزش های بسیج شرکت نموده بودیم، نیاز به آموزش نداشتیم. فردای آن شب با مینی بوس عازم اصفهان شدیم. در پادگان اصفهان تعداد دیگری از همشهریان به ما پیوستند و جمعا 62 نفر شدیم. پس از سازماندهی ما را با هواپیمای بوئینگ 747 به پایگاه شکاری امیدیه اهواز منتقل و از آن جا به وسیله هلی کوپتر به شهرک دارخوین رفتیم.

* در شب 21 اردیبهشت پس از صرف شام، دستور عملیات صادر شد. در این شب آخرین دیدار ما با شهید بزرگوار غلامرضا نمازی انجام شد. دقیقا به خاطر دارم اخبار ساعت 20 را توسط رادیوی کوچکی که به وسیله ایشان بین رزمندگان توزیع شده بود گوش می کردیم و پس از آن همدیگر را بوسیده و طلب حلالیت نمودیم. به طرف دشمن بعثی حرکت کردیم و به نزدیکی های خاکریزشان رسیده بودیم که آن ها متوجه شدند. شروع به تیراندازی کردند و با منور شب تاریک را مثل روز روشن کردند. با تمام سلاح هایشان ما را به گلوله بستند. از آن جایی که نیروهای پشتیبانی به موقع عمل نکردند، پس از مدت کوتاهی تعداد زیادی از ما شهید شدند و تعداد کمی که دستور عقب نشینی را دریافت کرده بودند به عقب برگشتند و تعدادی نیز در ظهر آن روز به اسارت نیروهای بعثی در آمدند. در این روز که در تاریخ زواره بی سابقه است، تعداد 36 نفر شربت شهادت نوشیدند که شهید غلامرضا نمازی یکی از آن ها بود.

* شهید یزرگوار در عبادت چنان خاضع بود که از خضوعش متحیر می گشتیم و مبهوت وجود سر تا پا عشق و ارادت خالصانه و بی ریایش می شدیم. تا دو سه سال قبل که عکس این شهید را در مخابرات لشکر 5 نصر ندیده بودم، نمی دانستم که مسئولیتش چیست و بعد آن جا فهمیدم که او مسئول مخابرات یکی از گردان های لشکر و هم چنین برادر یک شهید بوده است و آن روز به بی ریایی و اخلاصش بیشتر پی بردم.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.