شهید مظلوم در دوم آبان ماه سال 1333 در یک خانواده فقیر و محروم ولی مذهبی و معتقد به دنیا آمد. شهید از همان کودکی با فقر و محرومیت آشنا گردید. در سن 7 سالگی به دبستان راه یافت و مشغول یادگیری علم شد. او که از استعداد بالایی برخوردار بود پس از پایان تحصیلات دبستانی در سال 1345 در حالی که بیش از 12 سال از زندگیش نگذشته بود، پدرش را از دست داد. او کار و کوشش مداوم داشت و در ایام تعطیلات نیز کار می کرد تا زندگی خود را بگذراند. پس از اخذ دیپلم در تاریخ 3/8/1352 به سربازی رفت و در شهرستان مراغه در گردان 319، قسمت پدافند هوایی مشغول به خدمت گردید. او پس از به پایان بردن دوره سربازی و پس از مدت کوتاهی، در سال 1355 در کنکور سراسری شرکت کرده و در رشته ادبیات عرب دانشگاه مشهد قبول شد و به ادامه تحصیل پرداخت. بعد از تعطیلی دانشگاه ها به زواره آمد و در سال 1359 وارد سپاه شد و یکی ار اعضای مخلص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اردستان به شمار می رفت.
او چند بار به جبهه رفت. اولین بار نزدیک دوماه در جبهه دارخوین مشغول به خدمت گردید. بار دوم به همراه امام جمعه اردستان حجت الاسلام محمدباقر شریعتی و جمعی دیگر از دوستانش برای بازدید مناطق جنگی عازم جبهه شد. بار سومی که به جبهه رفت در عملیات الی بیت المقدس(آزادسازی خرمشهر) شرکت کرد و در تاریخ 21/2/61 در منطقه شلمچه به شهادت رسید.
فعالیت های اجتماعی و تلاش های سیاسی شهید
شهید از سال 1352 وارد فعالیت های مذهبی و سیاسی شد. قبل از انقلاب دقیقا بر جریانات سیاسی روزآگاهی داشت و در سال 1355 شدیدترین مواضع را در برابر افراد وابسته به منافقین گرفت. نمایشگاهی که توسط منافقین دایر گردیده را به هم زد و عکس ها و مطالب التقاطی را برداشت. با این عمل مورد اعتراض جمعی از دوستانش نیز قرار گرفت. در یالگرد ورود فرح به زواره که عده ای جشن می گرفتند او پیشنهاد تهیه اطلاعیه ضد رژیم را به دوستان نزدیکش داد. چون دستگاه چاپ و تکثیر در اختیار نبود با زحمت با زحمت زیاد یک نفر را در قم پیدا کرد تا تعداد 20 هزار برگ از این اطلاعیه را چاپ نمود. در این اطلاعیه صریحا جنایات خاندان کثیف پهلوی افشاگری شده بود.
شهید با زحمات زیاد و به صورت شبانه اطلاعیه ها را در زواره و اردستان پخش کرد. در خیلی از موقع دیده می شد که اعلامیه های امام پس از مدت خیلی کوتاهی در منطقه پخش می شد و کسی از این راز خبر نداشت که چگونه از پاریس به این زودی اطلاعیه می رسد. جز رضا که از طریق تلفن اعلامیه امام را دریافت می کرد و شب تا صبح با یک غلتک دستی آن ها را تکثیر می نمود. لوحه ی «شئون یادبود» که ننگ زواره بود را با ضدزنگ، رنگ نمود و همه آثار طاغوت را محو می کرد.
اکثر اوقات در مسافرت بود و برادران منتظر بودند تا او از مسافرت بیاید و از اوضاع، برایشان بگوید. او که به ماهیت رژیم خونخوار پهلوی(با یک سال اسارت در شهر قم) کاملا مطلع بود هرجا که محفلی خصوصی بود علیه آن رژیم افشاگری می کرد. او ارتباط محکمی با حوزه علمیه قم داشت و به مناسبت چهلم شهدای قم، ورامین و تبریز علیه رژیم ستم شاهی راهی قم می گردید و با اطلاعات و مسائل جدید راهی زواره می شد. وقتی که در رشته ادبیات عرب دانگاه مشهد قبول شد به مشهد مسافرت کرد و نزدیک دانشگاه خانه ای اجاره کرد.
او هر بار که از مشهد می آمد، حقایق و مطالب تازه ای از جنایات شاه را همراه می آورد. یک روز یکی از دوستانش را می آورد تا برای ما سخنرانی کند و روزی دیگر نوار سخنرانی و کتاب می آورد تا در جهت آگاهی برادران کوشیده باشد.
او یکی از اعضای فعال انجمن اسلامی دانشگاه مشهد بود. بر اثر فعالیت های زیادی که علیه رژیم داشت با یکی از دوستانش یعنی عباس نساجی دستگیر و پس از مدتی کوتاه آزاد شد. در سال 1356 همزمان با اوج گیری انقلاب اسلامی تحت رهبری حضرت آۀیت الله خمینی، فعالیت های سیاسی او نیز اوج گرفت.
بعد از انقلاب تحت تاثیر لیبرال ها قار رنگرفت و از همان اوایل با خط لیبرال مخالف بود و اگر در جایی سکوت میکرد فقط به خاطر مقید بودنش به ولایت فقیه بود. روزی که غضنفرپور به اردستان آمده بود چون خطوط این گونه افراد را خوب می دانست، پیشنهاد کرد که باید به یک نحوی و تا آن جا که مقدور است فعالیت آن ها را خنثی کند. لذا به اتفاق تعدادی از برادران که همیشه در کارها باهم فعالیت داشتند، نمایشگاهی از کتاب های استاد مطهری برگزار کرد. نظرش این بود که باید اسلام اصیل را از کتاب های استاد مطهری گرفت. کتاب ها را جلو درب ورودی مسجد امام حسن(ع) اردستان گذاشتند. در حین سخنرانی غضنفرپور دلیرانه جلو رفت و زبان به انتقاد گشود و با استدلال های روشن ثابت کرد که حرف های شما مخالف ولایت فقیه است که بعضی از حاضران در جلسه خوششان نیامد و به او جسارت هایی هم نمودند.
نظرش درباره امام چنین بود: «او کسی است که تاییدات الهی را به همراه خود دارد و اگر ما قدر این نعمت را بدانیم و استقامت کنیم، موفق خواهیم شد و ان شاءالله این انقلاب به زودی به کشورهای اسلامی کشیده خواهد شد. لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ»
در جریان انتخابات دوره اول ریاست جمهوری، او بود که مدارک خلاف خط امام را از روزنامه ها و حرف های بنی صدر جمع آوری می کرد و به برادران ارائه می داد. او با عده ای از دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاه مشهد وارد دفتر روزنامه انقلاب اسلامی در تهران می شوند و زبان به اعتراض می گشایند و هواداران بنی صدر آن ها را دستگیر و سپس آزاد می کنند.
در زمانی که بنی صدر و طرفدارانش به شهید مظلوم دکتر بهشتی تهمت و افترا می زدند، او استوار و قاطع از این شخصیت دفاعع می کرد. تا قبل از پیام امام، یکی از اعضای حزب جمهوری اسلامی زواره بود. نظرش درباره حزب جمهوری چنین بود: «حزب جمهوری انحصار طلب نیست. اولا انحصار طلب به آن معنایی که آن ها بیان می کنند، یک برداشت غربی و مادی است و طبق برداشت آن ها، ایجاد حزب برای بدست آوردن قدرت است، اما از دیدگاه ما مسلمانان، ایجاد حزب برای اعتلای کلمه توحید است تا اسلام پیاده شود و هیچ مکتبی به جز اسلام پذیرفته نیست.
او همیشه در شب های یک شنبه د رجلسات انجمن اسلامی دبیرستان شهید مکطلوم بهشتی شرکت می کرد و خطبه ای نهج البلاغه را ترجمه و تفسیر می کرد.